خلیج فارس: تصویری کمتر دیده شده است از ایام جوانی معین را در ادامه میبینیم.
نصرالله معین نجفآبادی خواننده ۷۲ ساله اهل ایران است که بیشتر با نام معین شناخته میشود.
منبع: برترینها
خلیج فارس: ستایشی، گفت: به صراحت اعلام میکنیم که نگاه قوه قضائیه استفاده از ظرفیت همه دلسوزان به این آب و خاک و بازگشت همه علاقمندان به وطن است و ما از این موضوع استقبال میکنیم.
به گزارش خلیج فارس؛ اظهارات چندی پیش وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در پاسخ به سؤال خبرنگار برنا درباره بازگشت خوانندگان خارجنشین مانند نصرالله معین به کشور و تأکید بر اینکه «معین» میتواند به کشور بازگردد و مثل همه خوانندگان برای دریافت مجوز فرآیند قانونی را طی کند، با واکنشهای زیادی در افکار عمومی و رسانههای مختلف و شبکههای اجتماعی مواجه شد.
علیرغم استقبال اکثر کاربران شبکههای اجتماعی و رسانهها و افکار عمومی از اظهارات وزیر ارشاد، برخی جریانها سعی کردند با طرح شایعاتی مبنی بر اینکه «معین» در صورت بازگشت به ایران باید به زندان برود، این خواننده و سایر ایرانیان خارج از کشور را از بازگشت به کشور بترسانند.
در این زمینه، خبرنگاری از مسعود ستایشی سخنگوی قوه قضاییه نظرخواهی کرد و پرسید “با توجه به تاکید مکرر ریاست قوه قضاییه مبنی بر بلامانع بودن بازگشت ایرانیان خارج و صحبتهای وزیر ارشاد در رابطه با آزاد بودن بازگشت هنرمندان، برخی جریانات جوسازی کردند که بازگشت این افراد مساوی با ورود قوه قضاییه و بازداشت آنهاست. واکنش شما به این جوسازیها چیست و آیا از نظر قوه قضاییه بازگشت افراد و هنرمندانی که صرفا فعالیت هنری داشتند به کشور مجاز است؟ ”
مسعود ستایشی سخنگوی قوه قضائیه در پاسخ به این سؤال اظهار داشت: قوه قضائیه بر این نگاه و اعتقاد استوار است که باید نسبت به بازگشت ایرانیان عزیز به موطن اصلی خود هر گونه مساعدت ضابطهمند و حداکثری را به کار گیرد تا برخی از موارد حقوقی و قضایی که فراروی این قضیه وجود دارد، مانع بهرهمندی این عزیزان از وطنشان نشود و ما بر نتیجهگیری از این تلاشها نیز استوار هستیم.
وی افزود: پیشنهاد ریاست قوه قضائیه این بود که شورایعالی ایرانیان خارج از کشور که در این امر تصمیمگیرنده است، سازوکارهای لازم را در این رابطه و تحقق آن تهیه و متضمن پیشنهادهای خود در این زمینه ارائه کند، زیرا این موضوع باعث میشود تا تضامین لازم به صورت عملی به ایرانیان خارج از کشور داده شود و در مقابل هم قانون رعایت شود و خللی در این موضوع حادث نشود، چون یکی از افتخارات ما قانونمداری و قانونمند بودن است.
سخنگوی قوه قضاییه نگاه دستگاه قضایی در زمینه بازگشت ایرانیان خارج از کشور را اعتمادسازی و مقابله با اعتمادزدایی دانست و ادامه داد: هم ایجاد اعتماد میکنیم و هم با کسانی که اعتماد را زایل میکنند، برخورد میکنیم که البته این یک مسئله پیچیده و سخت است که با دقت باید به آن عمل کرد.
ستایشی با بیان اینکه عدهای در داخل و خارج از کشور برای دور شدن هرچه بیشتر ایرانیان خارج از کشور از وطنشان در حال هراسافکنی و تلاش مضاعف هستند، اظهار داشت: مقامات مسئول جمهوری اسلامی ایران با ایجاد فضای مناسب به صراحت میگویند ایرانیانی که خارج از کشور هستید، اگر مرتکب جرمی نشدید و تعرضی نکردید و خیانتی به مصالح کشور نکردید، بیایید و حضور پیدا کنید، اما در مقابل این تفرقهانداران تلاش مضاعف میکند که اینها نیایند چرا؟ چون آنها میدانند که اگر ظرفیتها در سراسر جهان بیایند و حضور پیدا کنند، کاسبیهای این تفرقهاندازها کساد میشود.
وی از شورایعالی ایرانیان خارج از کشور خواست سازوکارهای لازم در این زمینه را سریعتر اعلام و تایید و برای اجرا ابلاغ کند.
ستایشی تأکید کرد: به صراحت اعلام میکنیم که نگاه قوه قضائیه استفاده از ظرفیت همه دلسوزان به این آب و خاک و بازگشت همه علاقمندان به وطن است و ما از این موضوع استقبال میکنیم.
سخنگوی قوه قضاییه خطاب به ایرانیان خارج از کشور گفت: این پیام من در حد بضاعت خودم است و امید است به دل شفافی که این پیام گفته میشود، به دل هموطنان ما بنشیند. کسانی که مشکلی ندارند و مرتکب جرم نشدند، بیایند و حضور پیدا کنند و همه تلاش کنیم که پرچم مقدس ایران هر چه بیشتر به اهتزاز در بیاید.
منبع:برنا
خلیج فارس: احمد زیدآبادی در اعتماد نوشت: دعوت وزیر ارشاد از نصرالله معین خواننده شهیر ایرانی برای بازگشت به کشور با بیا و نیاهای فراوانی روبهرو شده است.
آنها که معین را به نیامدن فرا میخوانند عمدتا احتمال بازداشت یا عدم امکان برگزاری کنسرت توسط او را مطرح میکنند.
من که در این کشور نه فقط هیچ کارهام بلکه هیچگاه نیز امنیت لازم برای زندگی نداشتهام، میتوانم از همین جا به آقای معین اطمینان دهم که اگر روزی بارِ سفر به وطن بربست، میتواند مطمئن باشد که نه دستگیر میشود و نه مانع برگزاری کنسرتش خواهند شد.
ممکن است پرسیده شود این سطح از اطمینان از کجا برایت حاصل شده است؟ در پاسخ فقط میتوانم بگویم: از راه شامهام! باز هم ممکن است پرسیده شود که معین روی چه حسابی باید به شامه تو اطمینان کند؟ میگویم؛ روی هیچ حسابی! اما مگر جز شامه راه دیگری هم برای فهم اینکه پس از بازگشت معین به کشور چه چیزی در انتظار اوست، وجود دارد؟ مگر آنان که او را به نیامدن ترغیب میکنند، به جز شامهشان، منبع خبری و اطلاعات دیگری هم برای اظهارنظر در اختیار داشتهاند؟
به هر حال، کار ما در ایران معمولا از روی شامه پیش میرود! بیتصمیمی حاکم بر نهادهای قدرت، رقابت پنهان و آشکار آنها با یکدیگر، پنهانکاری و بیبرنامگی و سردرگمی نهادینه شده و پراکندگی قدرت سیاسی در حد ملوکالطوایفی، چنان شلم شوربایی در حوزه سیاست رسمی به بار آورده است که هرکس ادعای درک مسائل ایران از طریق نظریههای علمی شناخته شده در حوزه سیاسی و اجتماعی را مطرح کند، به احتمال زیاد یا قصد شیره مالیدن به سر خود را دارد یا به سرِ مخاطب یا به سر هر دو!
با این حال، باز هم ممکن است پرسیده شود که این چه شامهای است که سرنوشت حبیب محبیان را نمیبیند و همچنان میل به خوشبینی در مورد دعوت از معین دارد؟
بله. من سرنوشت حبیب را به یاد دارم. آن مرحوم، اما مسیر بازگشت امن به کشور را نمیدانست. او گمان میکرد محمود احمدینژاد در سال ۸۹ همچنان کاره مهمی است و حلقه یاران نزدیکش، چون مشایی و بقایی چرخ تقدیر مملکت را میچرخانند. شاید حتی نمیدانست که منظور نهادهای متنفذ و رسانههای آنها از «حلقه انحرافی» همان کسانی هستند که او برای امنیت و ادامه کار خود در ایران به قول وعده آنها دلخوش کرده بود.
به واقع ریسمان قدرت مشایی و بقایی و حتی احمدینژاد در آن دوره پوسیده شده بود و مرحوم حبیب به دلیل ناآشنایی به مناسبات قدرت در ایران، خود را به این ریسمان پوسیده آویخت و در نتیجه پس از بازگشت، منزوی و بیکار و افسرده و مشتاق مرگ شد.
به نظرم حبیب اگر بدون هماهنگی با آن حلقه، شخصا تصمیم به بازگشت به وطن میگرفت و ناگهان بیمقدمه در فرودگاه بینالمللی تهران از هواپیما پیاده میشد، در مجموع سرنوشت بهتری در انتظارش بود. به نظرم او ناخواسته به صورت هدفی برای روکم کنی از حلقه یاران احمدینژاد در آمد. خدایش رحمت کند که از بیرحمیهای مرسوم در منازعات سیاسی ایران خبر نداشت.
شرایط امروز ایران، اما با آن روز تومنی دوزار توفیر دارد! وزیر ارشاد خود بخشی از قدرت اصلی است و فعلا نهاد قدرتمندی که بخواهد روی او را کم کند، دیده نمیشود؛ بنابراین معین میتواند حداقل امیدوار باشد که در شرایط کنونی قربانی بازی روکم کنی نهادهای درگیر در رقابت بر سر قدرت نخواهد شد، اما اینکه بعدها چه پیش خواهد آمد با خداست. با این همه لازم نیست زیاد به بعدها بیندیشیم وگرنه به لحاظ فکری و عملی فلج خواهیم شد. بهتر همان است که چو فردا شود فکر فردا کنیم!
در عین حال، شامه من میگوید؛ آنها که معین را به عدم بازگشت به کشور فرا میخوانند، چندان نگران بازداشت یا جلوگیری از کار او در ایران نیستند. روشن است که پای انگیزههای سیاسی در میان است.
در واقع، آن دسته از کسانی که وضعیت ایران را چنان رو به قهقرا میخواهند که هیچ راهی جز مهاجرت بیوقفه تمام تحصیلکردگان و نخبگان و مرگ کامل امید و عواقب آن باقی نماند، نه فقط با بازگشت معین بلکه با بازگشت هر ایرانی دیگری هم به کشور مخالفند.
واضح است که بازگشت معین به کشور فضای امیدکشی را چند صباحی تعدیل میکند و اصلا هدف اعضای دولت از دعوت او نیز همین است. ظاهرا اعضای دولت، چون توان امیدآفرینی در حوزه سیاسی ندارند، دعوت از معین برای مراجعت به کشور را کم هزینهترین راه برای کاهش تب امیدکشی تشخیص دادهاند.
خلیج فارس: احمد زیدآبادی، فعال سیاسی اصلاح طلب به خبرها بر سر آمدن یا نیامدن معین به ایران واکنش نشان داد.
احمد زیدآبادی در اعتماد نوشت: دعوت وزیر ارشاد از نصرالله معین خواننده شهیر ایرانی برای بازگشت به کشور با بیا و نیاهای فراوانی روبهرو شده است.
آنها که معین را به نیامدن فرا میخوانند عمدتا احتمال بازداشت یا عدم امکان برگزاری کنسرت توسط او را مطرح میکنند.
من که در این کشور نه فقط هیچ کارهام بلکه هیچگاه نیز امنیت لازم برای زندگی نداشتهام، میتوانم از همین جا به آقای معین اطمینان دهم که اگر روزی بارِ سفر به وطن بربست، میتواند مطمئن باشد که نه دستگیر میشود و نه مانع برگزاری کنسرتش خواهند شد.
ممکن است پرسیده شود این سطح از اطمینان از کجا برایت حاصل شده است؟ در پاسخ فقط میتوانم بگویم: از راه شامهام! باز هم ممکن است پرسیده شود که معین روی چه حسابی باید به شامه تو اطمینان کند؟ میگویم؛ روی هیچ حسابی! اما مگر جز شامه راه دیگری هم برای فهم اینکه پس از بازگشت معین به کشور چه چیزی در انتظار اوست، وجود دارد؟ مگر آنان که او را به نیامدن ترغیب میکنند، به جز شامهشان، منبع خبری و اطلاعات دیگری هم برای اظهارنظر در اختیار داشتهاند؟
به هر حال، کار ما در ایران معمولا از روی شامه پیش میرود! بیتصمیمی حاکم بر نهادهای قدرت، رقابت پنهان و آشکار آنها با یکدیگر، پنهانکاری و بیبرنامگی و سردرگمی نهادینه شده و پراکندگی قدرت سیاسی در حد ملوکالطوایفی، چنان شلم شوربایی در حوزه سیاست رسمی به بار آورده است که هرکس ادعای درک مسائل ایران از طریق نظریههای علمی شناخته شده در حوزه سیاسی و اجتماعی را مطرح کند، به احتمال زیاد یا قصد شیره مالیدن به سر خود را دارد یا به سرِ مخاطب یا به سر هر دو!
با این حال، باز هم ممکن است پرسیده شود که این چه شامهای است که سرنوشت حبیب محبیان را نمیبیند و همچنان میل به خوشبینی در مورد دعوت از معین دارد؟
بله. من سرنوشت حبیب را به یاد دارم. آن مرحوم اما مسیر بازگشت امن به کشور را نمیدانست. او گمان میکرد محمود احمدینژاد در سال ۸۹ همچنان کاره مهمی است و حلقه یاران نزدیکش چون مشایی و بقایی چرخ تقدیر مملکت را میچرخانند. شاید حتی نمیدانست که منظور نهادهای متنفذ و رسانههای آنها از «حلقه انحرافی» همان کسانی هستند که او برای امنیت و ادامه کار خود در ایران به قول وعده آنها دلخوش کرده بود.
به واقع ریسمان قدرت مشایی و بقایی و حتی احمدینژاد در آن دوره پوسیده شده بود و مرحوم حبیب به دلیل ناآشنایی به مناسبات قدرت در ایران، خود را به این ریسمان پوسیده آویخت و در نتیجه پس از بازگشت، منزوی و بیکار و افسرده و مشتاق مرگ شد.
به نظرم حبیب اگر بدون هماهنگی با آن حلقه، شخصا تصمیم به بازگشت به وطن میگرفت و ناگهان بیمقدمه در فرودگاه بینالمللی تهران از هواپیما پیاده میشد، در مجموع سرنوشت بهتری در انتظارش بود. به نظرم او ناخواسته به صورت هدفی برای روکم کنی از حلقه یاران احمدینژاد در آمد. خدایش رحمت کند که از بیرحمیهای مرسوم در منازعات سیاسی ایران خبر نداشت.
شرایط امروز ایران اما با آن روز تومنی دوزار توفیر دارد! وزیر ارشاد خود بخشی از قدرت اصلی است و فعلا نهاد قدرتمندی که بخواهد روی او را کم کند، دیده نمیشود. بنابراین معین میتواند حداقل امیدوار باشد که در شرایط کنونی قربانی بازی روکم کنی نهادهای درگیر در رقابت بر سر قدرت نخواهد شد، اما اینکه بعدها چه پیش خواهد آمد با خداست. با این همه لازم نیست زیاد به بعدها بیندیشیم وگرنه به لحاظ فکری و عملی فلج خواهیم شد. بهتر همان است که چو فردا شود فکر فردا کنیم!
در عین حال، شامه من میگوید؛ آنها که معین را به عدم بازگشت به کشور فرا میخوانند، چندان نگران بازداشت یا جلوگیری از کار او در ایران نیستند. روشن است که پای انگیزههای سیاسی در میان است.
در واقع، آن دسته از کسانی که وضعیت ایران را چنان رو به قهقرا میخواهند که هیچ راهی جز مهاجرت بیوقفه تمام تحصیلکردگان و نخبگان و مرگ کامل امید و عواقب آن باقی نماند، نه فقط با بازگشت معین بلکه با بازگشت هر ایرانی دیگری هم به کشور مخالفند.
واضح است که بازگشت معین به کشور فضای امیدکشی را چند صباحی تعدیل میکند و اصلا هدف اعضای دولت از دعوت او نیز همین است. ظاهرا اعضای دولت چون توان امیدآفرینی در حوزه سیاسی ندارند، دعوت از معین برای مراجعت به کشور را کم هزینهترین راه برای کاهش تب امیدکشی تشخیص دادهاند.
خلیج فارس: سید عبدالجواد موسوی در خبرآنلاین نوشت: هرچه دولتها ناتوانتر باشند به این امور نمایشی محتاج ترند. فی المثل حالا که مهاجرت از ایران به شکل فاجعه آمیزی دارد افزایش پیدا میکند و روزنامه رسالت از انگیزه مهاجرت در دانش آموزان دبستانی گزارش میدهد باید نمایشی ترتیب داد تا به دیگران بگویند نه تنها مهاجرتی در کار نیست بلکه خیل عظیمی از هم وطنانمان سودای بازگشت به ایران را در سر دارند. گواهی میخواهید؟ چه گواهی بالاتر از این که خواننده محبوب بسیاری از ایرانیان جناب نصرالله معین که به معین معروف است قرار است به ایران برگردد و نه تنها قرار است برگردد بلکه ممکن است شرایط کنسرت گذاشتن برای ایشان نیز فراهم شود.
به گزارش خلیج فارس؛ این که اصلا چه کسی نخستین بار چنین موضوعی را طرح کرده اصلا مهم نیست. این که معین واقعا میخواهد برگردد و یا این که این حرف ساخته و پرداخته خبرنگاران همسو با دولت است بازهم مهم نیست. مهم این است که دولت فعلا به این پروپاگاندا به شدت محتاج است. پیشاپیش هم همه میدانند که نه معین برمی گردد و نه اگر هم برگردد امکان اجرای برنامه خواهد داشت، اما با این حال دولت به این حرفها نیاز دارد؛ و مگر خدا بیامرز حبیب توانست در مملکت خودش برنامه اجرا کند؟ نه! اما همین موضوع آمدن آن خدا بیامرز و مصاحبههای گاه و بی گاهش و دیده شدنش در بعضی از برنامههای رسمی و غیر رسمی باعث شد تا مدتی سرِ خلایق گرم باشد.
بعدها هم میشود گفت ما که آوردیمش، اما نگذاشتند. الحمدلله آن قدر نیروی خودسر و بی سر و باسر در این مملکت وجود دارد که هرچیزی را میتوان به گردن آنها انداخت و از خود رفع مسئولیت نمود. مهم این است که فعلا دولت انقلابی بیش از هر وقت دیگری نیاز دارد تا برای چندصباحی هم که شده سرپوش بگذارد بر اوضاع وخیم وضع موجود.
من و شما میدانیم بسیاری از هنرمندان در همین آب و خاک برای گرفتن مجوز انتشار کتاب و برپایی کنسرت و ساخت فیلم و اجرای تئاتر به هزار جور مصیبت میافتند، اما دستگاه تبلیغاتی از بازگشت معین و احتمال اجرای کنسرت او خبر میدهد. حتی یک لحظه هم در خیال تصور کنید چنین اتفاقی رخ دهد آن وقت اصلا کسی جرئت دارد بگوید این دولت برای هنرمندان مانع تراشی میکند؟ وصف العیش نصف العیش. فعلا آن قدر اوضاع وخیم است که میتوان به همین فکر و خیالها هم دلخوش بود تا چند صباح دیگر هم خدا بزرگ است. نمایشی دیگر و روز از نو و روزی از نو.
اوضاع سینماها و نحوه اکران و وضعیت فروش فیلمها فاجعه آمیز است، اما دولت سعی میکند با استناد به فروش بالای چند فیلم به شدت نازل و فاقد هرگونه ارزشی بگوید در هیچ روزگاری سینماها تا به این اندازه رونق نداشته اند. در ظاهر هم راست میگویند، اما همه آنچه را که باید بگویند نمیگویند. فکر نکنید اوضاع فقط در زمینه فرهنگ از این قرار است. در ورزش هم اوضاع همین است. در اقتصاد و سیاست و مسائل اجتماعی هم. اصرار بر ساخت یک ورزشگاه بزرگ فقط و فقط سرپوشی است برای ناکارآمدی در حفظ و حراست از ورزشگاههای موجود. چرا کسی به همین ورزشگاه آزادی که هر روز یک جایش خراب میشود و حیثیت ورزش کشور را بر باد میدهد توجهی نمیکند؟ چرا از ورزشگاه امام رضا (ع) به درستی استفاده نمیشود؟
ورزشکاران ملی ما در کشتی و دو و میدانی و دیگر رشتهها باید به دستفروشی روی بیاورند، اما برای نمایش و پُز دادن، به فوتبالیستهای همیشه بازنده حواله واردات خودروهای میلیاردی داده میشود. آن هم در دولت محرومان؟ بله. دولت هرچه ناکارآمدتر نمایش کارآمدی اش بیشتر. هرکدام از شما میتوانید یکی دوجین از این مثالها بیاورید در اثبات آنچه گفته شد. فکر میکنید دولتمردان محترم این چیزها را نمیدانند؟ احتمالا بهتر از من و شما میدانند، اما چه میتوانند کرد؟
زان پیش که دست و پا فروبندد مرگ
آخر کم از آن که دست و پایی بزنی؟
منبع: فرارو
خلیج فارس: اکبر منتجبی، سردبیر روزنامه سازندگی در این روزنامه نوشت: علاقه دولتهای اصولگرا به شوآف و نمایشهای اینچنینی بسیار عجیب است. نخبگان داخلی را رها میکنند و میخواهند برای خوانندگانی چون معین، سیاوش قمیشی، حبیب و… فرش قرمز پهن کنند.
به گزارش خلیج فارس؛ وزیر ارشاد در جدیدترین اظهارات خود گفته است: معین خواننده ایرانی مقیم لسآنجلس میتواند به ایران بیاید. او البته برگزاری کنسرت معین را به زمان دیگری و بررسی موضوعات دیگری حواله داده اما آنچنان که دیروز در حیاط هیات دولت بیان کرد، گفت: «ایشان میتواند به ایران برگردد و برای دریافت مجوز هم مانند سایر خوانندگان روال قانونی را طی خواهد کرد». عزتالله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی نیز خبر داد که «قرار است درها به روی ایرانیان باز شود تا میلیونها ایرانی با امنیت و به راحتی وارد کشور شوند».
مجتبی توانگر، نماینده مجلس ایران نیز با انتشار ویدئویی از معین در توئیترش نوشت: «زمینه بازگشت همه کسانی که دل در گرو مردم دارند را فراهم کنیم». به نظر میرسد که این خبر، یعنی درخواست از معین برای بازگشت به کشور، چراغ سبزی به عموم ایرانیان خارج از کشور بهخصوص سرمایهداران، اقتصاددانان، هنرمندان و خوانندگان است.
نکتهای که در این خبر وجود دارد این است که دولت ضدسلبریتی، چگونه به فکر جذب سلبریتیها افتاد؟ تمرکز آنها بر نام معین شاید به این دلیل باشد که او مشکل چندانی برای ورود به ایران ندارد و خواننده سیاسی هم نبوده اما آیا مساله و مشکل و معضل اساسی ما، ورود ایرانیان خارج از کشور به داخل است یا خروج دستهدسته نخبگان و هنرمندان و پزشکان و دانشجویان و طبقه متوسط از کشور؟ اگر صرفاً فقط دعوت از ایرانیان است و بس و هیچ مقدماتی مهیا نشده، باید گفت که دولت در این خصوص نیز مانند کارهای دیگرش، مسیر اشتباهی را انتخاب کرده است.
به جای آنکه کشور را به سمت توسعه ببرد و امکانات رفاهی را برای تمامی ایرانیان حاضر در وطن فراهم کند، مسیر معکوس را انتخاب کرده است. از این گذشته، علاقه دولتهای اصولگرا به شوآف و نمایشهای اینچنینی بسیار عجیب است. نخبگان داخلی را رها میکنند و میخواهند برای خوانندگانی چون معین، سیاوش قمیشی، حبیب و… فرش قرمز پهن کنند. هنوز فراموش نکردیم که حبیب محبیان با چه وعدههایی آمد و نهایتاً چه بر سر او آمد و هنوز به یاد داریم در دولت احمدینژاد، در دورهای که رحیممشایی همهکاره دولت شد، زمزمه دعوت از خوانندگان چگونه قوت گرفت. حبیب فکر میکرد از فردای ورود به ایران، کنسرت برگزار میکند و هواداران این «مرد تنهای شب» آزادانه و راحت بلیت کنسرت او را تهیه میکنند، اما نهتنها چنین نشد بلکه دو سه سال بعد که تمام راههایش به بنبست رسید، دق کرد و مرد.
البته در امر حکمرانی این نکته مهمی است که نباید از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور غافل شد اما سوال مهم این است که آنان در چه صورت به ایران میآیند؟ آن هم در شرایطی که بسیاری ازجمله همین خوانندگان داخلی خانهنشین شدهاند یا مهاجرت کردهاند. ما هنوز به یاد داریم که با استاد شجریان، فرهاد،گلپا و… چطور برخورد شد! اگر میخواهیم آنها به ایران بیایند، اولین سول این است که ما چگونه ظرفیتهای داخلی را افزایش دهیم و چگونه باید کشور را از به سوی یک همگرایی و شادی ملی تبدیل کنیم؟
در پاسخ باید به وضعیت موجود کشور پرداخت. ما اکنون در چه وضعیتی هستیم؟ به قول شاعر رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون. از آغاز به کار دولت سیزدهم، وضعیت اقتصادی روزبهروز بدتر شده و چشمانداز روبهرو تیرهتر شده است.
چرا دولتی که وعده احیای برجام و رفع بیکاری را داده بود به این نقطه رسید که بزرگترین اعتراض ۴۰ سال گذشته در زمان استقرار این دولت رخ داد؟ چرا دولتی که باید متمرکز بر توسعه باشد و کشور را با سرعت به آن سو ببرد، گرفتار تار موی مردم شد و وزارت کشور که باید امنیتآفرین باشد، بخشنامه بدهد که با بیحجابها برخورد کنید؟
بپذیریم یا نپذیریم، متاسفانه جامعه داخلی ما به واسطه اختلافات سیاسی درونی و دگماندیشی یک جریان تندرو سیاسی که به نام پایداری دولت و مجلس و برخی از آنها را در اختیار خود گرفته است به جامعهای چندپاره و گسسته تبدیل شده است. دولت که وظیفهاش افزایش رفاه برای عموم مردم است و باید رفتار و برنامههایش متضمن توسعه کشور، سلامتی و شادی مردم باشد به امور دیگری مشغول شده که او را از مسیر اصلی دور انداخته است. در ابعاد کلانتر باید گفت ما خیر عمومی را فراموش کردهایم. دولتها میآیند که دولت قبلی را منکوب کنند و افراد و اصحاب خود را به منافع برسانند.
منبع: برترین ها