این روزها وزیر اقتصاد، رییس سازمان برنامه و بودجه و معاونان آنها و رسانههای حکومتی پشت سرهم به شهروندان اطمینان میدهند در سال ۱۴۰۳ فشار مالیاتی بر آنها وارد نمیشود. چرا این همه اصرار؟
حقیقت این است که شهروندان به سخنان مدیران اقتصادی باور ندارند و اعتماد عمومی به دولت سیزدهم شاید از همه دولتها کمتر باشد.
این مقدمه کوتاه درباره یک امر اقتصادی را برای این آوردم که یک مساله مهمتررا یاداور شوم و آن مساله فساد بزرگ در واردات چای از سوی یک بنگاه است که این روزها به دلیل چندجورگویی برخی مدیران، باور شهروندان به اینکه بخش کوچکی از این فساد آشکار شده و قله یک کوه بزرگ برفی از آن بیرون زده را دچار خدشه کرده است.
در همینجا یادآور میشوم آنچه از این پس میآید یک استنباط از سخنان شهروندان ایرانی است و میتواند با راستگویی و شاید نظرخواهی رسانههای دولتی ابطال شود.
بخشی از شهروندان ایرانی علاقهمندان به اقتصاد و سیاست باورشان این است که همزمانی پس فرستادن خوانندهای مشهور به نام تتلو از ترکیه به ایران و جنجال رسانهای که در پی این رخداد پدید آمد …
میتواند بخشی از یک برنامهریزی دقیق برای کاهش پوشش خبری مربوط به فساد چای دبش باشد. این یک باور است که میتواند درست یا نادرست باشد و راه ابطال آن نیز نظرسنجی از شهروندان است. بدیهی است پرسش بنیادین در نظرسنجی احتمالی باید بسیار کارشناسانه باشد تا حقیقت روشن شود.
از سوی دیگر همین شماری از ایرانیان که خبرهای برملاشده در رسانههای اجتماعی را با واکاوی و نسبیگرایی دنبال میکنند باور دارند داستان پیر مردی که به اسم صادق بوقی مشهور است و نهادهای نظارتی به این دلیل که در یک جای پررفت و آمد حرکات موزون داشته و صفحه اجتماع وی و چند شهروند دیگر با شتاب بسته و خبر آن داغ شد را نیز به داستان چای دبش مرتبط میدانند و باور دارند این نیز میتواند خبرسازی در مسیر کمرنگ کردن فساد بزرگ باشد.
حتی کسانی که بدبینتر هستند میگویند ورود وزیر گردشگری که دنبالکنندههای قابل اعتنایی دارد و ظرفیت پاسخگویی از سوی برخی تندروها و رسانههای گوناگون دارد، میتواند در مسیر یادشده باشد.
دولت سیزدهم برای اینکه بتواند اعتماد مخدوش و ازدسترفته شهروندان را تا اندازهای ترمیم کند باید راهی برای عبور از گردونه سخت فساد چای دبش پیدا کند و به شهروندان اطمینان دهد این داستان را با همه جزئیاتش راست و درست بازگو خواهد کرد.