علی غفوری
جانمایی پایگاههای هوایی ایران در سالهای دهه 40 شمسی (مصادف با 60 میلادی) همگی بسیار حساب شده بود. آن سالها نبرد بین بلوک شرق به رهبری ارتش قدرتمند سرخ (شوروی) و غرب به رهبری آمریکا با قدرت ادامه داشت.
روسها با کمک متحدان عرب خود (یمن، عراق، سوریه و مصر) قصد استیلا بر خلیج فارس و مناطق نفتخیز این منطقه را داشتند. در مقابل غرب، ایران را تنها پایگاه قابل اتکا و راهبردی در این منطقه میدانست. بازوی کارآمد ایران نیز دو پایگاه قوی دریایی و هوایی بوشهر و بندرعباس بوده و هست.
با این مقدمه به سراغ یک پرسش اساسی میرویم که اگر سپاه سوم عراق که مامور تصرف خوزستان بود میتوانست ظرف 48 ساعت خرمشهر و آبادان را تصرف کند تا تصرف بوشهر در شرق این استان، چقدر فاصله داشت؟ آیا اگر این شهر، بندر و دو پایگاه مهم آن را میگرفت آیا اساسا ایران قادر به ادامه جنگ بود؟
باید گفت که این ارتش بود که مانع از دستیابی عراق به این هدف شد. تکاوران دریایی، یک گروه کوچک از سپاه و مردم محلی با پشتیبانی نیروی هوایی به ویژه پایگاه بوشهر 34 روز خرمشهر را نگاه داشتند تا واحدهای تازه نفس از سایر نقاط ایران برسند اما داستان پایگاه بوشهر در روز دوم نبرد.
عراقیها با این توجیه که پایگاههای دریایی و هوایی بوشهر فاصله بسیار اندکی از منطقه درگیری خوزستان دارند، برای از رده خارج کردن پایگاه ششم شکاری در بوشهر و گردانهای تکاوری دریایی مشهور آن (که بعدها منشأ مقاومت خونین در خرمشهر و آبادان شدند) مجاب شدند که توان هوایی خود را در یکم مهر معطوف حمله به این پایگاه کنند.در نتیجه توان هوایی دشمن ساعتی بعد مجدداً پایگاههای مذکور را مورد حمله قرار داد؛ البته پرتعدادتر از گذشته.
خوشبختانه پدافند هوایی منطقه اینبار غافلگیر نشد و با آتش پرحجم و دقیق، بمبافکنهای عراقی را فراری داد اما جنگندههای مذکور با چرخشی دوباره مجدداً حمله را آغاز کردند و در حالیکه موشکها و راکتهای خود را رها میکردند به سمت غرب گردش کردند اما این پایان ماجرا نبود.
به یک روایت 40 استاد خلبان کابین جلو و عقب در این پایگاه حضور داشتند. این افراد با ساعتهای پروازی بالا و عمدتا سروان و سرگرد افرادی نبودند که مقهور 10 یا 12 بمبافکن دشمن شوند.
با کمک نیروهای فنی نهتنها پایگاه بلافاصله مجدداً عملیاتی شد بلکه قرار شد فانتومهای این پایگاه، ضمن پوشش هوایی خوزستان به نیروی دریایی عراق نیز درس خوبی بدهند؛ بنابراین بلافاصله 6 فروند فانتوم «ای» از باند برخاسته و در دو مسیر متفاوت بال گشودند.
آنها موفق شدند بدون تلفات 3 هواپیما از یک دسته مهاجم دیگر سوخوهای عراقی را به زیر بکشند و یک دسته فانتوم دیگر نیز برای دفاع از آبادان بلند شدند.
نقش پایگاه بوشهر در عملیات کمان 99
چنانکه قبلا نیز گفته شد یکم مهر نیروی هوایی برنامهای بیسابقه برای حمله به عراق داشت و پایگاه ششم بوشهر یکی از بازوان اصلی این عملیات بود.
صبح بسیار زود یکم مهر سالن کنفرانس پایگاه ششم شکاری بوشهر خلبانان با هیجان و اندکی نگرانی به سخنان فرمانده پایگاه گوش میکردند: «دشمن ناجوانمردانه به ما حمله کرده و باید پاسخ این حمله را به سختترین شکل ممکن تحمل کند. این پایگاه با 40 فروند بمبافکن بازوی اصلی عملیات خواهد بود. ساعتی دیگر شما روی خاک دشمن خواهید بود. پایگاه هوایی شعیبیه در بصره و اهداف دریایی و اسکلههای بندر امالقصر جزو اهداف ما براساس طرح عملیاتی البرز است.»
در آن صبح بیتکرار، خلبانان گردان 61 شکاری سوار بر فانتومها به سرعت یکی پس از دیگری پایگاه را ترک کرده و به سمت مرز جایی که قرار بود سوختگیری انجام دهند، شتافتند. سوخترسانها در ارتفاع 4 هزارپایی انتظار آنها را میکشیدند. آنها یک به یک سوختگیری کرده و با عبور از مرز برای جلوگیری از رهگیری، درههای زاگرس را یک به یک رد کرده و با قرار گرفتن در دشت، ارتفاع خود را در سطح تپهها و حتی درختان پایین آوردند. ستونهای عظیم فانتوم «ای» پس از بمباران پایگاه شعبیه و سایر اهداف با چرخش به چپ و نهایت شرق دشمن را در هرگونه رهگیری ناکام گذاشتند.
ساعتهایی که فانتومهای بوشهر جنوب عراق و فانتوهای همدان و مهرآباد بغداد را زیر آتش گرفتند، بدترین ساعات عمر ژنرالهای عراقی و شخص صدام بود. آنها اصلاً نمیتوانستند تصور کنند خلبانان ایرانی با گذر از کلیه موانع پدافندی و مخفی ماندن از چشم رادار، بتوانند پایتخت دیکتاتور پرمدعای عراق و شهر دوم این کشور یعنی بصره را عرصه تاخت و تاز خود قرار دهند. آن هم به مدت طولانی و چندین بار در یک روز.
باید در همان زمان صدام پی برده باشد که حداقل یک پیروزی بدون دردسر نخواهد داشت. مانورهای خلبانان ایرانی که برای فرار از آتش دشمن با حرکاتی خیرهکننده و حتی نمایشی از لابهلای ساختمانهای بلند و خیابانهای عریض بغداد میگذشتند برای لحظاتی مردم شهر را به این فکر انداخت که شاید این حرکات توسط نیروی هوایی خودشان برای دلگرمی عراقیها ترتیب داده شده است اما صداهای ناشی از انفجار بمبها رویاهای مردم را برهم ریخت.
اگرچه خلبانان ایرانی اسیر پدافند قدرتمند عراق نشدند اما در بازگشت کمبود سوخت بلای جان آنها شد. خلبانان دیگر نیز پشت سر هم درخواست سوخت میکردند و وقتی بوشهریها نیز وارد خاک ایران شدند، پی بردند مشکل سوخت نهتنها جدّی بلکه خطرناکتر از موشکهای عراقی است.
هواپیماها یکی پس از دیگری به جمبوجتهای نیروی هوایی میچسبیدند و با دریافت اندکی سوخت جای خود را به بعدی میدادند اما 3 فروند فانتوم هرگز حتی فرصت دریافت همین اندک سوخت را پیدا نکردند! به جز هواپیماها حداقل 4 خلبان ارزشمند نیز شهید شدند.
این تنها عملیات پایگاه بوشهر نبود. این پایگاه چندین عملیات موثر دیگر در دوم مهر انجام داد. در حالیکه خلبانان و فرماندهان خشنود از نابودسازی پایگاهها و تجهیزات دشمن بودند، با دستورات تازهای مواجه شدند. لشکرهای زرهی دشمن با سرعت نگران کنندهای به سمت جنوب خوزستان در حرکت بوده و نفرات زمینی و تفنگداران دریایی را تحت فشار قرار داده بودند.
ساعت 18 در حالی که بیشتر خلبانان در اثر 2 تا 3 سورتی پرواز در آن روز پرحادثه از حال رفته بودند، سرهنگ دادپی فرمانده پایگاه وارد سالن استراحت خلبانان شد و گفت: بچهها دشمن در حال نزدیک شدن به محور شلمچه -خرمشهر است و من داوطلب میخواهم. فشار بالای پرواز بیشتر خلبانان را از رمق انداخته بود اما چارهای نبود. ستوان توانگریان دست خود را به علامت آمادگی بالا برد.
وی درباره آن روز میگوید: ساعت 18 روز اول مهر سرهنگ دادپی رئیس پایگاه آمد و گفت خبر دادهاند که 50 تانک عراقی به شلمچه آمده و میخواهند حمله کنند؛ داوطلب میخواهم. همه خسته بودند من و علی خرازی (کابین عقب) داوطلب شدیم. کدیور (خلبان جلو) نیز با ما آمد. هرکدام با 6 بمب 750 پوندی بلند شدیم. در مسیر یک پرنده به هواپیمای کدیور خورد و او برگشت. ما به تنهایی مسیر را ادامه دادیم، هوا داشت تاریک میشد. از شمال شلمچه که گردش کردم، دیدم حجم عظیمی از تانکها در یک نقطه جمع شده و واقعا وحشت کردم.
با خود گفتم اینها میتوانند خوزستان را بگیرند من با شیرجه بر آنها تمام بمبهایم را ریختم. انفجار آنقدر عظیم بود که (چرا که این تانکها مملو از مهمات بودند) قطعات آنها تا ارتفاع بسیار زیادی به آسمان پرتاب شد. من فکر میکنم آن 50 تانک باهم منفجر شدند. آن زمان ما بهفکر تبلیغ این پیروزی نبودیم و خبر آن جایی منتشر نشد اما یک هفته بعد خبر دادند که 50 تانکی که قرار بود به خرمشهر حمله کنند، به گل نشستند!
آن روز در کنار ششم شکاری بوشهر، پایگاههای یکم مهرآباد، دوم تبریز، سوم همدان و چهارم دزفول، بیش از 200 هواپیما را از زمین بلند کرده که از این تعداد 110 هواپیما از مرز گذشته و به اهدافی از شمال تا مرکز عراق حمله کردند. درباره نقش هر کدام از این پایگاهها در قسمتهای بعدی خواهیم پرداخت. دهها اف-14 و هواپیمای پهنپیکر سوخترسان این جنگندهها را پشتیبانی کردند.
سالها قبل هنگام مصاحبه با یکی از خلبانان نقشهای بسیار بزرگ بر دیوار دیدم که مربوط به پایگاه هوایی بوشهر و نقاط تحت ماموریت آن در قبل از انقلاب بود. خلبان مذکور که از فرماندهان بزرگ و با سابقه بود میگفت پایگاه بوشهر در اوج قدرت خود دارای چنان وزنی در معادلات غرب آسیا بود که آمریکا و انگلستان چندان نیازی به ورود ناوگان خود به خلیج فارس نمیدیدند. این پایگاه چند طرح توسعه از جمله تجهیز با هواپیماهای اف-18 و اف-16 داشت و شاید اگر لغو قراردادهای خرید سلاح ایران در دولتهای بختیار و دکتر بازرگان رخ نمیداد و سفارت آمریکا تسخیر نمیشد شاید توان آن به ظرفیتی میرسید که دیگر هیچ قدرتی در منطقه قادر به حمله به آن نبود.
نیروی هوایی ایران در دهه 70 میلادی حداقل 10 سال از نیروی هوایی کشورهای عراق، عربستان، امارات و پاکستان جلوتر بود و این شکاف قرار بود باز هم افزایش یابد. اما در شهریور 59 از این چیزها خبری نبود. انقلاب مردمی 57 و شبح کودتای موسوم به نقاب در کنار فروپاشی لشکر بزرگ 92 زرهی خوزستان شرایط را به گونهای نشان میداد که شاید لشکرهای مکانیزه عراق میتوانستد تا یک هفته خود را به این منطقه فوق استرتژیک برای ایران برسانند.
منبع: هفت صبح