امید زاهد
۲۵ مهرماه در کتابخانه انجمن سینمای جوان بوشهر به ابتکار و خلاقیت مدیر انجمن، نخستین نشست از «شبهای روایت» با حضور کاپیتان “سیاوش روشن خورموجی” و محوریت ناگفتههای زندگی این عقاب تیز پرواز نیروی هوایی ارتش، کار خود را آغاز کرد.
در آغاز این مراسم که با حضور جمعی از هنرمندان، شاعران، نویسندگان و عکاسان و سایر علاقمندان به فرهنگ و هنر برگزار شد، ابتدا حسن خمسه – مدیر انجمن سینمای جوان بوشهر – که به ابتکار او شبهای روایت بوشهر برگزار شد، گفت: “ما اینجاییم تا حکایت مردمی را بشنویم که از آنها کمتر دیده و شنیدهایم. از کسانی که بیادعا برای ایران و ایرانزمین هر آنچه داشتند نثار کردند و در جامعه تاثیرگذار بودند، آنهایی که حرفهای زیادی برای گفتن دارند و میتوان از معرفت و دانش و تجربه آنها حکمتها آموخت. انسانهای شریفی که آموزههای بدیع انسانی برای جامعه امروز و به ویژه نسل جوان ما دارند و سینماگران، عکاسان و اهالی رسانه میتوانند از زندگی آنان در کارهای هنری خود بهره ببرند.”.
در ادامه کاپیتان سیاوش روشن خورموجی از زادگاه نیکانش در شهر خورموج و پدرش که افسر نیروی دریایی و آموزش دیده ایتالیا در دوره پهلوی دوم بود و از سیر زندگی در شهر آبادان به واسطه حضور پدرش در آنجا سخن گفت.
از درگذشت پدر و آمدن او و خانواده اش به بندر بوشهر و اجاره خانهای در نزدیکی مسجد دوانیها سخن گفت. از ثبت نام در مدرسه سعادت و حضورش در تیمهای ورزشی بسکتبال، هندبال و والیبال خاطراتی را تعریف کرد. از روزگاری که در مدرسه سعادت در فعالیتهای فرهنگی، هنری و ورزشی با شور نوجوانی حضوری فعال داشت، برای حاضران روایتهای جالبی را بازگو کرد.
اینکه در گروه ارکستر مدرسه سعادت و در موسیقی به سمت و سوی سازهای ساکسیفون و قره نی رفت و خوش درخشید و به او لقب بتهوون بوشهر را دادند، خاطرات و سخنهای شیرینی را بیان داشت. از ارکستر شماره ۱ و ۲ فرهنگ و هنر بوشهر که در سالن فرهنگ به اجرای برنامه میپرداخت و از همکاریاش با گروههای تئاتر مدرسه سعادت و حضورش در نمایشنامهها سخن گفت. در اردوهای رامسر فعال بود که باعث شد، از مدیرکل وقت آموزش و پرورش – پازوکی – لوح تقدیر دریافت کند.
کاپیتان روشن خورموجی گفت که پس از پایان تحصیلات در مدرسه سعادت و اخذ دیپلم طبیعی به تهران رفت و در نیروی هوایی ثبت نام کرد. با آنکه مادرش با انتخاب شغل خلبانی برای او مخالفت داشت، از آزمونهای سخت و دشوار نیروی هوایی به سلامت گذشت و برای گذراندن دوره آموزشی به آمریکا اعزام شد. پس از گذراندن موفقیت آمیز آن دوره به کشور بازگشت اما توفان انقلاب، کشور را دگرگون و چرخش روزگار او را خانه نشین کرد.
با شروع جنگ تحمیلی به ارتش فراخوانده شد و بیش از 60 پرواز با هواپیمای شناسایی f4 در آغاز جنگ ایران و عراق تا زمانی که مجروح شد، با افتخار انجام داد. از پروازهایش در شهر بغداد و بر فراز دجله و فرات سخنها گفت.
از نجات معجزه آسای خودش پس از اصابت موشک به هواپیمای شناساییاش گفت که چگونه خلبان دوم او را زدند و آتش گرفت و خودش به طرزی عجیبی با باز شدن چتر در کوهستانهای کردستان از سوی کردهای ایرانی نجات یافت و به بیمارستان تهران اعزام شد، در حالی که از ناحیه دست و پاها آسیب جدی دیده بود.
او وقتی متوجه شد برای درمان، نیاز است پاهایش را پزشک معالج قطع کند، موافقت نکرد و اجازه خواست برای درمان به اروپا برود.
کاپیتان با هزینه شخصی خودش به اسپانیا رفت و تحت درمان قرار گرفت. چندی بعد به آمریکا رفت و مدرک مهندسی فیزیک گرفت و در آنجا مشغول کار شد. جالب آنکه در آمریکا وقتی از خلبان بودن و آسیب دیدن او در جنگ آگاه شدند، برخی خدمات رایگان از جمله مسکن رایگان و… به او اختصاص دادند.
اما او در دلش هوای وطن داشت، پس از بازگشت از آمریکا به بندر بوشهر آمد و در پی کار و تاسیس شرکت برآمد. اما باز هم از روزگار بیمهری ها دید، با این خال ایستاد و دوام آورد.
درباره ندانم کاریها که موجب خسارت به کشور و مردم شد، سخن گفت. در پایان اشاره کرد که هر انسانی نیاز است که به انتقال تجربههایش به دیگران از هیچ کوششی دریغ نکند.
در ادامه مراسم به پرسش و پاسخ حاضران و عکس یادگاری با کاپیتان روشن و اهدای لوح سپاس و اهدای هدیه گذشت و شبی از «شبهای روایت» همراه با سیمرغ خاطرات کاپیتان سیاوش روشن خورموجی به پایان رسید.