خلیج فارس: علی ربیعی، سخنگوی دولت روحانی در روستای سیل زده دیزی در منطقه دشتیاری بلوچستان رای خود را به صندوق انتخابات ریاست جمهوری انداخت.
علی ربیعی
خلیج فارس:علی ربیعی در توئیتی نوشت که توجه به پزشکیان در افکار عمومی در سطح کشور رو به افزایش است.
وی در این باره نوشت: روند سنجشهای موجود حاکی از آن است که توجه به پزشکیان در افکار عمومی در سطح کشور رو به افزایش است.
با این وصف به نظر میرسد رسیدن از توجه و تمایل به ایجاد انگیزه و کنش رای دهندگی فاصله زیادی نداشته باشد.
شاید در زمانی قهر وعدم مشارکت واکنشی طبیعی در پاسخ به شرایط باشد اما در این مقطع، به نظرم مسیر صحیح آن است که همه روشنفکران، نخبگان و دلسوزان، ایران کسانی که دلشان برای ایران میطبد و مسیر فعلی را مسیر درست و رو به جلو نمیدانند، آنان که نه به سیاست «بقا» بلکه به «توسعه کشور» میاندیشند ترغیب به ایجاد کنش رای دهندگی به پزشکیان را دنبال کنند.
خلیج فارس:علی ربیعی، سخنگوی دولت دوازدهم در واکنش به حضور گشت ارشاد در خیابانها در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از فرارو؛واقعا من درک نمیکنم چگونه است که تا مردم ایران، بهرغم روایتسازیهای مختلف، در مقابله با رژیم اسرائیل حس خوب و غرورآمیزی پیدا میکنند، ناگهان جریانی جامعه را به تقابل میکشاند.
با همه درک و فهمم از امنیت و منافع ملی، معتقدم شیوه برخورد و اقدامات خیابانی درخصوص حجاب، نه تنها به دور از تدبیر است، بلکه نه امنیت ساز است و نه مقوم ارزشهای دینی.
خلیج فارس:علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «عقلانیت حکمرانی درمیانه بحران» در روزنامه اعتماد نوشت: زمانی که یک سیستم دچار بحرانهای متعددی است، براساس خرد حکمرانی و علم مدیریت بحران، اقدام به سیاستگذاریهای چندجانبه برای کاستن از تاثیر بحران و پیشگیری از بههم ریختگی و فروپاشی سیستم میکند. با شناسایی عوامل به وجود آورنده بحران و شناسایی بحران شدید، اقدام به بسیج منابع برای غلبه بر آن مینمایند.
اصل مهم دیگر در علم مدیریت بحران، اقدام و تلاش برای پیشگیری از وقوع بحرانهای جدید و در هم تنیدگی بحرانهاست. مراقبت از ایجاد شرایط چندبحرانی و بسیج همه منابع اعم از فیزیکی و مادی، اجتماعی و فرهنگی برای تمرکز بر بحران اصلی باید صورت گیرد. امروز و در شرایطی که یک بحران خارجی، نظام و جامعه را تهدید میکند، نظام تدبیر و حکمرانی عقلایی به ما میگوید که ضروری است از تمام ظرفیتها و زیرسیستمها برای ایجاد همدلی، ثبات داخلی، افزایش اعتماد به ساختار سیاسی و ایجاد روحیه حمایتگرانه در برابر تهدید خارجی و بهطور کلی از یک انسجام اجتماعی بزرگ در برابر تهدید بیرونی استفاده شود. مواردی که برشمرده شد، قاعدههایی عقلایی در مدیریت بحران و نظام تدبیر محسوب میشوند.
در شرایط ایران امروز در کشاکش بحرانهایی همچون سرمایه اجتماعی و اعتماد، فشار معیشت، فضای روانی ناآرام، وجود برخی زمینهها برای اعتراضات و همچنین یک تهدید خارجی بحران زا – هر چند کهنه و دیرین-، اما در شرایط و موقعیت جدید و مرتبط با موضوع امنیت ملی مواجه شدهایم.
رژیم اسراییل با بیپروایی، علیه تمامیت ارضی و هویت ملی ایرانی تعرضی را انجام داده است. – البته علل این جسارت در این شرایط فعلی ایران قابل بحث است- در چنین شرایطی، عقلانیت حکم میکند در داخل کشور سیاستهای آرامبخش، هماهنگساز، همدلانه و کمتنش اتخاذ و دنبال شود. حتی اجرای برخی سیاستهای اقتصادی و اجتماعی تنشزا تعطیل شود.
رسانههای ملی در چنین شرایطی بیش از هر دورهای باید اقدام به آرامسازی کرده و برنامهسازیهای همسو با روح جمعی جامعه را دنبال کنند. معمولا دولتها از جامعه میخواهند که در فضایی آرام شرایط را برای تصمیمگیری و مقابله با تهدید فراهم آورند. نهادهای مدنی، نخبگان سیاسی – اجتماعی و گروههای مرجع هر یک سهمی در ناکام گذاشتن تهدیدها دارند. حالا حکایت کشور ما کاملا برعکس شده است.
این روزها همراه با بحرانهای منطقهای، تداوم تحریم، تهدید حاکم شدن ترامپیستها و جسارت یافتن جدید رژیم اسراییل، نهادهای حاکمیتی خود هر روز با ایجاد یک تنش جدید، بهطور مداوم با اظهارنظرها، تهدیدهای لفظی و مصوبات پرتنش اجتماعی، جامعه را متشنج میکنند. نگاه کنید به ماجرای پارک قیطریه، سیزده به در، تهدید و تحدید کسب و کارها به خصوص در فضای مجازی و مباحث پیرامون حوزه فرهنگ و جامعه هنری.
صدا و سیما در کلان خط مشیای برای وحدتسازی و جامعیت بخشی ندارد، بلکه اتفاقا بعضا یک پای دوقطبیسازی هم میشود. از بلندگوهای برخی نمازجمعههای مهم صدای وحدتی شنیده نمیشود. بیشتر قطبیسازیها از تریبونهای رسمی دامن زده میشود. انگار نه انگار که با تحولات عظیمی در منطقه روبهرو هستیم و ایران عزیز به یک هدف تبدیل شده است. صدای تهدید در بیخ گوش ایران و زندگی ایرانیان به کرات شنیده میشود و روح آزاری میکند. در این میان، دولت هم به جای اتخاد سیاستهای اقتصادی و اجتماعی تسلیبخش، به بیان آمارهای قابلخدشه که خود منشأ مناقشه میشوند، دل خوش کرده است.
سازمان رسانهای دولت به مثابه یک سایت ستاد انتخاباتی، بیشتر به شیوه تهاجمی عمل میکند تا صدای یک دولت فراگیر. تنش در دانشگاهها همچنان ادامه دارد. تصفیه مدیران میانی و ورود افراد کم تجربه بهطور افقی به نظام اداری و ناامید کردن کارمندان کماکان ادامه دارد و بهطور کلی تهدید جامعه به اشکال مختلف را شکل میدهد.
من بر اساس فهم اجتماعی و سیاسی خود معتقدم، امروز اتخاذ سیاستهای کمتنش به مصلحت کشور است. یک دولت هوشمند باید کمیتههایی برای آرامبخشی والتیامبخشی با هدف نزدیک کردن دولت- ملت تشکیل دهد. اما متاسفانه من چنین چشماندازی را نمیبینم.
امروز این یک مطالبه جدی از نهادهای حاکمیتی است که در این روزهای سخت، نه تنها زمینهسازی برای جولان بدخواهان ایجاد نکنند، بلکه در جهت امنیت و منافع ملی، سیاستهای متناسب را دنبال کنند.
خلیج فارس: وزیر کار دولت حسن روحانی در نقد دستگاههای امنیتی مربوطه در حادثه تروریستی کرمان نوشت: این حادثه نشان داد که دستگاههای مسوول (شورای تامین استان و شهر) پیشبینی و آمادگی لازم برای چنین اتفاقی را نداشته و باید پاسخگو باشند. بدیهی است که باتوجه به کینه عمیق داعش (اعم از داخلی و منطقهای) از شهید قاسم سلیمانی، احتمال وقوع اقدامهای انتقامگیرانه وجود داشته است.
به گزارش خلیج فارس؛ علی ربیعی در یادداشتی با عنوان «غم کرمان هدف تروریزم معمای اقدام» در اعتماد نوشت: ایران به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی و مزیت اقتصاد انرژی – متاسفانه به دلیل جدایی از اقتصاد جهانی، از این مزیتها به مرور کاسته شده است- همواره شاهد حوادث متعدد و دردناکی از تعرض به خاک و ازدست دادن تکههایی از خود بوده است. همچنین خاطرات رنجآوری از اشغالگری در طول تاریخ را در پیکر زخمخورده و حافظه تاریخی مردم خود به یادگار دارد. پس از پیروزی انقلاب و به دنبال حمله عراق به ایران، پدیده تروریزم گسترده و نه متکی بر یک فرد یا گروه کوچک، بلکه تروریزمی سازمان یافته و متکی بر حمایتهای خارجی نیز به این روند ناگوار اضافه شد. از سوی دیگر سیاستهای نامناسب مرکز- پیرامون و تحریکات خارجی، بر پیچیدگی این روندها افزود.
حادثه کرمان در همین چارچوب قابل تحلیل است:
۱. در چهار دهه گذشته جریانهای بنیادگرایانه، به مرور در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شکل گرفته است. این جریانهای متکی بر قرائتهای خشونتمحور، پس از حضور اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان تحت پدیده عرب-افغان آغاز و تحت لوای اسامی دیگری، چون القاعده و؛ و داعش تداوم یافته است. این نوع به ظاهر جنبشها فاقد رویکردهای اجتماعی و سیاسی اعتراضی متعارف بوده و جملگی مبتنی بر نوعی رفتار با خشونت و تروریزم عمل میکنند. شواهد زیادی وجود دارد که از ابتدای دوران فعالیت عرب-افغانها تا تطور این گروهها، همواره تحت سیطره سازمانهای جاسوسی در سطوح مختلف بودهاند.
این نوع جریانها، کمابیش به محلی برای جدال سازمانهای جاسوسی نیز تبدیل شدهاند. پس از یازدهم سپتامبر، سازمان سیا علاوه بر مقابله، به دنبال نفوذ در این سازمانها بود. همچنین برخی شواهد، نشاندهنده حضور جدی موساد در میان این گروههاست. نگاه کنید القاعده و داعش را، تاکنون هیچ تحرک جدی علیه رژیم اسراییل نداشتهاند. به نظر میرسد در تحولات امنیتی دو دهه گذشته و حضور آنها در عراق و سوریه، بیش از آنکه حرکتی به مثابه یک جریان اعتقادی صورت گیرد، بیشتر در راستای اهداف بلندمدت اقتصادی و امنیتی رژیم اسراییل عمل شده است.
بنابر این نفوذ موساد در بین این گروهها و استفاده از آنها به عنوان نیروی عملیات نیابتی، کاملا جدی و قابل ارزیابی است. من براساس نوع اقدام و شواهد موجود، از ابتدا این اقدام تروریستی وحشیانه را نوعی عملیات انتحاری ویژه داعش ارزیابی میکردم. تجربه نشان میدهد که این نوع عملیاتهای کور ناشی از توهم ایدئولوژیک، نشاندهنده عضویت عوامل آنها در سازمانهایی با ماهیت یا ایدئولوژی داعشی است.
۲ – رژیم اسراییل در مقابله با حماس، بهرغم کشتار گسترده و ویرانی بسیار، نتوانسته به موفقیت کامل و نهایی دست یابد. همه شواهد و قراین حاکی از آن است که رژیم اسراییل یا صهیونیستهای حاکم بر اسراییل، موفقیت خود را در کشاندن درگیریها به بیرون از غزه و دادن ابعاد منطقهای به آن میبینند. با این وصف، در درجه نخست حمله به حزبالله لبنان و درگیر ساختن آن و سپس با قرار دادن ایران در «معمای اقدام»، درگیری و ایجاد یک ناامنی بزرگ در منطقه را هدفگذاری کرده تا ضمن توجیه در حل کردن مساله حماس، اهداف امنیتی و سیاسی بلندمدت خود را نیز دنبال کنند.
بدین شکل صهیونیستها در تلاش هستند امریکا و کشورهای اروپایی را وارد درگیریهای منطقه کنند (هرچند به نظر میرسد این کشورها، استراتژیای برای درگیر شدن در این فضا ندارند). در داخل کشور نیز بعد از درگیریهای حماس و رژیم اسراییل، برخی با تحلیلهای خام، غیرمنطقی و تحریککننده و در ادامه پس از غم کرمان، همچنان بر این معمای اقدام میافزایند.
در اینجا معمای اقدام منظور شرایطی است که کنش یا عدم کنش، هر کدام دارای پیامد است.
۳. همه ایرانیان، خواهان اقداماتی قاطع برای امنیتزایی و زدودن ناامنیها و حفاظت از جان خود و هموطنانشان هستند. اما فراتر از تلاشهای مسوولان برای یافتن عوامل و خشکاندن ریشههای چنین حوادث تلخ و ناگواری، انتظار میرود که کلیه اهداف و سناریوهای ممکن در سطح امنیت ملی و آیندهنگری تحلیل و براساس آن اقدامات بازدارنده و امنیتزا تدبیر شود. این حادثه نشان داد که دستگاههای مسوول (شورای تامین استان و شهر) پیشبینی و آمادگی لازم برای چنین اتفاقی را نداشته و باید پاسخگو باشند. بدیهی است که باتوجه به کینه عمیق داعش (اعم از داخلی و منطقهای) از شهید قاسم سلیمانی، احتمال وقوع اقدامهای انتقامگیرانه وجود داشته است.
۴. مدتهاست از یلگی فضای خبری و روانی به خصوص در حوزه سیاسی سخن گفتهایم. این امر ناشی از ناکارآمدی رسانههای بزرگ و ملی و محدود ساختن رسانههای کوچک و آزاد است و منجر به سپرده شدن ذهنیت جامعه به شایعات و اسیر شدن افکار عمومی در دام سیاستهای رسانهای بیگانگان شده است. این ماجرا هم بهرغم بزرگی غم ملی خود، باز هم نشان از نارسایی رسانهای و تبیینی دارد. در این میان، مواضع افرادی که صدای اپوزیسیون شدهاند، از درخواست از امریکا برای حمله به ایران و تشدید تحریمها تا همسویی با رژیم آپارتاید اسراییل (حتی برخلاف مواضع جریان روشنفکری و آزادیخواه جهان) و مواضعی که بیشتر نمک پاشیدن بر زخم مردم و در سمت تروریزم ایستادن است هم مایه افسوس است و هم این سقوط جای تامل دارد.
۵- این حادثه تلخ تلنگری است که بار دیگر هوشیاری تکتک ایرانیان را – بهرغم فراز و نشیبها، برخی فشارهای داخلی و ناملایمات- برمیانگیزد و به یادمان میآورد که چه راه سختی را پیمودهایم تا ملت و ایران، بزرگ و ماندگار شود.
اما از همه این حرفها گذشته، بدون شک این غم سالها بر دل همه ما سنگینی خواهد کرد و همانند زخمی بر روحمان خواهد ماند.
خلیج فارس:«علی ربیعی» سخنگوی دولت حسن روحانی، در دیدار دبیران کل احزاب، روسای ائتلافهای سیاسی و فعالان سیاسی مستقل، اصولگرا، اصلاحطلب، اعتدال و… با ابراهیم رئیسی حضور داشت که سخنان و واکنشهای خاصی مطرح کرد تا جایی که «محمد قوچانی» پس از پایان نشست ربیعی را در آغوش کشید و گفت: «آقای دکتر! خیلی عالی بود». او ابتدا خطاب به رئیسجمهور گفت: «تلخزبانان را بیشتر دور خود جمع کنید، زیرا شکرافشانان در همه دولتها هستند».
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایرنا، ربیعی سپس از اخراج اساتید در دانشگاهها انتقاد کرد و گفت: «مدام اساتید دانشگاهها را اخراج میکنید، اما وزیر علوم شما تکذیب میکند». ربیعی در ادامه خطاب به رئیسی گفت: «شما در بدترین شرایط کشور رئیسجمهور هستید. ما میدانیم تحریمها و FATF به شما فشار میآورد، اما دوستان شما حاضر نیستند به آمریکا فحش بدهند و علت را در جاهای دیگر جستجو میکنند». او تاکید کرد: «ما میخواهیم دولت شما موفق شود؛ حتی اصلاحطلبان هم همین را میخواهند».
«محمدباقر نوبخت» هم به عنوان دبیرکل حزب اعتدال و توسعه یکی از میهمانان خاص این نشست بود. رنگ سخنان او درخصوص انتخابات مجلس دوازدهم متناسب با مسئولیتهایی که تاکنون داشته، بیشتر حول میاحث اقتصادی بود. او از آخرین آمار مرکز آمار ایران از تورم آذرماه سخن گفت و با بیان اینکه «مردم در فشار اقتصادی شدیدی قرار دارند»، گفت: «رشد حقوق بازنشستگان به میزان ۱۸ درصد نسبت به تورم بالای ۴۰ درصد متوازن نیست و این مساله ایجاد نارضایتی و کاهش مشارکت در انتخابات میکند».
فراخوان جذب پیمانکار در پروژههای آموزشی
راهکار نوبخت برای اثرگذاری مثبت بر میزان مشارکت در انتخابات مجلس دوازدهم این بود که «جبران کاهش قدرت خرید میتواند نارضایتی در سطح جامعه را کاهش دهد».
خلیج فارس: علی ربیعی، سخنگوی دولت دوازدهم در صفحه خود در شبکه ایکس (توئیتر سابق) به توهین مجری صداوسیما به دکتر روحانی در یکی از برنامههای تلویزیون اشاره کرد و نوشت:امروز در اقدامی غیرقابل انتظار، رسانه دولت و همچنین سیمای ملی خیلی صریح، واضح و بیپروا رفتاری ناپسند، غیرحرفهای و غیرملی درباره تعیین صلاحیتها به ویژه در مورد رییسجمهور سابق بروز دادند.
ظاهراً نه تنها صدای جامعه شنیده نشده، بلکه همچنان تندتر از پیش با بیتوجهی به شرایط و آینده ایران، در جهت تامین امیال تعیین شده به پیش میتازند. برادرانه میگویم با این روشها خیر و مصلحتی برای ایران عزیز نیست.
خلیج فارس:علی ربیعی در اعتماد نوشت: گاهی فکر میکنم برای چه مینویسم؟ و در پی آن، هزاران فکر و خیال دیگر از چشماندازهایی که با خود نگرانی به همراه دارد، در ذهنم نقش میبندد.
تاریخ، علم و تجربه، هر سه تاکید میکنند چنانچه هر پدیدهای (به ویژه اجتماعی) درست فهم نشود، احتمال وقوع بحرانهای عظیم و گاه حتی شالودهشکن مورد انتظار خواهد بود. شواهد تاریخی بسیاری برای این استدلال، قابل استناد است. راه دور نرویم؛ از آن جمله روایت خاطرات درباره اسناد ساواک که با دیدگاهی نازلانگارانه تا ۲۱ بهمن هنوز به دنبال مارکسیستها و گروههای مسلحانه آن دوره میگشتند، قابل تامل است.
این روزها برخی اظهارنظرها، نگرانی عمیق از فهم مسائل را متبادر میکند. گویی در تبیین مسائل، هنوز اندر خم یک کوچهایم. بر همین اساس، وقتی گزارههای زیر را میشنوم؛ نگران میشوم:
۱. در ملاقاتی یک تصمیمگیر موثر، نقش ریشههای اقتصادی و خواستههای فرهنگی در ناآرامیهای ۱۴۰۱ را نفی کرد و آن را صرفا نتیجه یک جنگ ترکیبی از سوی خارجیها دانست.
۲. نمایندهای از یک وزارتخانه در جلسه تشکیل شده در وزارت ارشاد برای توجیه مدیران رسانهها (زمانی که در خصوص مهاجرت نخبگان و اساتید مورد سوال قرار گرفت) نقل به مضمون گفته است: «این خیانت دولت روحانی بود که حقوق اعضای هیات علمی را بدون پشتوانه قانونی و مالی اضافه کرد! ما مجبور شدیم کم کنیم، برای همین اساتید میل به مهاجرت پیدا کردند.» نگاه کنید پدیدهای چنین پیچیده که عوامل بسیاری از جمله روانی، اقتصادی، انگیزشی، اجتماعی، سیاسی، امید به آینده و… در آن تاثیرگذار است، تا این حد سادهانگارانه تحلیل میشود.
۳. در مورد دیگری یکی از همکاران شناخته شده در جامعه علمی میگفت؛ در جلسهای توجیهی به او گفته شده؛ چگونه راهپیمایی صدهزار نفری در خیابانها را دیدید، ولی حضور ۴ میلیون نفر در اربعین را نمیبینید! چنین سخنی حاکی از آن است که حتی یک سنجش علمی ساده از میزان نارضایتی «سرمایه اجتماعی» در فهم مساله تاثیرگذار نبوده است. اساسا سنجش این دو موضوع، با خاستگاههای متفاوت، سنجههای مختص به خود را میطلبند.
۴. نگاه کنید به عدم درک سیاستگذاران از تغییرات شگرف جهانی (از تغییرات ژئوپلیتیکی و مسیرها و جادههایی که در حال ساخته شدن هستند و نسلهای آینده ایرانی را از منافع اقتصاد جهانی محروم خواهند ساخت تا پیمانهای جدید منطقهای و جهانی) که با تحلیل خود زمستان سرد اروپا را به عنوان اهرم فشار یادآور میشدند تا همین اندازه سادهانگارانه!
۵. در مورد شدت گرفتن اخراج اساتید، با این اعتقاد که اساتید به ویژه در رشتههای علوم اجتماعی، عامل انحرافهای ذهنی و تحریک دانشجویان هستند، پروژه خالصسازی (پاکسازی) غیر همسوها را کلید زدهاند. در صورتی که با مطالعهای ساده روی روندهای تغییرات ارزشی در سطح جهان و ایران و کشورهای شبیه به ما کاملا میتوان سمت و سوی تغییرات را مشاهده کرد.
این روزها شاهد بسیاری از این دست اظهارات و توجیهات در عرصههای مختلف از اینترنت و پهنای باند گرفته تا ریشه پدیدههای اقتصادی و حتی میزان استقبال مخاطبان از رسانه ملی و. هستیم. علم مدیریت بحران به ما آموخته است که بحرانها، آنگاه کنترل میشوند که نسبت ظرفیت حل مساله توسط سیستم به حجم نارضایتیها بزرگتر از یک باشد و مهمترین ظرفیت در این میان، فهم و درک درست از مساله است.
همچنین علم به ما آموخته است که اولین گام شناخت و تبیین مساله، جابهجا نکردن عارضه با بیماری است. در صورت فقدان درک درست مساله، نظامها دچار غرور و خوشخیالیهای کوتاهمدت شده و ناگهان با بهتهای عظیم مواجه میشوند.
باز هم علم و تجارب بشری به ما آموخته است که سیستمها و نظامهایی که نتوانند با تغییرات محیطی منعطف و سازگار شوند، شکننده خواهند شد که آن را «پدیده تطابقناپذیری» مینامند. من معتقدم، سیاست درست در این زمانه ایجاد فرصتهایی برای شنیدن، گفتگوهای همدلانه، بهکارگیری نخبگان و کارشناسانی که هنوز دلسوزانه در کشور ماندهاند، در جهت حل مساله و یافتن راههایی برای گشودن افقهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
بیاعتنایی به عمق مساله، تلاش بر فهم معطوف به حفظ بقا و اصرار بر حرکت در مسیرهای طی شده غیرپاسخگو، نه تنها نتیجهای ندارد که میتواند حتی بحرانهای بیشتری را موجب شود. جامعه ما، مملو از ظرفیتهای علمی و افرادی با تعلقات دینی و میهنی است. باید از فضای بسته و تنگ گروهی و جناحی، مدرسهای و دانشگاهی خاص عبور کرد. ایران پر از ظرفیتهای افقگشاست. تمام ایران را دریابیم.
منبع:فرارو