خلیج فارس: میثم رضایی مولف کتاب «از بوشهر تا بوشر» در واکنش به نقد کتابش توسط «امید زاهد» پژوهشگر هم استانی که در پایگاه خبری خلیج فارس منتشر شده بود، جوابیه ای با تیتر «پاسخی به اتهامات!» ارسال کرده که عینا در ادامه آمده است:
به نام خدایی که ما را به حق و انصاف و محبت و دوستداشتن یکدیگر دعوت و از حقد و کینه و بغض و تهمت، نهی نمود.
اگر شما قلم به غیرحق و انصاف چرخاندید و از روی جلد کتاب و خواندن ناقص مقدمه، یادداشتی را قلم زدید، که نشان میدهد احساسات بر شما غلبه کرده و منطق از درونتان بال کشیده و بغض و کینه بر انصافتان چیره شده است و قلم به زهر کین آغشته اید، بنده برعکس شما آیه ای از قرآن را می آورم تا این آتش خشم شما خاموششده، از توهماتی که برساختۀ ذهنتان است، به سوی واقعیت بیایید:
وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ(آیه 34 سوره فصلت) و هرگز نیکی و بدی در جهان یکسان نیست، همیشه بدی (خلق) را به بهترین شیوه (که خیر و نیکی است پاداش ده و) دور کن تا همان کس که گویی با تو بر سر دشمنی است دوست و خویش تو گردد.
و در همین راستا حضرت علی (ع) چنین می فرماید: كسى كه بدى را به نيكى پاداش ندهد، از بزرگواران نيست.
برادر گرامی، شما حتی در معرفی بنده هم اشتباه کردید و این نشان میدهد که اشرافی به کارهایی که بنده برای وطنم کرده ام، ندارید.
و اما بعد:
اینکه طبق چه معیار و منطقی میشود از روی جلد یک کتاب یا خواندن مقدمۀ یک کتاب، آن کتاب را نقد کرد و آن را به ایران ستیزی نسبت داد، خود جای بسی تأمل دارد!
آقای زاهد چنین آورده است که:
«اما چندی است کتاب به چاپ چهارم رسیده که شایسته است بدین منظور به نویسنده کتاب تبریک عرض کنم. اما در چاپ چهارم در طرح جلد جدید کتاب، مردی با خنجری به دست دیده می شود. این طرح جلد نکته ای در بر دارد: بر طبق عادت مرسوم تصاویر و عکس های دیده شده، خنجر در غلاف نیست و مردی را به ما نشان می دهد که گویی با ما سر جنگ دارد. چنانچه یمنی ها اعتقاد دارند اگر خنجری از غلاف خارج شود، برنخواهد گشت مگر اینکه با خونی تماس داشته باشد یا حادثه قتلی را رقم بزند. البته شاید این خنجر یادآور یادداشت مرحوم محمد علی خان سدیدالسلطنه باشد “که پدر شیخ شخبوط، شیخ و رئیس و امیر وقت امارات ابوظبی همواره خنجری زرنگار به کمر داشت و افتخار می کرد که آن را مرحوم ناصرالدین شاه یا مظفرالدین شاه قاجار به او مرحمت کرده و می گفته است هر بامداد پس از نماز دعا می کنم که خدایا به سرزمین فارس باران بفرست تا فارسیان برای ما گندم بفرستند».
دوست عزیز جناب زاهد، شما اولین کاری که باید بکنید، این است که کتاب را بخوانید و بعد قلم بزنید. این بدور از انصاف است که کتابی را نخوانده باشید و از روی جلد آن قلم بزنید:
خنجر یمنی!؟
خون ریختن!؟
شیخ شخبوط شیخ و رئیس امارت؟؟!!
چه می گویی برادر؟
در کجا به سر می برید؟ از آسمان ها سرتان را پایین آورده و به زمین نگاه کنید، از توهم به واقعیت بنگرید.
اگر زحمت میکشیدید و به صفحه 111 بند چهارم میرفتید، درمی یافتید که این نقاشی، به نقل از رستم التواریخ (ص395)، نقاشی میرمهنا زعابی است و این خنجر نیز از روی سکههای آن دوران طراحی شده است و طراحی لباس و آن خنجر با مستندات تاریخی ترسیم شده و کاملاً علمی است.
وقتی یک محقق وقت نگذارد یک کتاب را بخواند و از روی جلد کتاب قلم بزند و برساخته های ذهنیش را واقعیت بپندارد از باقی مردم چه انتظاری می توان داشت؟
مگر میشود کتابی را از روی جلدش نقد کرد؟ آدم یاد دوران طفولیتش میافتد که سواد نداشت و از روی جلد کتاب میخواست از درون کتاب آگاه بشود.
برادر دوستداشتنی بنده، اگر دیر جوابتان را دادم، بهخاطر این بود که در شان و منزلت خودم نمیدیدم به چنین نوشتهی ناپخته و بهدوراز انصاف جواب بدهم. ولی دیدم اگر جواب ندهم امر بر کسانی متشبه می شود و مردم عزیز ایران از این کتاب ارزشمند که در نوع خود منحصربه فرد است محروم می شوند.
بعد تیتر نوشتۀ شما بر اساس ساخته های ذهنی شما شکل گرفته است و با شیطنت خاصی اسم کتاب را کامل ننوشتهاید و فقط به قسمتی از آن بسنده کرده اید. یادآوری می کنم نام کامل کتاب این است: «از بوشهر تا بوشر، تاریخ لباس در کرانه های خلیج فارس»
بعد از برساختههای ذهنی تان، به سراغ مقدمۀ کتاب رفتهاید و درعالم خیال باز قلمزده اید و دروغ و راست را بههم بافته اید تا ذهن مخاطب را دربارۀ بنده خراب کنید. این کتاب دربارۀ لباس است و نه تاریخ بوشهر؛ پس وقتی میخواهید کتابی را مقایسه کنید یا به قول خودتان نقد کنید، کتابی در همان راستا بیاورید، نه اینکه چیزی بنویسید که خارج از حقیقت است. من نمیدانم کجای مقدمۀ بنده ایرادی داشته و در تطابق با تاریخ عظیم بوشهر نبوده است؟
در کجای کتاب بنده گفته شده که اینها غیرایرانی بوده اند؟ من نمیدانم متن بنده چه ایرادی داشته و شما چطور از آن برداشت ایران ستیزی کردهاید و کتاب جناب آقای مظفری زاده را معرفی کردهاید؟
به نظر می رسد کتاب جناب مظفری زاده را هم از روی جلدش مطالعه کردهاید؛ وگرنه اتفاقا به این نتیجه میرسیدید که نوشتههای بنده در راستای کتاب خاندان آل مذکور است؛ هرچند بعید به نظر میرسد که آن را نیز خوانده باشید.
بعد شروع کردید به عرب ستیزی و عربِ ایران را خائن جلوه دادید. این بغض و کینه شما دربارۀ عرب ایران، مرا یاد نوشتههای آخوندزاده و کرمانی میاندازد. حتماً میدانید آن دو نوکر استعمار بودهاند. عجیب است در این زمان هم هستند کسانی که چنین تفکراتی دارند و در راستای آنها قلم میزنند. آنها از عرب ستیزی می خواستند به اسلام ستیزی برسند. این کینه شما از عرب ایران میراث اواخر قاجار و دوره پهلوی است. کیست که نداند پهلوی ها در اسلام ستیزی ید طولایی داشتند و در همین راستا دست به عرب ستیزی نیز می زدند.
ازاینرو من وارد این مبحث نمیشوم و بهخاطر این تهمتهایی که زدهاید، شمارا به خدا واگذار میکنم.
گفته بودید که گفتههای بنده ممکن است مورد سوءاستفاده قرار بگیرد. برادر من از قرآن هم سو استفاده میشود، آیا مقصر قرآن است؟ این مشکل از نوشتههای بنده نیست، این مشکل از ذهن بیمار عدهای است که توهم توطئه دارند و خیالات و اوهام به هم میبافند. ضربه ای که شما به بزرگان این منطقه میزنید، بهراستی بیشتر از سوءاستفاده همسایگان است. چراکه امثال بنده میخواهند از آن تاریخ پر از اوهام فاشیستی و ناسیونالیسم رمانتیک رد شده، مردم را با واقعیات روبهرو کنند، تا مردم بتوانند دنیای پیرامون خود را بهتر بشناسند و دچار اشتباه نشوند، از آسمان بر زمین بیایند و از خیال به عالم واقع برسند.
و شنیدهام از کتاب آقای مظفری زاده سوءاستفاده شده است؛ لذا شما بنده و کتابم را مخاطب قرار دادید و با شیطنتی خاص خواستهاید بنده را مقصر بدانید.
در پایان، بنده برعکس شما، که از ارشاد خواستار بررسی کتاب بنده شدید، من خواستار این نخواهم شد که مسئولین پیگیر شوند که چه کسی شما را در این جایگاه گذاشته است که با آبروی یک شهروند ایرانی چنین بازی کنید و خیالات و اوهام خود را همچون نیزهای زهرآلود به پیکر او بزنید. من خواستار پیگیری آن نخواهم شد. برعکس، به شما آیهای از قران هدیه خواهم کرد تا بین من و شما محبت و انصاف حکمفرما شود.
وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُّبِینًا؛ و کسانىکه مردان و زنان مؤمن را بىآنکه مرتکب [عمل زشتى] شده باشند آزار مىرسانند قطعاً تهمت و گناهى آشکار به گردن گرفتهاند.
والسلام
میثم رضایی
در این زمینه