اخیرا کتاب “اهل دریا” نوشته جواد غلام نژاد جبری توسط نشر هلیله رونمایی شد.
آقای غلام نژاد جوان فعال در خانواده ای خوشنام اهل دریا و از محله ای ساحلی در بوشهر، که انتظار میرفت در انتقال تجربیات مردان دریا موفق عمل کند و میراث نیاکان را به نحوی شایسته و بایسته گردآوری کند، با شتاب کردن در انتشار کتاب، عدم تحقیق گسترده میدانی و کتابخانهای،درستی سنجی شنیدهها و هم صحبتی اهل نظر، کاری با کاستیهایی عرضه کرده است.
این کتاب، بخشهایی دارد که نویسنده تلاش کرده از ساحل و دریا در این سرزمین مواردی را به ما بشناساند و ازسینه مردان دریا، تجربیاتشان را بیرون بکشد و مکتوب کند،اما کاش همین بخشها را گسترش میداد و همین شیوه را دنبال میکرد و با صبر وحوصله، آنچه مغفول مانده یا به درستی پرداخته نشده را منتشر می کرد.
کتاب از نظر ظاهری مانند صحافی، جلد، کاغذ و طرح جلد خوب از کار درآمده و با تقریب خوبی اغلاط چاپی و نگارشی کمی دارد.
در برخی از قسمت ها برای انتقال بهتر مطالب از عکس بهره برده و بخشی هم در اخر کتاب برای انتقال حس و حال و ایجاد فضا، عکس های زیادی اورده است.
اما در مجموع، ایراد اساسی محتوای کتاب، ساختار کشکولی کتاب است. منسجم نبودن ساختار کتاب، روشن نبودن حد و مرز جغرافیایی در ارایه محتوای کتاب، یک دست نبودن زبان نگارش، عدم توجه به اصول و روش تحقیق، کوتاهی در نام بردن از آثار دیگران، از جمله ایراداتی ست که در این کتاب به چشم می خورد.
برای آشنایی با ذهن و زبان نویسنده کافیست به متن «سرآغاز» کتاب مراجعه شود و برای دقت علمی به منابع رجوع شود.
نویسنده گاهی در رسیدن به اهداف پژوهش و ادعاهای خود ناکام مانده و خواننده را در مواردی به مقصود نمی رساند یا به خطا می برد.
کتاب را به عنوان یک خواننده غیر متخصص، که در جغرافیای «اهل دریا» زندگیکرده، مرور و نکاتی را یادداشت کردهام.
نویسنده در آغاز نوشته است «خانواده ما از معدود کسانی بوده اند که جهاز بادبانی معروف به «جهاز دهداری» داشته اند.» (ص 11 )
جهاز دهداری گونهای خاص از شناور نبوده است، بلکه تنها نام صاحب جهاز بادبانی آقای دهداری بوده، در نتیجه ترکیب «جهاز دهداری» نمی تواند درست باشد.
در ادامه میخوانیم: «سعی کرده ام وقایعی از دریا و دریانوردی را در تمام زمینه ها جمع آوری کرده و بنویسم.» (ص12)
با این ادعا انتظار می رود که از «رویدادها، اتفاقات و وقایع دریا و دریانوردی» در این کتاب بخوانیم، اما چنان که خواهیم دید در این کتاب به ندرت از وقایعی صحبت به میان آمده است.
در فصل دوم (ص 13)، جزایر و شبه جزایر استان بوشهر، «اُم الکرم و گُرم» را دو جزیره جدا آوردهاند، درحالی که «گُرم و اُمالکرام» هیچگاه دو جزیره جدا از یکدیگر و متفاوت نبوده اند.
قُرم در زبان عربی کشورهای حاشیه خلیج فارس، اشاره به درخت حرا دارد. قُرام هم جمع قُرم است. در منابع قدیم، در اشاره به این دماغه، از «راس اُم القُرام» یا «راس اُم القُورم» نام برده شده است.بعدها «قاف» به «کاف» تبدیل شد و بخشی از این دماغه از خشکی جدا افتاده که به جزیره گُرم(قُرم) یا «کرام» در گویش محلی تغییر یافته است. برخلاف ادعای نویسنده که «وجود درختان انبوه»را در جزیره گُرم یادآور شده است، در این جزیره هیچ نوع درختی وجود ندارد.
جزیره نخیلو هم در منابع قدیم به نام «اُم النخیله» یا «مخیله» آمده است.
الته عدهای هم عقیده دارند که نام این جزایر ممکن است از نام افراد یا قبیلهها گرفته شده باشد و نه نام درختان.
در این کتاب صیدگاه های استان بوشهر، محدود به شهرستانهای بوشهر و تنگستان است و خبری از سایر شهرستانهای دیگر نیست.
ازجمله ایرادهای این کتاب آن است که محدودۀ جغرافیایی کتاب برای توضیح فرهنگ و سنت دریایی مشخص نگردیده است، اگر منظور نویسنده محدوده شهر بوشهر است، پس صیدگاههای تنگستان چرا آمده؟ اگر نویسنده گستره استان بوشهر را مد نظر داشته پس تکلیف گناوه و دیلم و کنگان و عسلویه چه می شود؟ آیا نویسنده به فراخور دسترسی، مطالبی پراکنده در کتاب جای داده است؟ بخش مروری برگذشته در فصل پانزدهم مصداق این مطلب است.
در فصل چهارم، فرهنگ و آداب دریانوردی، چند اصطلاح رایج در میان ساحل نشینان و دریانوردان آورده شده که معلوم نیست پرداختن به لغات و اصطلاحات دریایی در این کتاب چرا به همین چند اصطلاح محدود شده و باقی موارد چرا نیامده است؟ ضرورت و ملاک انتخاب اینها که آمده و آنها که نیامده اند از چه جهت بوده؟
اگرچه همان چند اصطلاح هم به روشنی و با دقّت توضیح داده نشده است.
گذشته از این که توضیح خط استوا از ویکی پدیا رونویسی شده و بدون ارجاع است، چند مورد دیگر هم در این جغرافیا رایج نبوده است. (ص 41)
آیا چشم بند زدن رویه دزدان دریایی است یا ناخداهای منطقه ما؟ شتیده ایم که دزدان دریایی بخاطر دید مناسب در جایجایی از عرشه روشن به انبارهای تاریک کشتی به وقت غارت و افزایش سرعت عمل در فرصت اندک،روی عرشه یک چشم را می بسته و در هنگام جابجایی به فضای تاریک چشم بند را جابجا کرده که چشم عادت کرده به تاریکی بتواند به خوبی ببیند.
یا حلقه در گوش کردن در میان دریانوردان بوشهر ( ص 42 ) در مورد سایر ملیتها خواندهایم که به عنوان مثال،حلقه در گوش میکرده اند چون باور داشته اند تاثیری جهت دوری از اجنه دارد، یا اگر در دریا غرق شده باشند و جنازه به ساحل رسیده باشد دیگران با فروش اینحلقهها، هزینه دفنشان کنند و جنازه بر زمین نماند. اما در میان دریانوردان این جغرافیا امر رایجی نبوده است.
در کتاب آمده است که:
«سالفه در لهجه و گویش دزفولی به معنی بساط، تشکیلات، برنامه یک دادگاه، هیات و مجمع دریایی است.» (ص 45)
«دزفول» به خلیج فارس و اهل دریا چه ارتباطی دارد؟ به بوشهر چه نزدیکی دارد؟
سالفه اصطلاحی عربی است به معنای داستان و روایت که در خط ساحلی جنوب، به جمع ها و دورهمی هایی اشاره دارد که افرادی داستان و قصههایی «عمدتا» از قدیم روایت میکنند. به دورهمی دریانوردانی که به داستان و روایت دریا می پردازند ، هم «سالفه دریانوردان» گفته میشود.
حتی در بوشهرهنوز شنیده میشود که فلانی در سالفه زنان چه خبر بود؟
یعنی در جمع زنانی که اخبار و روایت میکردن، چه خبر بود؟
در کتاب آمده است که:
«غمّبر: به معنی غم زده است، باد تمام بادبان را پرکرده است و وقتی که نزدیک زاویه باد میشود، چون باد کامل به بادبان نمیرسد، به لرزش در میآید و به خاطر صدای این دمام شکل آن هم نسبت به دمام های دیگر فرق میکند. قرار گرفتن دمام روی ران دمام زن است که مانند بادبان اریب قرار میگیرد.»
اشاره به لرزش بادبان درست است و این کلمه همان طور که ایشان اشاره کردهاند از اصطلاحات رایج دریانوردی به این جا رسیده است، شباهت صدای این ساز به صدای لرزش بادبان هنگامیکه گوشه بادبان در زوایای خاصی نسبت به باد قرار میگیرد و شروع به لرزیدن میکند ( اصطلاحاً شراع، غِمِّر یا غمبر میکند)باعث شده نام ساز و ریتم نواختن آن را غمبر/ غمبر زدن بنامند.
اما غم زده از کجا آمده است؟ ربطش چیست؟
لازم بود که حتما با استفاده از علایم فونتیک ، تلفظ کلمات و اصطلاحات محلی، آوانگاری شود.
برای کسی که تاکنون این اصطلاحات را نشنیده است، خواندن صحیح این کلمات میسر نیست، باید حتما با درج جدول فونتیک ، آوانگاری شود که خواننده با تلفظ درست اینها آشنا شود.
در بخش فضای دریا، نوشتهاند:
«فضای دریا جای سالمی است، بیماری های عفونی هیچوقت در دریا وجود ندارد و اگر کسی هم مریض باشد آب شور دریا آن را از بین میبرد.» (ص 86)
یا نوشتهاند: «کسانی که به دریا میروند از لحاظ چشمی و پوستی ضعیف و چروک میشوند ولی از لحاظ سلامت جسمی بسیار قوی هستند و طول عمر بیشتری دارند.» (ص86)
در بخش آب دله ، نوشتهاند که « در این ایام از آب دریا گاز به سطح میآید و باعث میشود آب از چشم صیادان سرازیر و چشم آنها قرمز شود.» (ص 90)
این ادعاها عیار و دقت علمی اثر را پایین میآورد چرا که بهتر آن میبود که این قبیل شنیدهها را نه از زبان خود، بلکه از قول دیگران بیاورد، به این صورت که عدهای باور دارند این چنین یا آنچنان است.
لازم است اصطلاحات و اسامی و دیگر عنوان های تخصصی یا بومی به دقت برای مخاطب توضیح داده شود که معنا به روشنی در ذهن مخاطب قرار گیرد، به عنوان نمونه در بخش صیادی، توضیح «بمبو کردن» (ص107) برای مخاطب گنگ است.
استفاده از چوب های بامبو برای تسهیل حرکت طناب در چشمه های تور باعث شده که همچنان همین اصطلاح «بامبوکردن» اکنون هم که دیگر از چوب بامبو استفاده نمیشود، پابرجا بماند، اما شیوه کار توضیح روشنی ندارد. شاید لازم باشد در مواردی از این توضیحات از عکس یا طراحی برای انتقال بهتر مفاهیم کمک گرفت. کاری که در بخشی دیگر به درستی با عکس انجام شده است.
در بخش شیوه صید با گرگور (ص 111)، نوشته اند که گرگور در سال ۱۳۲۴ شمسی از بحرین وارد شده است.این ادعا به راحتی رد میشود، کافی است به عنوان نمونه به عکسهای هولتسر از جفره بوشهر در حوالی سال 1305 شمسی که منتشر هم شده اند رجوع کرده تا این ادعا با دیدن گرگورها، رد شود.
افراد سالخورده ساحلی هنوز به یاد دارند که ابتدا از تاپول( قسمتهای انتهایی شاخه درخت نخل) و بعدتر کوزه های سفالی دربسته برای جانمایی گرگورها در بوشهر استفاده میشد و بعدترها استفاده از بشکههای قیراندود رایج شد.
از طرفی شِرباک کردن و طناب شرباک هم از همین جا به اصطلاحات رایجِ سازِ «دمام» وارد شده است. چون طنابی که از پایین گرگورها را به هم متصل میکرده است را شِرباک میگفته اند.
در فصل دوازدهم با عنوان «ماهیهای دو اسمی و پرندگان دریایی» (ص138)
توضیحی راجع به دلفین و خرچنگ آمده است که قاعدتا زیرمجموعه ماهیها نیستند، اما عجیب تر آن که توضیحات مربوط به خرچنگ و دلفین در بوشهر هم سوای بخش اول متن ها، از ویکی پدیا نقل شده است.
گونه های زیادی از خرچنگها در این منطقه زیست می کنند که در این کتاب انتظاری نبوده به شکل تخصصی و جزئی به آنها پرداخته شود، اما بهتر آن میبود که به عقاید عامه مردم ساحل درباره خرچنگ،از «دی زنگرو» تا تاثیر گوشت خرچنگ در درمان بیماریها از نظر باورهای عامیانه و تاثیر حضور خرچنگها در چرخه محیط ساحلی این منطقه و از این دست نکته ها پرداخته شود چرا که این باورهای مردم است که ارزش دارد جمع آوری و ثبت شود.
در زمان قدیم که دسترسی عامه مردم به اطلاعات گوناگون میسر نبود، نویسندگانی مجموعه های متنوعی از مطالب جذاب و خواندنی یا کاربردی را اغلب بدون نظم و ترتیب خاصی از سایر کتابها، در یک مجموعه گردآوری میکردند که به این کتاب ها کشکول یا جُنگ میگفتند.
حال باید پرسید که امروزه با گسترش اینترنت و دسترسی مردم به اطلاعات، آوردن نوشتههای ویکی پدیا از یک منطقه خاص بدون ذکر منبع چه کاربردی میتواند داشته باشد؟چه ناگفته ای را میگوید و یا اصلاً چه ضرورتی دارد؟
هنوز نانوشتههای زیادی از تجربه زندگی مردمانمان وجود دارد که بر ما واجب است قبل از آن که در سینهها به خاک سپرده شود آنها را گردآوری و ثبت کنیم و به جای اینکه آنچه به کرّات دیگران منتشر کرده اند را دوباره به همان شکل و بدون تکمیل کردن منتشر کنیم؛ به ضرورت تاریخی کتابی که میخواهیم منتشر کنیم بیاندیشیم.چرا که گفته اند که کتاب را برای طرح مسله و پرسش تازه ای یا برای اصلاح مساله ای که دیگران به اشتباه مطرح کرده اند و یا برای ایجاد نگاه تازه ای و یا پاسخی به مساله ای که قبلا طرح شده، منتشر می کنند.
نویسنده در زیر عنوان پرندگان دریایی (ص 145) از شالو- کاکایی- مرغ نوروزی به عنوان پرندگان دریایی نام برده شده است.
توضیحات مربوط به شالو درست است، اما بهتر آن بود که به جای توضیحات کاکایی و مرغ نوروزی که از ویکی پدیا نقل شده است و همان خانواده کاکایی را شرح داده است از دیگر پرندگان آبزی و کنار آبزی مهاجر در سواحل استان بوشهرمانند گونه هایی از خانوادههای «پلیکان، غاز،حواصیل،لک لک، درنا، سلیم، باکلان،آبچلیک، فلامینگو، پرستوهای دریایی،حواصیل و…» یادی میشد.
در فصل چهاردهم، شناورها، توضیحات بخش شناور وَرجی، جالب است. (ص164)
وَرجی (VARJI) شناوری دستساز و کوچک برای ماهیگیری در آبهای ساحلی و کم عمق با گنجایش حداکثر 2-3 نفر است که از چوب شاخه نخل ساخته میشود و در برخی از کشورهای حاشیه خلیج فارس مثل عمان و امارات شوشا نامیده میشود.
شیوه ساخت شناور چوبی وَرجی هم در تیرماه ۱۳۹۸ در کشور به نام استان بوشهر ثبت ملی شده است و نمونه های زیادی از آن در بخشهایی از سواحل استان در معرض دید است. {توضیحات از من است و از کتاب نیست}
با این تفاسیر، در کتاب اهل دریا از عنوان ورجی تا آخر متن توضیحاتی که در کتاب نوشته اند، عیناً در کتاب آقای طبیبنژاد قبلا منتشر شده، و جالب تر آنکه در کتاب «خیران »آقای طبیبنژاد، در اثر اشتباه سهوی ویراستاری، وِرجی (Verji) ذکر شده، نویسنده کتاب اهل دریا هم عیناً همان اشتباه را با حرف به حرف،تکرار کرده و آورده است بدون آنکه نامی هم از کتاب «خیران» بیاورد.
در فصل فانوسهای دریایی، نوشتهاند: «اولین فانوس، مناره عزیز در سال ۱۲۸۰ ساخته شد.» (206)
این ادعا که مناره عزیز،”اولین” فانوس بندر بوشهر بوده، قابل اثبات نیست.اما در مدارک و اسنادی که درحال حاضر در دسترس داریم، مناره عزیز “قدیمیترین” فانوس بندر بوشهر است که در این اسناد از آن نامی به میان آمده است. و دیگر اینکه سال ساخت این فانوس بر اساس اسناد، سال ۱۲۴۲ شمسی بوده است نه ۱۲۸۰ شمسی!
در بخش،تجارت برده در فصل هفدهم کتاب، آمده است که:
«دزد دریایی : در ۱۸۲۵ رحمان بن جابر، دزد دریایی معروف، افراد خود و در پی آن نزدیک به دوهزار تن را که بیشتر از بردگان سیاه او بودند در بوشهر مستقر کرد.» (ص 200)
اصل خبر بر اساس اسناد موجود، درست است اما نیاز به توضیح تاریخ و موضوع دارد چرا که ممکن است موجب برداشت بد در ذهن خواننده شود.
بر اساس نوشتههای کسانی که خود رحمه بن جابر را دیده اند،«رحمه بن جابر الجلاهمی» سال ۱۷۵۷ میلادی در کویت زاده شد، سالها به راهزنی دریایی در خلیج فارس مشغول بود، مدتی به دلیل درگیری با نیروهای شیوخ حاکم در منطقه خلیج فارس، در سال ۱۸۱۶ میلادی تا حوالی ۱۸۲۰ میلادی، زمانی که کشتیهای آنها در دریا نبود، به شکل پارهوقت به همراه افرادش در بوشهر یا مسقط زندگی میکرده است. عدهای بر اساس اسنادی، حدس میزنند ممکن است در قلعه ای در حوالی هلیله به نام «قلعه رحمه » ساکن بوده باشد؛ اما با بوشهر و بصره در صلح بوده، سرانجام هم در ۱۸۲۶ میلادی در جنگ با قوای خلیفه بحرین، خودکشی می کند.
رکن اساسی یک پژوهش نام بردن از منبع و ماخذی است که از آن استفاده میکنیم. استفاده از یک کلمه و جمله یا بیشتر از یک نویسنده و یک کتاب تا استفاده از یک ایده و راهنمایی از دیگران، لازم است که در پاورقی یا انتهای کتاب به دقت و با ذکر آدرس اشاره شود. این کار ضمن رعایت احترام و انصاف در حق دیگران، میتواند نشانگر دقت و وسعت مطالعه ما باشد و از طرفی در صورت وجود اشتباه،مسئولیت اشتباه احتمالی آنها هم بر عهده ما نخواهد بود.
در این کتاب، فصل ششم بخش «تاثیر باد در معماری بوشهر»، فصل هفتم «فضای دریا»، فصل بیستم «محیط زیست» به نام نویسنده متن ها،اشارهای نشده است.
همچنین فصول اول «بوشهر از ایلام تاکنون» دوم «جزایر و شبه جزایر استان بوشهر» سوم «صیدگاه های استان بوشهر» چهاردهم «شناورها» هفدهم «تجارت برده و مهمان نوازی بوشهریها» از منابع مختلفی که در این بخشها استفاده شده نامی برده نشده است.
منابعی که در انتهای کتاب ذکر شده است هم عجیب است. اول اینکه برای این کتابی که کاملا فارسی و محلی است،همه منابع به زبان انگلیسی ذکر شده و حتی عنوان چند مقاله فارسی هم که به فارسی منتشر شده اند، در اینجابه زبان انگلیسی آورده است!!
سوالی که باید از نویسنده پرسید این است که آیا او از کتاب یا منابع فارسی استفاده نکرده است؟
از پژوهش های دیگر نویسندگان بوشهر بهره نبرده است؟ هیچ مصاحبه و گفتگویی با آگاهان محلی نداشته است؟هیچ کدام از عکس هایی که در بخش اخر امده است، ضرورتی به اشاره به نام عکاس شان نبوده است؟
همه این ها در حالی ست که بخشهایی که در بالا هم اشاره شد از روی منابع فارسی رونویسی شده است.
ارتباط برخی از این منابع به موضوع و محتوای کتاب جای سوال دارد.
به عنوان نمونه چند تا از این منابع را جستجو و بررسی کردم:
مقاله نورالفخریه در مورد « گونه شناسی معماری مساجد شرق آچه در کشور اندونزی»
مقاله کریچکوف درباره «تاریخ توسعه فعالیتهای اقتصادی خارجی هندوستان در آغاز قرن بیستم در تاریخ نگاری روسی» که متن مقاله به زبان روسی منتشر شده است.
یا مقاله های « از شیطان تا روابط استراتژیک، روابط ایران و روسیه از ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۶»
«ظهور و سقوط خاندان حیات داوودی»، «نقش سید مرتضی اهرمی و آخوند خراسانی در قیام بوشهر»، « شناسایی مسیر گردشگری در بافت تاریخی شهر بوشهر با رویکرد گردشگری فرهنگ مبنا» مشخص نیست اینها با کدام بخش کتاب ارتباط دارند و چه بخشی از اینها در کتاب استفاده شده یا اصلا آمده است؟!
داشتن انگیزه خوب و نیت خیر به تنهایی کفایت نمی کند، بدون تلاش آگاهانه بر اساس چارچوبهای نظری و پژوهشی، و همراهی راهنمایان باتجربه، و راستی آزمایی مطالب شفاهی و مطابقت با شواهد و اسناد دیگر، کاری به سرانجام مطلوب نخواهد رسید.
در پایان،ضمن آرزوی موفقیت برای آقای غلام نژاد،این یادداشت را با این جمله دکتر تورج دریایی در مقدمه کتاب اهل دریا به پایان میرسانم که «این کتاب نمونه خوبی است برای دیگران که در صدد هستند دریاره شهر و آبادی خود کتابی بنویسند.»