عبدالرسول عمادی
چه کار است پیش امیرم چو دانم
که گر میر پیشم نخواند نمیرم (ناصر خسرو)
در سال های دبیرستان شعری از ناصرو خسرو در کتاب های درسی ما بود که روح جوانانه ما را سیراب می کرد از جام آزادی و آزادگی. این قصیده این گونه آغاز می شد که:
اگر بر تن خویش سالار و میرم
ملامت همی چونکنی خیر خیرم
تا می رسید به بیت بالا. شاعر در این شعر برخی از اصول سالاری و امیری بر خویش را بر می شمارد و از آن جمله هماین است که:
این قدر دور و بر ارباب قدرت نپلکید! به خدا از نبودن در محضر ارباب قدرت هیچی تان نمی شود! و نمی میرید و زندگی تان به قول مهدی اخوان ثالث جاری خواهد بود.
آدم اگر مدتی با مصرف کنندگان مواد مخدر باشد بدون شک به آنمواد معتاد می شود و معتاد که شدی هم کمکم باید دوز مصرفت بالا برود و آنگاه است که همه ارزش ها و اصولت را باید پای این اعتیاد قربانی کنی.
اعتیاد به قدرت از این همبدتر است. معتادان قدرت آنهایی هستند که به دلیل بودن در دور و بر صاحب قدرتان، پیه قدرت را به تن خودشان می مالند و از آنپس نمی توانند در بی قدرتی سر کنند!
تازه باید دوز قدرتی را که به روحشان تزریق می کنند هر چند وقت یکبار بالاتر ببرند و گرنه احساس تلخ بی قدرتی و یا کم قدرتی آزارشان خواهد داد.
چند وقت پیش در جمعی نشسته بودم و شخصی از وکیلان مجلس هم آنجا بود. از من پرسید شما الان چه کاره ای؟ گفتم هیچکاره و بازنشسته. بعد از اینپرسش و پاسخ احساس کردم برایش هیچ اهمیتی ندارم! آخر آدم بی پست و موقعیت که محل بحث و گفت و گو نیست!
آدم هایی که در مقامات جا می کنند پس از مدتی تنها معیار ارزیابی شان از دیگران فاصله آنها از محور با مرکز قدرت است. شما اگر وزیری یک قیمتی داری که اگر معلوم شد معاون وزیر هستی این قیمت با تصاعد هندسی افت می کند تا اگر شدی خودت و نام و نام خانوادگی ات آنگاه در نگاه اینجماعت صاحب یک جور زندگی نباتی هستی و بودن و نبودنت مساوی است.
آدم های معتاد به قدرت سعی می کنند برای نام خود پیشوند و پسوند دست و پا کنند تا دوز قدرت را بالا ببرند و غدد درون ریزشان ترشح بیشتری کند و احساس شیرین و دلچسب صاحب قدرت بودن در آنها مرتبا موجود باشد یا تشدید شود. مثلا من عبدالرسول عمادی هستم اگر عنوان رئیس محترم فلانچیز را پسوند نامم کنم این یک جور حس سرخوشی معتادانه می دهد و اگر این عنوان بشود رئیس کل حس سرخوشی تشدید می شود و اگر پیشوند مهندس و بهتر از آن دکتر هم قبل از اسمم بیاید طبعا اینحس مضاعف در مضاعف می شود.
آنگاه وقتی کسی می خواهد برای اولین بار بداند شما کی هستید اگر از معتادان به قدرت یا قدرت پرستان باشد پسوند و پیشوندها را می بیند و نام حقیقی شما برایش اهمیتی ندارد.
مدتی رئیس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش بودم و همزمان سرپرست معاونت آموزش متوسطه وزارت خانه هم بودم. یکی بود در شهر ما که شنیده بود من معاون وزیر هستم. نفس مرا بریده بود که تو باید یک روز ناهار مهمان ما بشوی و تماس پشتتماس تا بالاخره رفتیم. ساعتی کهمنزل ایشان بودیم چند بار از من پرسید که شما واقعا معاون وزیر هستید؟ گویا دلش قرص نبود و خوب دل خودم هم قرص نبود! چون رئیس مرکز کهمعاون وزیر نیست سرپرستی آن معاونت که خود معاونت نیست یکجور عشق معاونت است!
خلاصه آنبنده خدا می خواست ببیند اینپلویی که تدارک دیده یکوقت حرام نشده باشد و من واقعا معاونوزیر باشم!
ایناعتیاد به قدرت برای معتادان ترک داده شده هم امکان بازگشت دارد تازه خیلی شدیدتر از آنچه قبلا بوده است. مثلا من مدیرم و با حس سرخوشی از قدرت روزگار می گذرانم. دوران دولت مساعد که به سر می آید عزلم می کنند و مدتی با حس تلخ بی قدرتی سر می کنم تا احساسم تعدیل و عادی می شود. حالا اگر دوباره دولتی بیاید که من از ملتزمان رکابش باشم دیگر حس قدرت طلبی مرا عنوان مدیریت حریف نمی شود و باید بشوم مدیرکل!
با بر آمدن دولت ها صفی تشکیل می شود به چه بزرگی و رستاخیزی می شود در محشری عظما. می گویند در قیامت مردگان از خاک بر می خیزند دولت جدید کهمی آید مردگان اداری مانند ما بازنشسته ها هم هوس برگشت و نشستن بر اریکه قدرت می کنند آنها که شاغل هستند و مدتی به بایگانی های کارشناسی سپرده شده اند که جای خود دارند آنها در صدر زنبیل گذاران این بورس عناوین بهادار هستند.
خلاصه ایناعتیاد به قدرت هم خیلی شدید است هم برگشت پذیر است هممرده زنده کن است و هم آنها که در آستانه بی قدرتی هستند را دستپاچه می کند که برای حفظ صندلی به آب و آتش بزنند. با پدیده زور زدن برای حفظ صندلی خیلی آشنا نبودم تا در این دوره دولت چهاردهم دیدمکسانی را کهچه لابی ها می کنند برای ماندن. طرف همه زورش را زده تا رقیب پزشکیان رئیس جمهور شود و از فردای نشدن آنچه می خواسته، به در و دیوار می زند تا اطاق ریاست را ترکنکند!
برای حفظ صندلی یک راه هماین است که معاونان و مدیرانی را که به اقتضای دولت قبل آورده ای یکی یکی فدا کنی تا خودت بمانی و اعتیادت آسیب نبیند.
دوستی می گفت رئیس یکی از دانشگاههای مرتبط با آموزش وپرورش وقتی در دولت رئیسی رئیس شده معاونان مانده از دولت روحانی را عزل کرده و حالا در دولت پزشکیان برای ماندن خودش بر اریکه قدرت معاونانی را که در زمان رئیسی از جابلقا و جابلسا آورده یکی یکی راهی دیار بی قدرتی می کند تا قدرت خودش محفوظ باشد!
این اعتیاد به قدرت از اعتیاد به هروئین همبدتر است. اعتیاد به قدرت پزشکی مثل بشار اسد را به جانی تمام عیار بدل کرد تا آخرش مثل بچه ای که وقتی بخواهند او را از شیر ببرند وعده شیرینی و شکلات می دهند پوتین او را برداشت و برد به پارک گردش دهد تا اعتیاد به قدرت از سرش بپرد!
خلاصه بد چیزی است.
https://www.pgnews.ir/?p=218138
12 نظر
درود بر جناب آقای دکتر عمادی.
بسیار زیبا روانشناسی افراد شیفته قدرت را واکاوی کرده آید ، اما نکته جالب کار اینجاست که … پدیده « مدرک بادآورده، ثروت بادآورده و قدرت بارآورده » به هم وابسته است ، کسانی که شایستگی علمی نداشته اند اما به هر ترفندی و با انواع اقسام دانشگاه های پولی مدرکی جور کرده اند ، سپس با همین مدرک کذایی تلاش کرده اند که به قدرت برسند و چون به قدرت رسیده اند لذا به ثروت هم می رسند حالا با این ثروت بادآورده خرج می کنند تا قدرت را از دست ندهند، لذا این چرخه ناسالم تکرار می شود: مدرک بادآورده ، قدرت بادآورده و ثروت بادآورده.
آقای عمادی انتصابات استان را دریاب. این انشا ها دردی دوا نمیکند. انفعال استاندار و شما و راندن دوستان واقعی ستادی و انتصابهای پیش رو برای افرادی که حتی با وقاحت و ترس ؛بودن در ستاد پزشکیان را انکار میکردند زیرا ترس داشتند جلیلی رای بیاورد و از پخ کردنی بترسند ؛ را تاب نخواهیم آورد. دردش را ما کشبدیم و دویدیم تا جلیلیون ما را نبلعند . اما اکنون یا همان جلیلیون شما را دوره کرده اند برای تمدید پست هایی که لیاقتش را از اول هم نداشتند .یا دارید به نالایق ها پست میدهید .
برای آخرین بار میگویم؛ این روند اصلاح نشود ؛ نامه سرگشاده ای خواهم نوشت که صدایش تا کرات آسمانی که صدا قابل نفوذ نیست هم برسد
تعدد بسیار بالای پست های مدیریتی در اداره ها و سازمان ها هم مزید بر علت است
قبلا یه اداره ای یه مدیرکلی داشت و چند معاون …
الان انواع و اقسام مدیریت های میانی و بالایی و پاییینی در چارت سازمانی نهادها تعریف شده که افرادی هم برای رسیدن به سمت های مذکور که طبیعتا حقوق و مزایای بیشتری برایشان به همراه دارد سر و دست میشکنند …
احتمالا بعضیا جیگرت خین کردن سی پست گرفتن خخخخخخ
بسیار عالی بود دکتر عمادی نازنین و زلال بسان آب چشمه ساران بسیار زیبا و بلیغ این آفت بزرگ را واکاوی نمودند
الان یادت اومده بشار اسد جنایتکار است ؟
شما خودتون دستکمی ازش ندارید همین فرقه شما بود که آبان نود و هشت گفت ما به پاها هم شلیک کردیم .
آموزش و پرورش و دانشگاهملی مهارت رو دریابید
درود بر معاون های رنگینکی
درود بر کارگر فرهیخته.
بزرگوار دردمند با عرض پوزش با تمام مصائبی که شاید دیده و داشته باشی اما بدان که هنوز ولات بی بزرگ ندیده ای اما بعید می دانم نخوانده باشی.
شما و جناب عمادی هر دو یک سخن می گوید پس چرا بجان هم می افتید. کم دیگران برای نشنیدن صدای تان پنبه در گوش کرده اند که حالا به آقای عمادی که اگر دردش از شما بیشتر نباشد یقیناً هم کمتر نیست گیر داده ای .
درود بر شما و جناب عمادی
سلام اعتیاد به قدرت همان سیم خاردار نفس است .چپ .وراست نمی شناسد این که جامعه ما شکل نمی کرد مشکل همین جاست یادش بخیر یکی از دوستان می گفت برای مدیر کلی یه اداره اقتصادی به تهران دعوت شده بودیم چند نفر بودیم .کسی پذیرفته شد که سفارش شده بود این اعتیاد به قدرت ادامه دارد مناسفانه
دکتر جان؛ ما پشت سر شما آمدیم! حالا وسط راه پیاده مان کردی میگویی خودتان بروید!؟
سوار شدی که فقط پست بگیری!!؟
بعدشم هر کی عصرها اومد تو ستاد چایی خورد باید الان پست بدن بهش تا یک گفتمان را به نابودی بکشونه