خلیج فارس: مهاجرت پزشکان، عامل مهم دیگری در دامنزدن به موضوع کمبود پزشک در کشور است. عاملی که خود معلول عوامل بسیار دیگری از جمله نارضایتی پزشکان از حقالزحمه دریافتیشان است. تابستان امسال، مؤید علویان، رئیس هیئتمدیره نظام پزشکی تهران به تجارتنیوز گفته است: «درخواست گواهی گوداستندینگ تا سال ۹۸ زیر هزار نفر بود. سال ۹۹ تعداد درخواستها زیاد شد و به بیش از دو هزار تا رسید و در سال ۱۴۰۰ به چهارهزار و ۳۰۰ مورد رسید. یعنی در سه سال تعداد درخواست گواهی گوداستندینگ چهار برابر شد. تعداد درخواستها در سه ماه ابتدایی سال جاری نیز بیش از سه ماه ابتدایی سال گذشته بود. با این روندی که پیش میرویم و مهاجرتهایی که صورت میگیرد، مردم در سالهای آینده شاهد این خواهند بود که برخی خدمات درمانی در کشور قابل ارائه نیست و باید در خارج از کشور این خدمات را بگیرند».
او اذعان کرده که توزیع پزشکان در کشور نامناسب است و اگر روال مهاجرت پزشکان به همین منوال ادامه پیدا کند «در پنج سال آینده با فقر شدید پزشک در کشور روبهرو میشویم. در تهران یک مطب ساده بخواهید اجاره کنید، باید دستکم ماهانه ۲۰ میلیون تومان اجاره دهید، هزینه منشی، مالیات و… را هم پرداخت کنید. شرایطی که باعث شده بسیاری از مطبهای عمومی تعطیل شود یا سراغ کارهای دیگری که پولساز باشد، بروند. زیبایی و کلینیک ترک اعتیاد بروند؛ چون پولسازتر است. تخمین زدهایم در دو سال اخیر بیش از ۳۰ درصد پزشکان در تهران مطبهای خود را بستند».
شهریور 1401 شاهین آخوندزاده، استاد تمام گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس بیمارستان روزبه، در گفتوگو با خبرآنلاین از کشور عمان بهعنوان یک جاروبرقی یاد کرد که در حال جذب گروههای پزشکی ایرانی در رشتههای مختلف است «یک جراح در کشور عمان 2.5 برابر یک جراح در ایران درآمد دارد؛ اما مسئله اینجاست که علاوهبراین، فرزندش از آموزش رایگان استفاده میکند، خودرویی که آنجا میخرد، با کیفیت بهتر، یکدهم قیمت خودرویی است که میتواند اینجا بخرد، مسکن هم به همین شکل؛ پس کاملا برایش بهصرفه است که جلای وطن کند».
موضوعی که سال گذشته ایرج خسرونیا، رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران هم به آن اشاره کرده و به خبرآنلاین گفته بود: «مسئله ما پزشک عمومی نیست؛ چراکه از دانشگاهها مانند کارخانه پزشک عمومی خارج میشود؛ بلکه مسئله این است که علاقهمندی برای تحصیل در رشتههای فوق تخصص وجود ندارد، حدود ۲۵ هزار پزشک پروانه پزشکی خود را نگرفتهاند؛ یعنی یا شغل دیگری دارند یا از کشور خارج شدهاند یا فوت کردهاند که این نشان میدهد علاقهای برای کارکردن در پزشکی وجود ندارد؛ آنهم برای اینکه درآمدشان خوب نیست و آینده خوبی را متصور نمیشوند. با این تعرفههایی که به اندازه دو کیلو پیاز و سه کیلو سیبزمینی نیست، نمیشود طبابت کرد. کسانی که تعیین تعرفه میکنند، حقوقهای خودشان را سه، چهار برابر میکنند؛ اما به تعرفه پزشک که میرسند، خسیس میشوند و این باعث شده که تعداد زیادی از پزشکان مهاجرت کنند».
گزارش رصدخانه مهاجرت
براساس گزارش رصدخانه مهاجرت ایران، مهاجرت داوطلبانه نیروی متخصص تحصیلکرده و نیروی کار ماهر در سه سال گذشته منجر به خروج بیش از چهار هزار پزشک از ایران شده است. باید در نظر داشت که این آمار فقط برای پزشکان است و اگر با آمارهای مهاجرت پرستاران و دیگر بخشهای حوزه سلامت تجمیع شود، رقم بزرگتری حاصل میشود. رصدخانه مهاجرت ایران در پیمایشی در تابستان سال 1401 میزان تمایل، تصمیم و اقدام به مهاجرت حوزه سلامت را بررسی کرد. براساس این پیمایش نیمی از شرکتکنندگان تمایل زیاد و بسیار زیاد به مهاجرت داشتند.
یک نکته مهم دیگر، برنامه مهاجرت برخی از فعالان حوزه درمان است. در پیمایش مهاجرت حوزه درمان از افرادی که تصمیم قطعی برای ماندن در ایران نداشتند، درباره زمان مهاجرت نیز پرسیده شده است. براساس این پیمایش 21 درصد افراد پاسخ دادهاند که یک تا سه سال آینده از ایران مهاجرت خواهند کرد. این در حالی است که بهتازگی نیز مسئولان نظام پزشکی و پرستاری درباره مهاجرت کادر درمان و کمبود نیروی انسانی در این حوزه بارها هشدار دادند.
در این گزارش آمده است که براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، 3.2 میلیون نفر از پرستاران شاغل در 86 کشور دنیا، مهاجر هستند. سهم نیروی انسانی متخصص خارجی در نظام سلامت انگلیس، 12 درصد، در آمریکا 17 درصد و در مجموع کشورهای عضو اتحادیه اروپا 11 درصد گزارش شده است.
با افزایش مهاجرت نیروی انسانی متخصص به کشورهای توسعهیافته، نابرابریها و عدم توسعهیافتگی در حوزه سلامت در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، میتواند موجب بروز محرومیت و توزیع نامتوازن نیروی انسانی و خدمات بهداشت و درمان در این کشورها شود؛ بهطوریکه بیشترین کمبود نیروی انسانی در حوزه سلامت متوجه کشورهای جنوب شرقی آسیا و آفریقاست. بیشترین پزشکان آموزشدیده در خارج در میان این کشورها در آمریکا و سپس در بریتانیا و آلمان فعالیت دارند.
براساس یافتههای این پژوهش بیش از 50 درصد از افراد شرکتکننده تمایل زیاد و بسیار زیاد به مهاجرت دارند و میل به مهاجرت در بین دانشجویان و شاغلان حوزه سلامت وضعیت مشابهی دارد. بیش از یکسوم از افراد شرکتکننده حتی تمایل به کار در مشاغل غیرتخصصی و پایینتر در خارج از کشور را دارند. همچنین بیش از یکسوم برای مهاجرت برنامهریزی کرده یا اقدام عملی انجام داده و برنامه زمانی مشخصی برای مهاجرت دارند.
این پژوهش میگوید که سه دسته از عوامل مرتبط با مسائل اقتصادی، مدیریتی و شغلی- رفاهی بر مهاجرت و فعالیت نیروی انسانی در حوزه سلامت تأثیرگذار است. دراینبین به طور کلی در میان شاغلان نقش عوامل اقتصادی نظیر نبود تناسب بین درآمد و هزینههای زندگی و تبعیض و نابرابری درآمدی در افزایش انگیزه افراد برای مهاجرت بیشتر بوده است. وجود رانت و روابط ناسالم مدیران و ناکارآمدی مدیران بهداشت و درمان کشور نیز بهعنوان مهمترین عوامل مدیریتی تأثیرگذار بر مهاجرت نیروی انسانی در حوزه سلامت گزارش شده است. شرایط آموزشی و کاری بهتر در کشور مقصد و امنیت شغلی پایین در ایران بهعنوان مهمترین عوامل شغلی- رفاهی مؤثر بر مهاجرت معرفی شدهاند.
رنج مضاعف زنان باردار
سالهاست که ماجرای کمبود پزشک، نقل محافل پزشکی و درمانی کشور است. سال 1395، معاون درمان وقت وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی گفته بود که در هشت رشته جراحی مغز و اعصاب، زنان و زایمان، جراحی عمومی، ارتوپدی، بیهوشی، گوش و حلق و بینی و چشم کمبود متخصص داریم و باید به سه برابر تعداد موجود برسیم تا با کف استانداردهای جهانی برابر شویم. در این سالها نهتنها وضعیت بهتر نشد، بلکه در برخی استانها مشکل کمبود پزشک حادتر هم شده است. سال گذشته معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی لرستان از کمبود پزشک در ۱۵ رشته تخصصی خبر داد و گفت اولویت اصلی و بیشترین کمبود متخصص در این استان در رشتههای بیهوشی، ارتوپدی، داخلی، قلب و کودکان است.
یکی از رشتههای تخصصی پزشکی که کمبود متخصصان مربوط به آن بهویژه در مناطق محروم بسیار مشهود است، حوزه زنان و زایمان است. چند وقت پیش رئیس سازمان نظام پزشکی کشور در نخستین کنگره تخصصی چالشهای بالینی زایمان درباره میزان مرگومیر مادران به دلیل کمبود کادر تخصصی توضیحاتی داده بود. اینکه براساس مطالعات انجامشده در ایران سن متوسط مادران فوتشده ۳۰ تا ۳۵ سال و عمدتا در زایمان اول بوده است و از این میان ۴۵ درصد از این مرگومیر ناشی از نبود تخصص کافی کادر است. بدتر اینکه در ۱۷ درصد موارد، دسترسینداشتن به متخصص زنان باعث مرگ مادران شده است.
همچنین براساس آخرین آمارهای ارائهشده از طرف سازمان نظام پزشکی کشور بهازای هر هفت هزار زن ایرانی فقط یک پزشک متخصص زنان مشغول به کار است. ناگفته نماند که نحوه توزیع متخصصان زنان و زایمان با توجه به محدودیتهای فردی و خانوادگی آنان در نقاط مختلف کشور عواقب نامطلوبی به بار آورده و بر تبعیض یکی دیگر از اصول انسانی و حق دسترسی زنان به بهداشت و سلامت فردی دامن زده است.
بنا بر آمار اعلامشده در خبرگزاریها، ۹۱ شهرستان در ایران پزشک متخصص زنان ندارند. این موضوع در مناطق محروم و دورافتاده بیشتر است. بهویژه در برخی از نقاط استان سیستانوبلوچستان که این محرومیت هم شانه به شانه کمبودهای دیگر جان مردم را تهدید میکند. مثلا اهالی روستای توتان از توابع نیکشهر که یکی از دورافتادهترین روستاهای ایران است، برای دسترسی به پزشک، حتی پزشک عمومی باید مسافت 80 کیلومتری تا شهرستان بنت را طی کنند؛ مسافتی طولانی و پر از سنگلاخ. طبیعتا طی این مسافت برای زنان باردار این روستا علاوه بر تحمیل هزینهای که خیلی از آنها قادر به تهیه آن نیستند، سلامت خودشان و نوزادان را نیز تهدید میکند.
این در حالی است که فقر، ازدواج در سنین پایین و مادرکودکی، ازدواجهای فامیلی، نداشتن تغذیه مناسب، بهرهمندنبودن از بهداشت، کار زیاد، در دسترس نبودن آب آشامیدنی سالم و حتی آب و هوای نامناسب نیاز به سیستم درمانی مناسب را برای همه اهالی این مناطق بهویژه زنان باردار بهجد میطلبد.
همچنین کمبود پزشک در کشور به نوعی منجر به هدررفت منابع مالی وزارت بهداشت نیز میشود؛ چراکه گاهی با وجود تأمین تجهیزات و امکانات موردنیاز، نبود پزشک متخصص باعث میشود که این تجهیزات بیاستفاده باقی بمانند و مردم از خدمات باکیفیت سلامت محروم شوند.
تعرفههای ناکافی
تعرفههای پایین و غیرواقعی یکی دیگر از علل مهاجرت پزشکان و به تبع آن کمبود پزشک در کشور عنوان میشود. سال گذشته علی دباغ، معاون فنی و نظارت و عضو شورای عالی سازمان نظامپزشکی کشور در یک برنامه رادیویی کاملنشدن نظام ارجاع، تعرفههای غیرواقعی و بیمههای ناکارآمد را از عوامل اصلی مهاجرتهای نخبگان پزشکی عنوان کرده بود.
همایون سامهیح نجفآبادی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی نیز عنوان کرده بود که به دلیل تورم بالا در اقتصاد تعرفههایی که برای پزشکان در نظر گرفته میشود، واقعی نیستند و از طرف دیگر به دلیل پوشش ضعیف بیمهها پزشک مجبور میشود تعرفه را پایینتر بگیرد. در شرایطی که کشورهای دنیا امکانات و شرایط مطلوبی را ایجاد میکنند تا پزشکان و نخبههای پزشکی را جذب خود کنند اما در ایران چنین رویکرد و شرایطی وجود ندارد؛ «مسئولان و مردم قدر جامعه پزشکی را زمانی میدانند که یک بحران در جامعه ایجاد شود و بهمحض کاهش یا تمامشدن بحران این موضوع مطرح میشود که پزشکان درآمد بالایی دارند و در رفاه زیادی هستند و این رفاه باید کم شود».
چندوقت پیش، ایرج خسرونیا، رئیس جامعه پزشکان متخصص داخلی ایران، گفته بود که هر پزشک برای اداره یک مطب ماهانه باید ۵۰ تا ۶۰ میلیون تومان برای اجاره مطب، هزینه آب و برق، مالیات، بیمه و حقوق منشی و مستخدم پرداخت کند؛ درحالیکه چنین درآمدی ندارد. «در چنین شرایطی اغلب پزشکان مجبور هستند در کنار طبابت شغل دوم یا سوم هم داشته باشند تا بتوانند هزینههای زندگی را تأمین کنند. متأسفانه بسیاری از پزشکان عمومی، داخلی، عفونی و اطفال بهطور جدی با مشکلات مالی مواجه شدهاند و درآمدهای آنها برای ادامه زندگی کافی نیست».
او معتقد است وضعیت مالی پزشکان به قدری ناگوار است که برخی از آنها به این نتیجه رسیدهاند که مطب خود را تعطیل و بهجای آن کافیشاپ یا آرایشگاه تأسیس کنند. «شرایط زندگی برای پزشکان بسیار وخیم شده است. پزشکانی داریم که مسافرکشی میکنند. تعدادی از پزشکان شغل طبابت را رها کرده و به مشاغل دیگر رو آوردهاند. برخی بسازوبفروش شدهاند، حتی برخی از آنان به مسافرکشی یا دلارفروشی رو آوردهاند».
همه این موارد در حالی است که عدهای نیز ماجرای مهاجرت پزشکان را نوعی بزرگنمایی عنوان میکنند و در کنار پایینبودن تعرفههای پزشکی، ماجرای فرار مالیاتی پزشکان را وسط میکشند.
یکی از منتقدان این ماجرا عبدالمجید شیخی، کارشناس اقتصادی است که به ایمنا گفته: «به نظر میرسد دریافت مالیات از شاغلان و فعالیتهای اقتصادی از جمله عواملی است که پزشکان را به مهاجرت ترغیب میکند. هرچند بیشترین آمار فرار مالیاتی در میان پزشکان است و آنها به دلیل تمایلنداشتن به پرداخت مالیات، رفتن را بر ماندن ترجیح میدهند اما در کشورهای دیگر مجبور به پرداخت مالیات بیشتری هستند».
بااینحال تعرفههای پایین پزشکی هم تنها دلیل میل پزشکان به مهاجرت نیست. شیفتهای طولانی و سرسامآور، مقایسه حجم کاری به نسبت درآمد در ایران و گاهی کمبود امکانات و حتی تختهای بیمارستانی هم از دیگر دلایل مهاجرت پزشکان عنوان میشود.
در سالهای گذشته بسیاری از پزشکان جوان به خارج از کشور مهاجرت کردهاند. هرکدام هم دلایل خودشان را داشتند. یکی از پزشکان جوان ایرانی که چند سال پیش به کشور آمریکا مهاجرت کرده به «شرق» میگوید: «من از زمانی که تصمیمم برای رفتن از ایران جدی شد، تا روزى که به آمریکا رسیدم یک سال تمام طول کشید. نمیدانم الان مهاجرت پزشکان چقدر زیاد شده، اما مدتی است که تقریبا ماهی یک بار دوستان و آشناهایی جهت مشورت براى مهاجرت به من معرفی میشوند و به نظرم تمایل همکارانم برای رفتن از ایران بیشتر از قبل شده است. دلیلش هم روشن است، تقریبا اکثر دوستان و همکارانم از شرایط کاری ناراضی هستند و علنا میگویند کاش شرایط مهاجرت برایشان مهیا بود یا قبل از اینکه شرایط سختتر شود، برای مهاجرت اقدام کنند». او به وضعیت مهاجرت در کشور آمریکا هم اشاره میکند: «اینجا پذیرفتهشدن برای تخصص بهسختی ممکن است. باید مدتی کارهای داوطلبانه انجام بدهید و در بخشهای تحقیقاتی کار کنید. در رشتههای سختی مثل تخصص پوست یا جراحی سر و گردن تقریبا محال است بتوانید وارد بشوید. در دانشگاههای خیلی ردهبالا تعداد انگشتشماری میتوانند وارد شوند و اکثریت در دانشگاههای رنک پایینتر یا بیمارستانهای کامیونتی (به نوعی دولتی) برای تخصص قبول میشوند. گاهی مجبورید سالهای اول مهاجرت از جیب تغذیه کنید و پیداکردن کار مرتبط با پزشکی با درآمد معقول قبل از ورود به تخصص شدنی نیست».
اما به گفته او، مهاجرت نکات مثبتی هم دارد؛ «بعد از پایان تخصص درآمد قابلتوجهی خواهید داشت؛ درآمدی شاید حدود دوبرابر نیاز برای یک زندگی معمولی. اما در ایران شرایطی هست که اکثر دوستانم و خودم ترجیح دادیم به خاطرشان مهاجرت کنیم؛ بهخصوص در دوران کرونا وضعیت پزشکان بدتر هم شد. در ایران گاهی پرداختیها بهموقع نیست، به نسبت سختی کار، پرداختها مبلغ قابلتوجهی نیست، حقوق دوران تخصص در ایران بسیار بسیار ناچیز است اما در آمریکا اینطور نیست».
منبع: برترین ها