خلیج فارس:جلیلی: شما میگویید کسی بدون پول نمیتواند نقش خود را ایفا کند. پزشکیان: من این را نگفتم. من بدون پول مرکز بهداشت، خانه و بیمارستان ساختم. دانشگاه را بدون پول اداره کرد. شما بدون پول کار نکردی، ولی من بدون پول کار کردم و کارنامه دارم.
دانشگاه
خلیج فارس:محسن برهانی ، حقوقدان در گفتگویی به موضوع اخراج اساتید و وضعیت دانشگاهها سخن میگوید.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اعتماد، در ادامه گزیده این گفتگو را میخوانید:
یک ماه پس از روی کار آمدن دولت سیزدهم (یعنی در مهرماه ۱۴۰۰) نشست شورای عالی انقلاب فرهنگی به ریاست رییسجمهور تشکیل شد و مصوبهای را ابلاغ کرد. بر اساس این مصوبه، حتی برای اساتیدی که در تمام مراحل تبدیل وضع از «پیمانی» به «رسمی-آزمایشی» و از «رسمی- آزمایشی» به «رسمی-قطعی»، بودند، هیات جذب دانشگاه دارای این حق میشود که رابطه شغلی استاد با دانشگاه را قطع کند. تا پیش از این مصوبه اگر استادی به مرحله «رسمی-آزمایشی» میرسید، به راحتی امکان قطع رابطه استخدامی ایشان وجود نداشت، اما با مصوبه جدید دولت سیزدهم، بخش زیادی از اساتید که پیش از این مصوبه، امنیت شغلی داشتند و قطع رابطه آنها به راحتی امکانپذیر نبود، با این مصوبه دستشان زیر سنگ دانشگاهها رفت و حتی اساتید با تجربه و کارآمد ممکن بود پس از سالها حضور و تدریس از شغل استادی کنار گذاشته شوند.
مهم است چه کسی رییسجمهور ایران این موضوع اظهرُ مِن الشمس است. رییسجمهور بدون تردید بر وضعیت دانشگاهها و اساتید تاثیر مستقیم دارد. ما با گوشت و پوستمان این واقعیت را درک کردهایم. اینکه چه کسانی در وزارت علوم جزو هیات جذب باشند، چه کسانی در گزینشها باشند و…مهم و متفاوت است. اینکه نگاه دانشگاه به کمیتههای انضباطی چگونه است، مهم است.
لازم است درباره امنیت روانی و تحصیلی دانشجویان هم بحث شود. حتما برای شما و دانشجویان گرامی تعجبآور است که در اوج التهابات ۱۴۰۱، وزیر علوم و وزیر بهداشت دولت سیزدهم، به صورت غیر قانونی، آییننامه انضباطی دانشجویان را که مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی بود به واسطه یک شیوهنامه دور زدند. در واقع شیوهنامهای را در اوایل آذر۱۴۰۱ به امضای وزرای علوم و بهداشت تصویب کردند. بر اساس آن، تخلفات دانشجویان افزایش پیدا کرد و مجازاتها هم سنگینتر شد.
حقوق دانشجویان محدود شد و دست دانشگاهها و اختیار دانشگاهها در برخورد با دانشجویان افزایش پیدا کرد. ببینید چقدر متفاوت است کدام گفتمان و چه فردی رییسجمهور باشد؟ با این شیوه نامه تعلیقها، اخراجها، محرومیتها، تبعیدها و دهها مشکل دیگر برای جوانان کشور و بچههای مردم ایجاد کردند. به صورت گسترده اقدام به بر هم زدن امنیت روانی و تحصیلی دانشجویان کردند.
من نمیدانم رییس دولت سیزدهم آیا از این اقدامات و فشارها علیه استادان، دانشجویان و دانشگاهیان خبر داشتند یا نه؟ اما میشود به ایشان انتقاد کرد که به بد کسانی به حوزه دانشگاه اعتماد کرد و با عینک بد کسانی اتمسفر دانشگاهها را دید. این روند باعث شد جو امنیتی سنگین بر دانشگاههای کشور حاکم شود. با وضعیتی مواجهیم که دانشجویان برای حقوق اولیه خود هم نمیتوانند تجمع داشته باشند و اعتراضی کنند.
در حالی که در شیوهنامه قبلی تجمع و اعتراض حق دانشجو بود. امروز بر اساس شیوهنامه جدید در صورت تجمع، برچسب اخلال در دانشگاه به دانشجو چسبیده میشود. شرمآور اینجاست که در شیوهنامه جدید میگوید اگر دانشجویان گروه مجازی ایجاد کنند و در آن بیش از ۱۰۰نفر عضویت یابند باید مجوز از دانشگاه بگیرند، در غیر این صورت از یک ترم تعلیق تا اخراج دایم و ۵سال محرومیت از ورود به دانشگاه در انتظار دانشجویان است. این شیوه کنترلگری را کجای عالم در خصوص دانشجویانشان اعمال میکنند که دولت سیزدهم در خصوص دانشجویان فهیم ایران اعمال کرده است.
آقایان باید اولا، ذهنیت خود را تغییر داده و باور کنند در فضای آزادی و آزاداندیشی است که باید اصلاح جامعه محقق شود، در غیر این صورت اگر جمع کمسوادی در گوشهای بنشینند و در خصوص مقدرات دانشگاهها تصمیمگیری کنند با هیچ عقل سلیمی سازگار نیست. من هم که در دوره استادی خودم، ۳دوره مختلف ریاستجمهوری را تجربه کردهام، قاطعانه معتقدم نسبت به دانشگاه و دانشجویان حتما فرق میکند که چه کسی رییسجمهور ایران باشد. والسلام…
یک نفر میآید در میزگرد فرهنگی نامزدها به دروغ در چشم مردم، استادان دانشگاه و محمد فاضلی نگاه میکند و میگوید، اخراج استادان قابل توجه نبوده است! برادر من شما باید آمارهایی را اعلام کنید و بگوئید با چند عضو پیمانی قطع رابطه کرده اید. چند عضو پیمانی را بین زمین و آسمان نگه داشتهاید و صدقهوار ۱سال قراردادهای آنها را تمدید میکنید.
خلیج فارس:قاسم رستمپور اظهار کرد: در مدت فعالیت دولت سیزدهم هر ساله شاهد کاهش نرخ بیکاری بودیم. طبق گزارش اخیر مرکز آمار ایران در زمستان ۱۴۰۲ نرخ بیکاری ۸.۶ درصد است، در حالی که در زمستان سال ۱۴۰۱ نرخ بیکاری ۹.۷ درصد بوده و ۱.۱ درصد کاهش را نشان میدهد. خالص افزایش اشتغال هم طبق گزارش مرکز آمار ایران، ۷۵۷ هزار نفر است. در مورد نرخ بیکاری فارغ التحصیلان نیز گزارش زمستان ۱۴۰۲ نرخ بیکاری فارغ التصحیلان را ۱۱.۶ درصد اعلام کرده و در زمستان سال ۱۴۰۱ این عدد ۱۲.۸ درصد بوده و کاهش ۱.۲ درصدی در بیکاری فارغ التحصیلان را شاهد بودیم.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایسنا، وی ادامه داد: موضوعی که در بحث نرخ بیکاری فارغ التحصیلان نمود زیادی دارد، نرخ بیکاری فارغ التحصیلان زن است که بالاست. در مورد آقایان نرخ بیکاری با نرخ بیکاری عمومی ۷.۷ درصد مشابهت دارد، ولی در مورد زنان ۲۰.۲ درصد است. البته به موضوع نرخ مشارکت اقتصادی هم باید توجه شود.
رستمپور در یک گفتوگوی رادیویی تصریح کرد: در حال حاضر جمعیت بالای ۱۵ سال در سن کار به دو دسته عمده فعال اقتصادی و غیرفعال اقتصادی تقسیم میشوند که غیر فعال اقتصادی ۵۹ درصد جمعیت کشور هستند و در تقسیمبندی شاغل و بیکار گنجانده نمیشوند، اما آن قسمتی که مایل به فعالیت اقتصادی هستند در مدتی که نمونهگیری انجام شده یا شاغل بودند یا بیکار. این عده در بخش زنان حدود ۲۰ درصد جمعیت بیکار بودند و در بخش آقایان از نوع فارغ التحصیلان ۱۱.۶ درصد است.
از هر ۱۰ نفر بیکار ۴ نفر فارغ التحصیل دانشگاهی
مدیرکل نظارت و هماهنگی طرحهای کارآفرینی و اشتغال وزارت کار در پاسخ به این پرسش که هم اکنون سهم فارغ التصحیلان از بیکاران کشور چقدر است؟ گفت: اگر ۱۰ نفر بیکار در یک مجموعه وجود داشته باشد طبق گزارش مرکز آمار ایران ۴ نفر فارغ التحصیل دانشگاهی هستند. این مساله در بخش زنان شدیدتر است و ۷ نفر فارغ التحصیلان دانشگاهی است. اگر ساده بگوییم ۴۰ درصد جمعیت بیکار کشور فارغ التحصیل دانشگاهی هستند لذا شرایط اشتغال برای فردی که تحصیلات دانشگاهی ندارد، سادهتر است و راحتتر میتوانند به شغل دست پیدا کند.
نرخ بیکاری دانشجویان کارشناسی بالاتر
وی ضمن ارائه آماری از نرخ مشارکت اقتصادی فارغ التحصیلان اظهار کرد: بر اساس گزارش تفصیلی مرکز آمار در سال ۱۴۰۱، نرخ مشارکت اقتصادی فارغ التصحیلان دانشگاهی از ۵۲ به ۵۳ رسیده و ۱ درصد افزایش داشته است. نرخ مشارکت اقتصادی در قشر فارغ التحصیل بالاست به نحوی که در دانشجویان مقطع دکترا ۷۰ درصد است و از هر ۱۰ نفر فارغ التحصیل ۷ نفر تمایل به حضور در بازار کار دارند و نرخ بیکاری فارغ التحصیلان دکترا در سال ۳ درصد است.
به گفته او در دانشجویان کارشناسی ارشد نرخ مشارکت اقتصادی ۶۸.۴ و نرخ بیکاری ۹.۷ درصد است. نرخ مشارکت اقتصادی در دانشجویان کارشناسی ۴۹.۶ درصد و نرخ بیکاری ۱۵.۲ درصد است و به نسبت فارغ التحصیلان دکترا و ارشد، فارغ التحصیلان مقطع کارشناسی نرخ بیکاری بالاتری دارند. نرخ بیکاری دانشجویان کاردانی هم ۱۰ درصد و نرخ مشارکتشان ۵۰ درصد است.
هدفگذاری ایجاد اشتغال در سال ۱۴۰۳؛ یک میلیون و ۶۰ هزار نفر
رستمپور با بیان اینکه بار روانی وجود یک جوان فارغ التحصیل بیکار در خانواده خیلی بیشتر از چند فرد است که تحصیلات دانشگاهی ندارند، تصریح کرد: دولت همه ساله برای ایجاد اشتغال هدفگذاری میکند و این امر بر اساس دادههای مرکز آمار و ورود و خروج بازار کار و جمعیت افرادی که به سن کار نزدیک میشوند صورت میگیرد.
مدیر کل نظارت و هماهنگی طرحهای کارآفرینی و اشتغال وزارت کار متذکر شد: هر سال این هدفگذاری انجام میگیرد و برش تفکیکبندی استانی و شهرستانی و دستگاهی مشخص میشود. این تقسیم بندی سال گذشته یک میلیون و ۸۸ هزار نفر و سال ۱۴۰۱ یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بود، اما برای سال ۱۴۰۳ هدفگذاری کردیم که یک میلیون و ۶۰ هزار فرصت شغلی جدید به وجود آید و افراد جدیدی از جمعیت بیکار به جمعیت شاغل جابهجا شوند و ۲۵ درصد از فارغ التحصیلان دانشگاهی باشند.
وی درباره آمار خالص اشتغال ایجادی نیز گفت: یکسری از خروجیها، خروجیهای منطقی بازار کار است مثل از کار افتادگی یا تعدیلهای مقطعی یا بازنشستگیها. ما اینها را جزو بحران اقتصادی در نظر نمیگیریم. مثلا اگر مرکز آمار ۷۵۷ هزار شغل خالص اعلام میکند، قاعدتا ایجادش باید بالای ۱ میلیون شغل باشد که خروجیهای بازنشسته و از کارافتاده از آن کسر شود که ۷۵۷ هزار شغل خالص شود.
عدم آشنایی فارغ التحصیلان با فضای روز کسب و کار
رستمپور در پایان خاطرنشان کرد: عمده افرادی که وارد بازار کار میشوند، دارای تحصیلات عالیه نیستند همچنین کسانی که از تسهیلات قرض الحسنه و وامهای اشتغالزایی استفاده میکنند، اکثرا فاقد مدرک تحصیلی هستند که نشان میدهد فارغ التحصیلان دانشگاهی به فضای اقتصادی و کسب و کار روز آشنایی ندارند و از منابع ارزان قیمت اشتغال یا امکان اخذ مجوزها استفاده نمیکنند.
خلیج فارس: نگاهی به آمار داوطلبان کنکور سال جاری نشان میدهد از مجموع یک میلیون و ۱۵۲ هزار و ۵۱۸ داوطلب که در نوبت اول آزمون سراسری ۱۴۰۳ ثبتنام کردهاند تنها ۳۷ درصد آنان مرد هستند.
به گزارش خلیج فارس؛ محمد مهدینژاد نوری، معاون پژوهشی اسبق وزارت علوم معتقد است تغییر در نسبت ورودی دختران و پسران به دانشگاه، از اوایل دهه ۹۰ شروع شده است، اما آمارهای سازمان سنجش چیز دیگری میگویند. درواقع اولین جهش نسبت دختران به پسران در دهه ۱۳۷۰ ثبت شد و در دهه ۱۳۸۰ نیز ادامه یافت. عبدالرسول پور عباس، رئیس سازمان سنجش در سال ۱۳۸۶ خبر از تغییرات کاملا محسوس در روند پذیرفته شدگان کنکور داده و گفته بود: «۶۴ درصد پذیرفته شدگان کنکور ۸۶ دختر هستند» در همان دهه هشتاد و در راستای نگرانی در خصوص عدم تعادل جنسیتی فارغ التحصیلان دانشگاهی بود که بحث تنظیم پذیرش مطرح شد.
پورعباس، در این باره گفت: «نوع پذیرش جنسیتی که در کنکور سراسری اعمال میشود موجب پذیرش داوطلبان پسر یا دختر با تفاوت علمی بالا نخواهد شد و این نوع پذیرش به هیچ عنوان تبعیض تلقی نمیشود. حداقل ورود شامل ۳۰ درصد دختر و ۳۰ درصد پسر میشود و بقیه داوطلبان به صورت رقابتی پذیرش میشوند. این یعنی ۳۰ درصد دختران با دختران و ۳۰ درصد پسران با پسران رقابت میکنند.» هر چند که این طرح با حواشی و اعتراضات گستردهای همراه شد. زمان گذشت و در سال ۱۴۰۰ نیز، تنها ۴۰ درصد از شرکتکنندگان کنکور سراسری پسر و بیش از ۶۰ درصد آنها دختر بودند. در همان سال ۱۴۰۰ اطلاعات آماری توزیع کارت ورود به جلسه این آزمون حاکی از آن بود که دختران باز هم پرتعدادترین داوطلبان کنکور بوده اند.
از همان دهه ۱۳۸۰ تا کنون، برخی کارشناسان روی عوامل اقتصادی برای بی علاقگی پسرانه به دانشگاه تاکید دارند، هر چند که برخی دیگر، معتقدند دختران در دوران دبیرستان، نسبت به پسران به درس خواندن علاقه بیشتری نشان میدهند و در نتیجه بار علمی بهتری برای قبولی در دانشگاه دارند. با وجود این گمانه زنیها پرسشهایی اساسی در جای خود باقیست. برای مثال این پرسش مطرح است که تبعات اجتماعی این تغییر در روند پذیرفته شدگان در کنکور چیست و چرا مردان تمایل خود را نسبت به دانشگاه از دست داده اند؟ سعید معیدفر، جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی ایران در گفتگو با فرارو به این پرسشها پاسخ داده است:
در دوران انفجار آموزش عالی قرار داریم
سعید معید فرد گفت: «آموزش عالی در ایران، در طول زمان کارکردهای متفاوتی داشته است. به نظر میرسد ما در دورههایی که اولین دانشجویان را به فرانسه و سوئیس فرستادیم (در دوران قاجار)، بیشتر به دنبال این بودیم که نیروهای متخصصی را در حوزههای فنی و پزشکی بر اساس نیازهای کشور تربیت کنیم. از دوره پهلوی اول که دانشگاهها در کشور تاسیس شد و سیستمهای اداری به شکل گسترده ایجاد شدند، هدف آموزش عالی برای تربیت نیروی انسانی در سازمانهای دولتی و حتی تربیت نیروهایی برای تعلیم و تربیت در واحدهای آموزشی در نظر گرفته شد و متناسب با همین اهداف نیز موسسات آموزش عالی، یکی پس از دیگری تاسیس شد. کارکردهای پیشین آموزش عالی در دهههای اخیر در ایران تغییر یافته است. دلیل این تغییر هم این است که سازمانها و نهادهای مختلف به اندازه سالهای گذشته، نیاز به نیروی انسانی ندارند. تا همین اواخر مسائلی مثل موقعیت و جایگاه و منزلت اجتماعی بود که باعث میشد افراد به سراغ تحصیلات عالی بروند و از این طریق نیز با سایرین در رقابت باشند. اما به مرور زمان، ظرفیتهای سیستم اداری و استخدامی کشور، با این حجم از فارغ التحصیلان سازگاری نداشت و به همین دلیل طبیعی بود که فارغ التحصیلان نمیتوانستند پس از تحصیل به سرعت در سازمانها و نهادها کار کنند.»
وی افزود: «بر خلاف سالهای گذشته اکنون برای بسیاری از تحصیلکرده ها، پیدا کردن شغل اصلا ساده نیست. در دهههای گذشته نه تنها پیدا کردن شغل سخت نبود، بلکه به علت تنوع مشاغل به راحتی میشد دست به انتخاب زد. در آن دوران تعداد دانشگاهها و فارغ التحصیلان دانشگاهی محدودتر بود. چند دانشگاه در تهران و مراکز استانهای مهم وجود داشت و این تعداد به راحتی فارغ التحصیلان خود را به ادارات، سازمانها و به ویژه آموزش و پرورش میفرستادند. اما اکنون با یک «دوران انفجار آموزش عالی» مواجه شده ایم. درواقع سیستم دانشگاههای آزاد، غیرانتفاعی، پیام نور و امثالهم در شهرستانهای مختلف شروع به جذب دانشجو و اعطای مدرک کردند. طبیعیست که سازمانها و نهادهای دولتی، عمومی و خصوصی، قدرت جذب این تعداد فارغ التحصیل را نداشتند و در نهایت با پدیده ناترازی بین فارغ التحصیلان آموزش عالی و اشتغال مواجه شدیم. نخستین تاثیر این ناترازی روی جنس مردان دیده شد. حقیقت این است که هنوز بخش عمده از بار تکفل در جامعه ما روی دوش مردان است و درصد اشتغال زنان پایین است، گرچه با توجه به وضعیت موجود احتمال میرود وضعیت اشتغال زنان، همطراز با مردان شود.»
بازار کار فارغ التحصیلان را پس میزند
این جامعه شناس در ادامه گفت: «با توجه به این که در گذر زمان، حجم اشتغال برای انبوه فارغ التحصیلان وجود ندارد، کم کم گرایش به آموزش عالی کاهش پیدا کرد و این موضوع نیز همزمان شد با این که انگیزههای اجتماعی و منزلتی آموزش عالی نیز فروکش کرد. این روزها در هر خانوادهای حداقل یکی دو نفر تحصیلات دانشگاهی دارند و دکتر و مهندس بودن بسیار عادی شده است و انگیزه زیادی در افراد ایجاد نمیکند، ضمن این که برای مردان، صرف حداقل ۴ سال وقت در سیستم آموزش عالی باعث میشود که آنان عملا از دایره اشتغال دورتر بیفتند و امکان اشتغالشان دورتر و دورتر بیفتد. این نکته را نیز فراموش نکنیم که به جز تعداد محدودی از رشتههای دانشگاهی، بقیه رشتههای دانشگاهی، فنی و حرفهای نیستند. درواقع صرفا «آموزش برای آموزش» هستند و نه آموزش برای اشتغال. افرادی که در این رشتهها آموزش میبینند، صرفا میتوانند در سالهای بعدی، همان رشتههایی را که خوانده اند، آموزش دهند و خروجیهای مقاطع بالاتر از کارشناسی نیز نهایتا باید جذب سیستم آموزش عالی شوند، در حالی که همین سیستم آموزش عالی نیز به علت اشباع فارغ التحصیلان مقطع دکتری، چندان جایی برای افراد جدید ندارد.»
وی افزود: «با توجه به چنین وضعیتی در ادامه این روند، ابتدا مردان هستند که از سیستم آموزش عالی فاصله میگیرند و دیگر این سیستم، جذابیت قبل را چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ معنوی ندارد و در نتیجه مردان ترجیح میدهند حداکثر وارد سیستم آموزش فنی و حرفهای شوند که از خلال آن کاری پیدا کنند. به لحاظ صرفه اقتصادی این موضوع برای مردان بهتر نتیجه میدهد. این موج میتواند به زودی بین زنان نیز به راه افتاده و آنان نیز انگیزههای ادامه تحصیل را از دست بدهند، گرچه در حال حاضر، هنوز تحصیلات دانشگاهی، برای زنان که با برخی محدودیتهای عرفی و قانونی در جامعه رو به رو هستند، جذابیت دارد، اما بدیهی است که وقتی بار تکفل خانواده برای مرد بیش از حد سنگین شود و زنان نیز چارهای به جز جذب سریعتر به بازار کار نداشته باشند، دانشگاه برای زنان نیز معنای خود را از دست بدهد.»
عضو انجمن جامعهشناسی ایران در ادامه اظهار کرد: «مسئله فعلی صرفا زنانه یا مردانه نیست، بلکه بخشی از مشکل موجود در بازار اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی این است که مهارتهای مهم و اساسی به آنان آموخته نشده است. مشکل دیگر این است که هر چه زمان میگذرد، از یک سو، سطح تحصیلات بانوان افزایش پیدا میکند و از سوی دیگر، محدودیتهای قانونی، عرفی و سقف شیشهای در اشتغال زنان مانع تراشی میکند. اما این موضوع یک وجه مثبت هم دارد، خوشبختانه افزایش تحصیل بانوان میتواند در آیندهای نزدیک، موانع علیه زنان را به چالش بکشد. هر اندازه نرخ دانش و آموزش بانوان بالا برود با کاستیهای اجتماعی بهتر آشنا شده و با این کاستیها مبارزه کنند. هم اکنون میبینیم که زنان در مطالبات اجتماعی پیشرو هستند و حتی چند گام جلوتر از مردان قرار دارند؛ بنابراین اگرچه آموزش عالی نه جایگاه و منزلت میدهد و نه اشتغال، اما میتواند کارکردهایی مثل تربیت نسل جدید و افزایش اعتماد به نفس بانوان برای مبارزه با مردسالاری اجتماعی را داشته باشد.»
منبع: فرارو
خلیج فارس:علم الهدی از «استعمار معرفتی»، «فاصله و گسیختگی علم و فرهنگ» و «نگاه احساسی به سنت» به عنوان سه مشکل مهم نهاد دانشگاه نام برد و گفت: پیدا کردن راه حل برای این سه مشکل، نیازمند مواجهه فعال با فرهنگ و تجدد و بخصوص لایه علم است و این مهم نمیتواند اتفاق بیفتد مگر با مراجعه به منابع قرآن و معصومین (ع).
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایرنا، استاد دانشگاه شهید بهشتی، در پیشنشست این کنگره که در تالار شهید سلیمانی دانشگاه تهران برگزار شد، با بیان اینکه سخنان خود درباره علم را با رویکرد مواجهه نهادی نسبت به علم مطرح میکند، گفت: در رویکرد پسااستعماری به نهاد علم، نگاه انتقادی به جریان پیشرفت علم وجود دارد که متاسفانه این نگاه در ایران خیلی مورد استقبال نیست و عموم دانشمندان چندان به این نوع مسائل نمیپردازند و تاریخ علم و پیشرفتهای علمی را در قالب دیدگاههای پسااستعماری بررسی نمیکنند.
نهاد علم در ایران مبتلا به استعمار معرفتی است
رئیس ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی با نگاه پسااستعماری به نهاد علم و در نظر گرفتن رویکردی انتقادی، بیان داشت: به نظر میرسد اگرچه ایران هیچ وقت در تاریخ، یک کشور مستعمره نبوده و با پایداری و مقاومتی که پیشینیان ما داشتهاند، استعمارگران نتوانستهاند آن را مستقیم استعمار کنند، ولی میشود عبارت استعمار معرفتی را دربارهاش تشخیص داد؛ یعنی ما دچار استعمار معرفتی بودهایم. استعمار معرفتی ناظر بر آن بخشی است که شرقشناسی به استعمار کمک میکند و تبیینی از هویت افراد و اشخاص و جوامع و تاریخ میدهد که آنها خود را با استانداردهای غربی تعریف میکنند. در این دیدگاه بین شرقشناسی و استعمارگرایی معرفتی رابطه مستقیم وجود دارد و خدمات متقابلی به هم داشتهاند.
وی افزود: اگر این نگاه را دنبال کنیم و تاریخ پیشرفتهای علمی را در ایران بررسی کنیم، زیاد خوشایند نیست، چون مشاهده میشود که ما هم مبتلا به استعمار معرفتی بودهایم و سعی کردهایم هماره خود را با استانداردهای غربی بررسی و بر اساس آن تعریف کنیم. بر این اساس، نهاد علم در ایران همچنان خود را تابع نهاد علم در جهان میداند و دوره پیش از مدرن یعنی قبل از قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی را در ایران، دوره پیشامدرن تعریف میکنند و پیشامدرن مساوی بربریت را میپذیرند.
دچار یک هژمونی فرهنگی با عنوان عقبافتادگی شدهایم
علمالهدی تصریح کرد: در حالی پیشامدرن مساوی بربریت پذیرفته شده است که تاریخ نشان داده، افلاطون اعلام کرده و بسیار درباره علم در ایران سخن گفته اند و دانشگاه جندی شاپور شاهد زنده آن است که این تمدن بیش از پانزده هزار ساله، تمدنی عقلانی و متکی بر علم است، ولی ما همچنان در قشر تحصیلکرده، احساسی از این هویت تمدنی را مشاهده نمیکنیم. فارغالتحصیلان دانشگاهی ما امروز به تمدن و پیشینه خود افتخار نمیکنند، این تلقینی است که به صورت یک هژمونی فرهنگی در کشور ما وجود دارد. در چنین وضعیتی که ما دچار یک هژمونی فرهنگی با عنوان عقبافتادگی یا مفهوم شیکتر آن، خود را به عنوان یک کشور در حال توسعه پذیرفتهایم، یک فاصله نسبتاً زیادی هم بین علم و فرهنگ ایجاد شده است.
اغتشاشات سال ۱۴۰۱ نمایشی از توسعه فرهنگ حاشیهنشینی در وسط دانشگاه است
علمالهدی، دومین مشکل بزرگ در این زمینه را مشکل فاصله و گسیختگی علم و فرهنگ دانست و تشریح کرد: گویا علم و فرهنگ از همدیگر قهر کردهاند؛ جریانهای فرهنگی، جریانهای علمی را قبول ندارند و جریانهای علمی هم به جریانهای فرهنگی بیتوجه هستند و به نظر میرسد عاقبت این قهر اصحاب علم و فرهنگ از همدیگر در ایران، اتفاقاتی است که فرهنگی که نسبتاً انسجامی پیدا کرده، ولی عقلانیتی در آن نیست، به نهاد علم حملهور شده است و آن چیزی که خصیصه فرهنگ حاشیهنشینی است امروز در صحن دانشگاهها ظهور پیدا کرده و اغتشاشات سال گذشته نمایشی از توسعه فرهنگ حاشیهنشینی در وسط دانشگاه است و این به نظر خیلی تلخ هم است.
فرهنگ بریده از علم، دانشگاه را تهدید میکند
وی افزود: بیاعتنایی اصحاب علم به مسائل فرهنگی جامعه منجر شده است که جریانهای فرهنگی بدون صدارت علم و بدون پدری کردن علم و اصحاب علم، کم کم به موجوداتی تقریباً پرخاشگر تبدیل شوند و حتی سراغ خود نهاد علم را گرفته و به آن حمله ور شدهاند. این شرایط را همه لمس میکنیم. علاقه به علم و کسب علم کاهش پیدا میکند و هدف از تحصیل و انگیزههای تحصیل به شدت تغییر کرده و دانشگاه از این جهت دچار تهدید شده است، فرهنگی که دارد دانشگاه را تهدید میکند.
رئیس ستاد تعلیم و تربیت شورای عالی انقلاب فرهنگی در جمعبندی دو مشکلی که از آن یاد کرد، بیان داشت: مشکل اول، استعمار معرفتی است و اینکه دانشگاه ایرانی، دانشمند ایرانی و دانشجوی ایرانی خودشان را تابعی از دانشگاه مدرن تلقی میکنند و خود را با استانداردهای آن دانش سنجش مینمایند و حس عقبماندگی را به طور ناخودآگاه به جامعه تزریق میکنند و مشکل دوم این که فرهنگ بریده از علم، به صورت یک فرهنگ مهاجم، دانشگاه را تهدید میکند.
علمالهدی، در تشریح مسئله سوم نیز گفت: مسئله سوم ناظر بر نگاه ما به سنت است که در استانداردهای شرقشناسی قرار گرفته و نگاه ما به سنت را به عنوان یک امر فرسوده، کهنه، مربوط به گذشته و در قالب آرشیو و بایگانی مشاهده میکنیم و بهترین حالت آن احساسی عمل کردن درباره سنت و نکوداشت عاطفی، احساسی و بسیار مبتذل از سنت است. این موضوع باعث شده است که دو بال اصلی غربگرایی به معنای غربزدگی و از آن طرف، غربستیزی به معنای سلفیگری رو در روی هم قرار گرفتهاند و در نتیجه آن باز هم علم و فرهنگ دچار تهدید میشوند.
عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، درباره الزامات راه حل این سه مشکل، گفت: اگر بخواهیم راه حلی برای این سه مشکل پیدا کنیم، مواجهه فعال با فرهنگ و تجدد و بخصوص لایه علم مطرح میشود. این فعالیت که بسیار ضروری است و کمی هم دیر شده است نمیتواند اتفاق بیفتد مگر با مراجعه به منابع معصوم و از همه مهمتر منبع قرآن کریم است که عالیترین ارزیابی و قضاوتها را میشود از قرآن کمک گرفت.
وی افزود: ما نمیتوانیم سنت را بدون هیچ معیاری مورد مواجهه نقادانه قرار دهیم و فعالانه در سنت دست به گزینش بزنیم، چه اینکه نمیتوانیم در رابطه با تجدد بدون هیچ معیاری و ملاکی وارد شویم و بخواهیم از تجدد و مدرنیته، لایههایی را گزینش کنیم.
البته این کار بسیار دشواری است بخاطر اینکه نسبت به خود قرآن هم نگاه معقولی وجود ندارد. مواجهه ما با قرآن همواره به عنوان کتابی بوده است که با استفاده از روششناسیهایی آن را مورد بررسی قرار میدهیم، در حالی که متناسب با حکمت شیعی ما، قرآن یک شخصیت و معلم بزرگ است و بیشتر از اینکه بخواهیم روش تحقیق در قرآن را بررسی کنیم، باید آداب تحقیق در قرآن را دنبال کنیم و آداب حضور در محضر یک معلم بزرگ را یاد بگیریم و تا این کار را یاد نگیریم، قرآن با ما سخن نخواهد گفت.
علمالهدی ادامه داد: تلقی ما از قرآن به عنوان معلم بزرگ بشریت و رعایت آداب تحقیق تا حدی که به مقام مطهرون برسیم، نیاز به تزکیههایی دارد که برای مَسْح و بعد از آن تدبر، باید تطهیر داشته باشیم؛ بنابراین تزکیه و تطهیر هم شیوههای خاص خود را دارد که حکمای بزرگ ما در درسهای مراقبات، آنها را به خوبی تشریح کردهاند؛ بنابراین خود تلقی ما از قرآن نیز دچار سکولاریزه شدن است.
استاد دانشگاه شهید بهشتی تاکید کرد: آنچه در این وضعیت اضطرار، اضطرار به معنای تمام واقعیت شرایط موجود کشور ما به عنوان تنها کشوری که افتخار اسلام ناب محمدی و افتخار تدوین یک دیدگاه متفاوت در برابر هژمونی فرهنگی را دارد، بایسته است، بازگشت به قرآن توسط اندیشمندان و دانشمندان است. بحثهای علم و دین سالهاست در کشور ما رواج دارد و دستاوردهای خیلی خوبی هم داشته است، ولی شاید بحثهای علم و قرآن به دلایل تاریخی و برخی مواجهههای نامعقولی که وجود داشته، مگر در رشتههای تخصصی خاص همواره مورد بیاعتنایی قرار گرفته است.
کنگره بینالمللی علم و قرآن؛ آغازی برای رویکرد پژوهش در قرآن
وی افزود: از سال گذشته که رئیسجمهوری در سازمان ملل به قرآن مراجعه کردند و آن را بر سر دست گرفتند، بنای این گذاشته شد که یک فعالیت جدی در حوزه قرآن اتفاق بیفتد. جمهوری اسلامی ایران مفتخر است که تلاش بسیار زیادی را برای ترویج قرائت، تلاوت و فهم قرآن انجام داده است، ولی به نظر میرسد نسبت به رویکرد پژوهش در قرآن خیلی جای کار داریم و کنگره بینالمللی علم و قرآن، آغازی برای این اتفاق است که یک جریان علمی در دانشگاههای ایران و مطالعات بینالمللی در موضوع قرآن و علم را آغاز کند.
علم الهدی، این کنگره را شروع جریان بینالمللی در پژوهشهای علم و قرآن با حضور اساتید بزرگ علاقمند به مطالعه قرآن و شخصیتهای سیاسی بینالمللی دانست.
خلیج فارس:معاونت آموزشی دانشگاه تهران درباره برگزاری کلاسهای درس به صورت برخط از ۱۹ تا ۲۸ اسفند ماه ۱۴۰۲ اطلاعیهای صادر کرد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایسنا، معاونت آموزشی دانشگاه تهران در این اطلاعیه آورده است: با توجه به نزدیک شدن به ایام پایان سال جاری، آغاز ماه مبارک رمضان و بهرهمندی از مزایای شیوه آموزش ترکیبی، بر اساس مصوبه مورخ نهم بهمن ماه جاری هیأت رئیسه دانشگاه، کلاسهای درس در کلیه مقاطع تحصیلی و در کلیه واحدهای دانشگاه تهران، از تاریخ ۱۹ تا ۲۸ اسفند ماه سال جاری به صورت برخط (غیر حضوری) و با استفاده از سامانه elearn.ut.ac.ir برگزار خواهد شد.
این اطلاعیه آمده است؛ بدیهی است ارائه تسهیلات رفاهی از قبیل سکونت در خوابگاه، غذا و … مشمول ضوابط و مقررات حوزه معاونت دانشجویی دانشگاه میباشد که مطابق با هماهنگیهای به عمل آمده نحوه استفاده از این تسهیلات در ایام مذکور از طریق معاونت دانشجویی اعلام خواهد شد.
همچنین در مدت مذکور سایر فعالیتهای دانشگاه به روال معمول ادامه خواهد داشت و به قوت خود باقی است.
خلیج فارس:زنی که برای قتل شوهرش آدمکش اجیر کرد چون با مهاجرت او مخالف بود، از سوی قضات دادگاه کیفری استان تهران به حبس محکوم شد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اعتماد آنلاین؛این زن متهم است چون قصد داشت به همراه دخترش به کشور خارجی مهاجرت کند و شوهرش حاضر نبود هزینه آن را بپردازد دو آدمکش اجیر کرد تا بعد از قتل شوهرش بتواند اموال او را تصاحب کند.
زنی به نام یاسمن یک سال قبل به ماموران خبر داد شوهرش در خانهشان در شرق تهران به قتل رسیده است. این زن مدعی شد در خانه نبوده و زمانی که به منزل بازگشته با جسد شوهرش منوچهر روبهرو شده است.
یاسمن به پلیس گفت: من و دخترم به خاطر اینکه دخترم دانشگاه قبول شده، جشن گرفته بودیم و با دوستان او بیرون از خانه بودیم. وقتی برگشتیم با جسد شوهرم روبهرو شدیم. مقداری طلا و دلار نیز از خانه مفقود شده است.
پلیس دوربینهای مداربسته را بررسی کرد و مشخص شد دو مرد نقابدار وارد خانه شده و منوچهر را به قتل رساندهاند. به این ترتیب پرونده به جریان افتاد. تحقیقات نشان داد منوچهر خفه شده است؛ اما این همه یافته پلیس نبود. کارآگاهان متوجه شدند درگیریهایی بین منوچهر و همسرش وجود داشته و احتمالاً یاسمن در قتل نقش دارد.
این زن تحت نظر قرار گرفت و مشخص شد او چندین بار با مردی غریبه ارتباط گرفته است. وقتی ماموران آن مرد را بازداشت کردند، مشخص شد آدمکشی است که از طرف یاسمن برای قتل شوهرش اجیر شده بود. در نهایت دو مرد به نامهای فرهاد و میثم که در این قتل دست داشتند بازداشت شدند و اعتراف کردند از طرف یاسمن اجیر شدهاند.
یاسمن مدعی شد از قتل خبر ندارد و دو مرد دروغ میگویند. او گفت: شوهرم مرد پولداری بود. دخترم بهتازگی دانشگاه قبول شده بود و تصمیم داشت به خارج از کشور مهاجرت کند. من و دخترم نمیخواستیم در ایران بمانیم؛ اما شوهرم مخالف مهاجرت بود. وقتی من و دخترم برای مهاجرت اقدام کردیم، شوهرم گفت پولی در اختیارمان قرار نمیدهد. همین موضوع باعث اختلافهای شدید میان من و همسرم شده بود؛ ولی اختلافها در حدی نبود که راضی به مرگش باشم. من نمیدانم چه کسی او را کشته است.
فرهاد و میثم در اعترافاتشان گفتند در قبال دریافت پول حاضر به قتل شدند و فرمان قتل را یاسمن صادر کرد. به این ترتیب پرونده سه متهم برای محاکمه به شعبه 13 دادگاه کیفری استان تهران ارجاع داده شد.
در جلسه رسیدگی بعد از اینکه اولیای دم درخواست قصاص کردند، فرهاد در جایگاه قرار گرفت. او که پیشتر به قتل اعتراف کرده بود، این بار اعترافاتش را پس گرفت و گفت: دوستم میثم گفت زنی حاضر است برای قتل شوهرش 500 میلیون تومان بدهد. من هم قبول کردم مشارکت کنم. روز حادثه به خانه مقتول رفتیم. وقتی با او درگیر شدیم مقتول مقاومت کرد و با تسمه به ما حمله کرد ما هم ترسیدیم و فرار کردیم. وقتی از خانه بیرون آمدیم، یک مرد ناشناس مقابل در ایستاده بود تا مطمئن شود ما کارمان را درست انجام دادهایم. ممکن است او بعد از ما وارد خانه شده و منوچهر را کشته باشد.
میثم نیز همین گفتهها را تکرار کرد و اتهامش را قبول نکرد. وقتی نوبت به یاسمن رسید، او اتهام معاونت در قتل را رد کرد و گفت: من با شوهرم مشکل داشتم ولی راضی به مرگ او نبودم. این دو نفر دروغ میگویند.
این بار قضات به دادسرا دستور دادند تا درباره نفر چهارم تحقیقات گستردهای انجام شود؛ اما دادسرا اعلام کرد نفر چهارمی در پرونده نیست. بنابراین یک بار دیگر متهمان پای میز محاکمه رفتند و بعد از بیان آخرین دفاعیات، قضات فرهاد را به قصاص محکوم کردند. میثم و یاسمن نیز هر کدام به 10 سال حبس محکوم شدند.
خلیج فارس: تصویری از مکان تعبیه شده در دانشگاه خوارزمی برای مراقبت از دانشجویان در مقابل بارش باران در فضای مجازی پربازدید شد.
به گزارش خلیج فارس؛ آنچه موجب توجه کاربران به این عکس شده، جمع شدن آب باران در مقابل این مکان است که در هر صورت باعث خیس شدن دانشجویان خواهد شد.
منبع: برترینها