خلیج فارس:تصاویری دیدنی و جالب از تغییر چهره یانگ میکیونگ بازیگر نقش «مادر یون وو» در سریال افسانه خورشید و ماه را بعد ۱۲ سال منتشر شده است.
منبع: فرادید
خلیج فارس: محمدرضا رهبری، بازیگر سریال بچه مهندس با انتشار یک عکس در اینستاگرام اعلام کرد که پدر شده است.
محمدرضا رهبری نوشت: خبر کوتاه است و برایمان بسیار مسرت بخش، پسرم دیاکو به دنیا اومد.
محمدرضا رهبری (زادهٔ ۵ دی ۱۳۶۱) بازیگر ایرانی است. رهبری در سال ۱۳۸۴ با سریال گلریزان شناخته شد و با ایفای نقش سینا در سریال میوه ممنوعه توانست به شهرت برسد. او در سریال بچه مهندس ۴ بازی کرده است.
منبع: برترینها
خلیج فارس: ساکنان روستای امامزاده ابراهیم شفت در گیلان پس از وقوع آتش سوزی مهیب در شرایط سخت و دشواری به سر میبرند که یادآور سکانسهایی از فصل دوم سریال «نون خ» و چادرنشینی همشهریان نورالدین خانزاده (سعید آقاخانی) در پی زلزله کرمانشاه در ذهن مخاطبان است.
گزارش میدانی روزنامه هممیهن از روستای امامزاده ابراهیم، ۷ روز پس از آتشسوزی مهیب را بخوانید:
* «آقا نرو. وایسا.» زن دست کودکش را گرفته و میدود بهسمت ماشینی که نیمه ماه قرمزی روی در و دیوارهایش نقش بسته. ماشین نه کوچک است نه بزرگ، کنار سکویی ترمز گرفته و در بزرگش باز است و داخل پر از بسته. مردم گوشه یکی از ساختمان روستای امامزاده ابراهیم شفت، صف کشیدهاند، اینپا و آنپا میکنند، نکند بستهها تمام شوند و جا بمانند. داخل بستهها چند قابلمه روحی است.
* زن پوزخندی میزند: «در مغازه من ۷۰۰-۶۰۰ قابلمه روحی بود. همهاش سوخت.» از لای چادر سفید و بزرگ هلالاحمر، نگاهی به ماشین و مردم میاندازد و قاشق را از پلوی قرمز ظرف یکبار مصرف پُر میکند و میگذارد در دهان پسرش. پسر دوساله بازیگوشاش: «از پنجشنبه من و همسر و پسرم اینجا زندگی میکنیم.» سه چادر گوشه حیاط نشستهاند، ساکنان دو چادر در صفاند و خانم نوری، نشسته به تماشا. ساختمان ۱۲-۱۰ اتاق بیشتر ندارد. ما دیگر جا نمیشدیم.
* ساختمانِ ستاد بحران فرمانداری است. جلسههای شورای روستا داخل یکی از اتاقهایش برگزار میشود، همانجا که تیمهای بهداشت هم نشستهاند، فشار خون مردم را میگیرند و معاینهشان میکنند. خانم نوری، از شب حادثه در همین چادر زندگی میکند، زیرانداز نازک و یکپتو، تنها داراییشان است. همسایهها داخل ساختماناند. ۱۵-۱۰ نفر در یک اتاق، با چند پتو و یکی، دو زیرانداز. آتش، اهالی روستا را ساکن اتاقهای سه ساختمان روستا کرده؛ فرمانداری، مدرسه و…. از شب حادثه حمام نرفتهاند. یک چراغگازی هم به آنها دادهاند که میگوید خراب است.
* رد شعلهها روی آسفالت تکهشده، چالهها، سقفهای خرابشده، گاز پیکنیک و کپسولهای زنگزده، جا مانده. لولههای ترکیده که آب از لابهلایشان، خاکسترها را خیسانده، النگوهای سوخته، میلههای نصفه، تلی از بتن، گچ و ورقههای فلزی، داستان شب وحشتی را روایت میکنند که اهالی در 50 سال پیش ندیدهاند. این پنجمین باری است که رضا رضایی، شاهد آتش گرفتن محلهاش میشود. محله امامزاده یا شازده ابراهیم که پر از بازارچه، خانه و اقامتگاه رنگی و چوبی بود.
* آنها چهارشنبهشب به چشم خود دیدند چطور ساختمانهای 4، 5 و 6 طبقهشان در آتش سوخت و فروریخت و حالا از میان آن عمارتها، تنها بازمانده، آجرهای بتنی مربعیشکلی است که نشان از زندگیهای دودشده دارد. کرکره فلزی برخی از مغازهها هنوز پایین است، پشت آن اما همهچیز آتش گرفته و سوخته. آن ساعت از شب، آقای سالارپور هم که نانوای محل است، کرکره سه مغازه دیواربهدیوارش را پایین کشیده بود. با گویش گیلکی، آشفته، پریشان و با لکنت فراوان، ماجرای شب آتشگرفتن زندگیاش را روایت میکند.
* خانه خانم نوری، سال 92 هم سوخته بود و بعد از سالها پول روی هم گذاشتن ـ دو سال پیش ـ توانست وسایلش را کامل و مغازه را بازسازی کند: «هفته پیش دومیلیارد تومان جنس خریدم و ریختم داخل مغازه. حالا رویهمرفته 20 تا 30 میلیارد تومان ضرر کردیم.» خانهشان چهار طبقه بود، هر چهار طبقه هم بتن. نما چوبی اما خانه و زندگیشان بیمه نبود: «به مرگ خودم فکر میکردم، به سوختن خانه نه.» همسرش پیمانکار است و ستونها را محکم ساخته بودند از ترس سیل، زلزله و باد. اما نمیدانستند شعلههای آتش نانوایی، آنها را چادرنشین میکند. آنهم درست یکی، دو ماه مانده به فصل رفتوآمد مسافر.
* زبانش میگیرد؛ یادآوری شب حادثه برای آقای سالارپور، مرد سالخورده امامزاده ابراهیم سخت است، با دستش دستگاه خمیرگیر پشت نردههای سوخته را نشان میدهد. دستگاه هنوز شکلش را دارد. سیم برق همین دستگاه، ساعت حدود 11 شب چهارشنبه دوازدهم اردیبهشتماه اتصالی کرد. او در مغازه کناری که قصابی است، صدای جرقهها را شنید اما تا به خود آمد، دید که از لابهلای نردهها شعلهای بیرون زده. کنار در جعبه شیلنگ آتشنشانی است. لوله شیلنگ، دور خودش پیچیده شده، بازش میکند تا روی شعلهها بریزد، لوله پلاستیکی اما نفستنگ است. کمی آبپاشی میکند و تمام. آب داخل لولهها توان خاموشکردن آتش را ندارد و در نیمساعت، شهرک چوبی را خاکستر میکند.
* ساختمان متعلق به ستاد بحران فرمانداری امامزاده ابراهیم است، آنها را ظهر پنجشنبه اسکان دادهاند. ساختمان جهاد سازندگی و یکمدرسه دیگر هم پر از اهالی است. آنها میگویند که روستاییها به کانکس نیاز دارند.
* خیران به کمکشان بیایند تا کسبوکارشان را راه بیاندازند: «اگر کانکس داشته باشیم، میتوانیم جلوی آن دستفروشی کنیم.» آنها یخچال و گاز چندشعله هم نیاز دارند، چون روستا گازکشی نیست. بهزاد رمضانی از اعضای قبلی شورای روستاست، او میگوید که همه در اتاقها فامیلند و مردم بیشازهمه به کمک خیران نیاز دارند: «برایمان نان لواش، پنیر و غذا میآورند اما بیشازهمه به یخچال و گاز نیاز داریم.» از دور ماشینی از راه میرسد، صندوق خودرو شاسیبلند پُر از زیرانداز است. یکی میگوید، راننده از بازاریهای رشت است و برای اهالی زیرانداز آورده. همه آنها که در صف بستههای معشیتی بودند، به سمت خودرو میروند و هرکدام با دو، سه زیرانداز باز میگردند.
* عرض کوچه حداقل 12 متر است، انتهای پیچ اما عرض کمتری دارد، همین فاصله کم سبب شد تا شعلهها از خانهای به خانه دیگر برود. اهالی میگویند شدت شعلهها آنقدر شدید بود که در فاصله زیاد هم دستوصورت داغ میشد. اگر تابستان بود و فصل مسافر، افراد زیادی دچار آتشسوزی میشدند. حتی تعداد ساکنان در تابستان هم بیشتر از فصلهای دیگر است: «در تابستان حدود 700 خانواده در روستا زندگی میکنند و با شروع زمستان، خیلیهایشان مهاجرت میکنند. در فصل سرما، 200 خانوار در روستا باقی میمانند. شب حادثه حدود 500 خانواده در روستا سکونت داشتند که در حال آمادهسازی برای مسافران تابستان بودند.»
منبع: برترینها
خلیج فارس: منوچهر هادی کارگردان معروف سینما و تلویزیون ضمن انتشار تصویر زیر به موضوع شکایت آموزش و پرورش از سریال «افعی تهران» واکنش نشان داد.
به گزارش خلیج فارس؛ او به این شکل نوشت: « آهای معلم بد، چقدر جریمه باید؟ با احترام به مقام معلم و با احترام به همه کسانی که معترض به این صحنه در سریال افعی تهران هستند. آیا کسی هست که از مقام کارگردان دفاع کند؟ این چه کارگردانیست که با معلم این برخورد را میکند؟ مگر ما کارگردان بی ادب و نامحترم داریم؟
بله معلومه که داریم، معلومه که معلم بد هم داریم، اصلن پدر و مادر بد هم داریم فرزند بد هم داریم که گاهن عزیزشان را به قتل رسانده و بدن نازنینشان را هم قطعه قطعه کرده اند. در این صورت آیا همه پدر مادرها و فرزندان، قاتل محسوب میشوند و به مقام و مرتبه ایشان بی حرمتی میشود؟ اساسن خود این کارگردان در این سریال با بازی درخشان پیمان معادی نقش مثبتی را ایفا میکند؟
چه بر سر ما آمده که اینچنین حمله ور و بی تحمل شده ایم؟ بسیار نکات آموزنده در این کار هست چرا آنها را نمیبینیم؟ معلم عزیز است، عزیز جان هم هست، کارگردان هم عزیز دل. این معلم و این کارگردان هر دو کارشان در این فیلم اشتباه است و با توجه به موقعیتشان در فیلم بایست اینطور باشند.
ادامه این سریال درخشان و کم نظیر را ببینید و لذت ببرید. نسل ما دهه چهل و پنجاهی ها کم، آهای معلم بد چقدر جریمه باید، ندیدیم. و همچنین بسیارتر، معلمین دلسوز و کارآمد؛ همه آنها هم اگر هستند تنشان سالم و اگر نه روحشان شاد. تشکر ویژه از ساترا و تیم سازنده برای خلق این اثر ماندگار. در آخر هر کس دلسوز جامعه مدرسین و فرهنگیان هست تلاش کند تا فکری به حال حقوق و معیشت ایشان شود.
منوچهر هادی.»
منبع: برترینها
خلیج فارس:یک روانشناس بالینی و رواندرمانگر به آرایش غلیظ سحر دولتشاهی در سریال افعی تهران، واکنش نشان داد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از همشهری، سحر منصوری در این باره میگوید: «یکی از اشتباهات این سریال در بخش اتاق درمان، آرایش غلیظ درمانگر است. ما بهعنوان درمانگر اصلا اجازه نداریم در اتاق درمان آرایش زیاد داشته باشیم. مسئله دیگر نگاههای مستقیم درمانگر به مراجعه کننده است و همینطور نحوه نشستن او و مراجعش که بسیار غلط است. از همه بدتر ارتباط غیرکاری و خارج از اتاق درمان با مراجعه کننده است. روانشناسان به همین دلیل حتی اجازه مشاوره با فامیل درجه یک خودشان را ندارند. ارتباط خارج از اتاق درمان اشتباه بسیار بدی است؛ حتی اگر جنس موافق هم باشند، نباید با هم دوست شوند و همدیگر را جایی خارج از اتاق درمان ببینند؛ چون درمان خاصیتش را از دست میدهد.»
او میگوید: «فقط در مواقع ضروری و بسیار مهم است که مراجعه کننده اجازه دارد با شماره مشاورش که فقط هم تلفن کاری است، تماس بگیرد؛ یعنی در زمانی که افکار خودکشی یا دیگرکشی دارد.»
نکته دیگری که منصوری به آن اشاره میکند، هدیه گرفتن و هدیه دادن بین رواندرمانگر و مراجع است: «این موضوع در سریال بهخوبی رعایت شده بود، ولی یکباره با اظهار علاقه مراجع و پس نزدن روانشناس، همه چیز عوض شد.»
خلیج فارس: این روزها فصل جدید «نون خ» به کارگردانی سعید آقاخانی در حال پخش از شبکه یک است و طبق آمار، پربینندهترین سریال صداوسیما لقب گرفته. اما نکتهای که در مورد این ساخته آقاخانی باعث ایجاد حاشیه شده، اعتراضات مردم برخی شهرها به ترسیم چهره بد از خودشان در این سریال است.
بعد از انتقاد مردم کرمان، حالا نوبت به مردم سیستان و بلوچستان رسیده که اعتراض شدیدشان را ابراز کنند. آنان عقیده دارند در بخشی از این سریال مردم بلوچ، افرادی سادهدل نشان داده میشوند که برای حل مشکلاتشان فقط به زور فیزیکی متکی هستند.
البته سازندگان «نون خ» از مردم کرمان به خاطر ایجاد سوءتفاهم عذرخواهی کردند و باید دید واکنششان به این ماجرای جدید چیست؟
منبع: برترینها
خلیج فارس: سری جدید سریال «نون خ» از شبکه یک سیما پخش شد و این فریم از قسمت دیشب مورد توجه کاربران قرار گرفت.
اکانت تویئتری به نام «نازدار» در این رابطه نوشت:
من فکر میکنم آخر عاقبت همه ی ماهایی ک هیشکیو نمیپسندیم همینجوری میشه ک تهش زن یکی مثل سلمان میشیم!!!!!
چند نمونه از واکنش کاربران را بخوانید:
* مهسا نوشت: ممکنه توییت فان باشه ولی آقا یه آدم واقعی با همین شکل و قیافه و مشابه زیاد داره . شاید سلیقه شما نباشه ولی زشت نیست. بعد اینکه ایشون زن و بچه داره پس ایشون سلیقه یه خانم بوده و انتخاب شده. مهم ذات آدم زیبایی که به سلیقه فرد بستگی داره. در کل هرکی زیبایی خودشو داره مسخره نکنید .
* میترا هم به طنز در این خصوص نوشت: دقیقا وقتی این صحنه پخش شد مامانم بلند گفت آخر عاقبت خانم معلم.
* مهشید هم توئیت زد: همه برای سلمان اکلیلی شدن ولی من تاحالا کسیو ندیدم با یه پسر چاق کچل سیبیلوی گاوچرون بره دیت.
منبع: برترینها