سیدحسین معروف
این گزارش را میرزا تقی خان، حکیم باشی ظل السلطان (نویسنده و روزنامهنگار ایرانی) در سفری که به دستور ظل السلطان برای سرکشی به بنادر جنوب رفته از بوشهر نوشته و حاوی نکات بسیار مهمی است، به شکلی که آن را برای پدرش، ناصرالدین شاه قاجار می فرستد و بر روی پاکت نامه نیز اینگونه می نویسد: «کاغذ میرزا تقی خان حکیم باشی است مطلب محرمانه محرمانه است خیال نداشت که از لحاظ مبارک بگذراند ولی چون تمام مطالب باید معروض شود و از جزئیات مطالب مطلع شوند محرمانه تقدیم گردیده است که در کمال محرمیت از نظر مبارک بگذرد».
معلوم است که ناصرالدین شاه هم آن نامه را به دقّت خوانده است، زیرا او نیز بر روی پاکتش این چنین نوشته است: «کتابچه میرزا تقی خان را خواندم؛ خوب نوشته است؛ بندر بوشهر جائی است که خیلی خیلی محل توجه است؛ این مطلب را مکرر من نوشته ام که در آنجا هر نوع مخارج و تصرفات بشود جا دارد. نمیدانم چطور میشود که وزیر خارجه بقنسول انگلیس بنویسد حاجی بابا رعیت انگلیس است، هرگز همچه چیزی نوشته و گفته نشده است اگر چیزی شده باشد صریحاً بعرض برسانید. حاجی ابوالقاسم تاجر را کی به وحشت انداخته است برای چه که خیال تبعه خارجه شدن داشته باشد، شما باید طوری قرار بدهید که تجار را در کمال دلخوشی نگاهدارند.گمرکخانه و عمارت حکومتی البته هر دو لازم است ساخته شود. در گمرك خانه چه عیب دارد تجار هم شرکتی بکنند عمارت وغیره باید ساخته شود در فقره گمرك تجار داخله باید در مجلس با امین السلطان حرف بزنید و با وزرا به بینیم چه باید کرد؟»نوشته ناصرالدین شاه قاجار بر روی پاکت حاوی گزارش فوق
گزارش مذکور به اضافه تصاویر اصل آن به قلم حکیم باشی و همچنین اصل نوشته های ظل السلطان و ناصرالدین شاه و پاره ای توضیحات مهم پیرامون آن را مورخ پرکار و اندیشمند با فراست، شادروان ابراهیم صفائی تحت شماره سند شماره 20 با پانویس هائی که شماره یک آن شرح مختصری از بندر بوشهر است را در سال 1349 در کتاب “اسناد نو یافته” به چاپ رساند.
ابراهیم صفائی در بخشی از پانویس شماره یک ذیل گزارش مذکور و در چرایی گواهی وزارت خارجه دال بر تابعیت تاجر بزرگ بوشهری (جناب بابا حاجی) به انگلیس و قصد دیگر تاجر سرشناس، یعنی حاج ابوالقاسم بوشهری به همین اقدام که مورد توجه شخص پادشاه هم قرار گرفته بود (البته با انکار آن اقدام زشت وزارت خارجه در تائید تابعیت انگلیسی آقای باباحاجی) چنین می نویسد: «از اهمیت بازرگانی و ثروت بازرگانان بوشهر در آن دوران، هنوز قصه های بسیار در ذهن سالخوردگان مرز و بوم فارس برجاست که به افسانه های هزار و يك شب شبیه است ولی واقعیت دارد. در آن روزگار که دولت ایران قادر به اداره کشتیرانی خلیج نبود بازرگانان بوشهری این وظیفه را بشایستگی انجام میدادند. مقرراتی که بازرگانان بوشهر برای ورود کشتی های خارجی بکار بسته بودند بیش از نیم قرن با کمال نظم و دقت اجرا می شد و کشتی هیچ کمپانی یا دولت خارجی آن مقررات را نقض نمی کرد . وظیفه دولت حمایت از این بازرگانان بود اما برخی از عمال دولت بجای حمایت از بازرگانان موجب زحمت آنان می شدند و اسباب رنجش و دلسردی بازرگانان را فراهم می آوردند. چنانکه در سال ۱۲۹۸ قمری که سلطان حسین میرزا جلال الدوله والی فارس شد و فتحعلی خان صاحب دیوان به پیشکاری فارس و محمد علیخان قوام الملك (برادر صاحب دیوان) به نیابت حکومت فارس منصوب شدند، افسانه ثروت و سرمایه «حاجی بابا صاحب» پسر حاجی غلامحسین تاجر کازرونی و بازرگانان سرمایه دار بوشهر حس آزمندی آنان را برانگیخت و «میرزا محمد مستوفی نظام» حاکم بوشهر به مزاحمت و کارشکنی در کارهای “حاجی بابا صاحب” همت گماشت، والی و پیشکار فارس به شکایت حاجی بابا صاحب وقعی ننهادند و بلکه بر سختگیری افزودند تا آنجا که حاجی بابا صاحب از نماینده خود در طهران چاره جوئی خواست، وی که با میرزا سعید خان موتمن الملك وزير امور خارجه شناسائی داشت به او مراجعه کرد؛ وزیر خارجه و حواشی او بجای آنکه موضوع را به شاه گزارش دهند و دست فرماندار و پیشکار و استاندار آزمند را از گریبان حاجی بابا صاحب کوتاه کنند؛ بی آنکه در اندیشه حیثیت ملی خود باشند چنین چاره اندیشیدند که شرحی به حاکم بوشهر بنویسند و حاجی بابا را تبعه دولت انگلیس معرفی کنند تا از تعدی حکام در امان باشد و دویست تومان دستمزد بگیرند».
به واقع بجای دفع فساد دیوانسالاران حاکم، با گرفتن رشوه 200 تومانی، مهر تائیدی بر تحت الحمایگی احدی از اتباع سرشناس ایران زدند.!!!
اینک با این تذکر که نوشته های داخل پرانتز، از من بنده ی نگارنده است، سخن را کوتاه کرده و با هم آن گزارش مهم میرزا تقی خان، حکیم باشی ظل السلطان را می خوانیم:
۲۳ صفر المظفر ۱۲۹۹ (برابر با 24 دیماه 1260خورشیدی و 14 ژانویه 1882میلادی- این برابر سازی تاریخ از نگارنده است و نویسنده گزارش تنها تاریخ قمری را ذکر کرده است)- از بوشهر – قربان خاکپای فلك فرساى مباركت شوم – چون بر این غلام خانه زاد لازم است که نتایج سفر و اطلاعات خود را به اقرب وسائل بخاکپای مبارک عرض نماید لذا اکنون که پسته (پیک پست، چاپار) مقرره عازم بود مختصرا جسارت می نماید که از ورود به بندر ابوشهر اوضاعی این غلام ملاحظه کرد که از شدت تأثر پس و تحسر بی اختیارانه بخیال استعفای مطلق از خدمت افتادم و حالت توحش سوگواری ظاهر شد، زیرا که اگر از قبیل این غلامان محض صدق و ساده لوحی کسی پیدا می شود که بتواند خدمتی به دولت یا ملت خود بنماید و کفایت و اطلاع از انجام آن خدمت داشته باشد و طاقت و بنية تحمل صدمات عارضه در آن خدمت را هم داشته باشد بعد از آنکه همۀ عقبات را سیر نمود و ضرر مالی و جانی را بر خود قبول کرد و رد پس از انجام مقدمات یکدفعه معلوم می شود که یکی از وزرای بزرگ و عقلای سالخورده دولت بدون هیچ علم و اطلاع محض کسب منفعتی جزئی دولت و ملت و رعيت و ناموس مملکت را به هیچ فروخته جميع زحمات را پایمال کرده اند، در اینصورت چه لازم است که شخصی جان و مال و آسایش خود را تلف نماید و زحمت و خدمت او نه هیچ محسوب و منظور شود و نه اثری بحال دولت و ملت کرده باشد.
این غلام اکنون مختصری از اوضاع سرحدیه بوشهر وحال تجار و رعایای ایران و رفتار اتباع خارجه را بعرض می رسانم:
صفحات 1و2و3 گزارش میرزا تقی خان حکیم باشی
ملاحظات ملتی:
بندر ابوشهر شهرکی است، بندرگاه عمده برای مال التجارة تمام ایران به نوعی معتبر و قابل و با تجار معتبر که اگر اولیای دولت ابد مدت عليه اندك توجهي بحال تجار و اصلاح لوازم بندری اینجا فرمایند کمتر از بندر بمبئی نخواهد بود. تجار ایرانی این بندر بنوعی متمول و معتبرند که با تمام کمپانی های بلاد خارجه از انگلستان و فرانسه و هندوستان عثمانی و غیره مشارکت و برابری بلکه از بعضی تقدم می جویند.
قانون تجارتی (منظور مناسبات تجاری مقرر بین بازرگانان بوشهری که مشخص نکرده که مکتوب بوده است یا رویه ای عرفی) این تجار ایرانی بنوعی محکم و تغییر ناپذیر است که با لیوز انگلیس و کمپانیها قدرت تخلف از احکام تجارتی این تجار را ندارند و اطلاعات و مقاولات ایشان بنوعی صحیح و محکم است که اگر قنسولخانه و یا کمپانی بخواهند تخلف یا تحکمی نمایند فوراً به پارلمنت لندن (مجلس لندن) وغیره نوشته سئوال و جواب می کنند و با لیوزگری و کمپانیهای خارجه را جواب داده قوانین و معاملات خود را مجری می دارند. (مقررات حاکم بر روابط تجاری در بندر بوشهر به گونه ای محکم و حساب شده است که حتی شرکت ها و اتباع انگلیس را یارای مخالفت با آن و مقامات کنسولی دولت انگلیس مستقر در بوشهر را هم توان دخالت در آن نبوده است).
کشتی های خارجه بدون معلم کشتی های تجارتی ایرانی (راهنمایان محلی کشتی ها که در اصطلاح بین المللی به آنان پایلوت می گویند و به اعتبار نوشته های فراوان تاریخی، ناخدایان بوشهری جزو سرآمدان آنها در منطقه خلیج فارس بوده اند) قدرت وجرأت حرکت در خلیج فارس ندارند زیرا که بلدیت (آشنائی) راه ندارند. چقدر باید از این تجار امتنان و مفاخرت داشت (به آنان افتخار کرد) که بدون تقویت امنای دولت علیه به قوت درستی (نهایت دقت)، قانون معموله خود و امانت و اعتبار شخصیه خلیج فارس را برای دولت ایران نگاه میدارند و دارای کشتی های دودی و بادی بسیارند وگرنه این خلیج بالمره از تصرف ایران خارج بود.
بالعکس مثلا برای بعضی ایرادات بغیر حق حاجی بابا صاحب (شادروان آقای باباحاجی از بازرگانان سرشناس بوشهری در دوران قاجار)، که دارای چندین کشتی و تمول بسیار زیاد است ناچار می کنند که به وزارت خارجه التجاء برد و برای اصلاح امر خود دویست تومان بوزارت خارجه داده از وزارت خارجه نوشته می شود که حاجی بابا صاحب رعیت انگلیس است کسی متعرض او نباشد (با کمال تاسف، پناه بردن به اجنبی و رفتن زیر بیرق او، از جور دیوانسالاران هموطن و چه این قصه آشناست).
فوراً بالیوز انگلیس این نوشته وزارت خارجه را به لندن فرستاده که دولت ایران خود تصدیق می نماید که مشارالیه رعیت انگلیس است و از لندن او را برعیتی خود پذیرفته حکم مخصوص نوشته برای او میفرستند. اکنون حاجی بابا صاحب با کشتی های خود و املاك و عمارات و دولت خود متعلق بدولت انگلیس است.
پس يك قسمت از تمول بوشهر و شرکت خلیج فارس اکنون بتصرف انگلیس داخل می شود بواسطه دویست تومان.
آیا جای تحسر و تحیر(حسرت و حیرانی) برای این غلام نیست(؟) در صورتیکه به این آسانی مملکت و دولت خود را بخارجه تسلیم می نمائیم چه لازم است که برای مآل اندیشی (دوراندیشی) و ملاحظه آینده خود دچار مخاطره ومصاعب (سختيها) و مخارج نمائیم.
قانونی که خود تجار ما بدون بودن مجالس پارلمنت وسنا وغیره و بی معلم برای خود وضع میکنند و بنوعی صحیح و محکم است که مجالس دول معظمه اروپا تصدیق و امضاء می کنند و برای حفظ حقوق و مقاومت خود با تجار و کمپانی های خارجه این قوانین را ثابت و تغییر ناپذیر کرده اند پس از آنکه بالیوزگری خارجه با کمپانیها از مقاومت با آن قوانین عجز پیدا کردند برای تعدی خود بیکی از امنای دولت یا وزرای ایران اظهار نموده حکم غیر عادلانه و بدون حق برضد قانون تجارتی این تجار بیچاره که جواب پارلمنت لندن را میدهند صادر میشود(عوامل خارجی عاجز از مقابله با مقررات وضع شده توسط بازرگانان بوشهری و بی حمایت مقامات مرکزی خودشان، لغو آن مقررات را از مقامات ایرانی می گیرند) ، لهذا تجار ناچار میشوند که خود را رعیت خارجه بنامند، حاجی ابوالقاسم بوشهری (نویسنده کتاب”اسناد نو یافته”او را فرزند حاج محمد شفیع کازرونی،از بازرگانان سرشناس بوشهری معرفی کرده است)که اکنون رئیس کل جهازات ایرانی و خود دارای جهازات متعدد بخصوص يك جهاز بزرگ دودی است که ازجميع جهازات خارجه مقدم و بهتر است و وکیل چند جهاز فرانسه و کمپانیهای خارجه است.
این شخص راكه فى الحقيقه وجود او مایه افتخار من در میان تبعه خارجه شد اکنون از همراهی نکردن دولت بنوعی او را ناچار دیدم که چند ماه دیگر احتمال کلی است او هم رعیت خارجه بشود. بندری که تجار واملاك و خانه و عمارات و جهازات آن در تحت حمایت و تبعیت خارجه در آید آن بندر چگونه در تصرف ایران خواهد ماند(؟) بندری که با بمبئی میخواهد برابری کند و متاع و ملزومات سالیانه مملکت ایران از آنجا وارد میشود و مال التجارۀ ایران اغلب از آنجا خارج میشود يك گمركخانه برای حفظ مال التجاره داخله و خارجه از باران و آفتاب وغیره ندارند . قند و شکر باید در زیر باران بماند و آب شده به دریا جاری شود ، در صورتیکه دولت علیه سالی هشتاد هزار تومان از گمرک بوشهر می خواهد، هرگاه دو هزار تومان آنرا برای ساختن گمرکخانه بوشهر مرحمت فرمایند اسباب امتنان تجار داخله و خارجه خواهد بود. شکایت دیگر از تجار بوشهركه في الحقيقه سبب نقصان کلی برای تجارت ایرانیان و مایه خرابی آنها است و هم سبب میشود که متمولین رعایای ما خود را تبعه خارجه قرار دهند و یا آنکه از کمپانیهای خارجه ملزومات خود را بخرندو کمپانی های خارجه در مملکت ما بسیار شده تجار ایران از خرید خارج صرفنظر نمایند، تفاوت گمرک است که از ابتدا معلوم نیست کدام شخص از عقلاء وضع گمرك گرفتن ما را معکوس قرار داده است و حال آنکه در تمام ممالك خارجه يك صد پنج (5درصد) در بندر داده همه جا آزاد و بدون گمرک است.
لیکن اگر تجار ما متاعی وارد میکنند در بندر يك دفعه گمرك میدهند، در شیراز يك گمرك ديگر، در اصفهان و سایر بلاد بازگمرك دیگر میدهند ، در عرض راهها چند جا راهداری می دهند. لهذا گمرك تجار(منظور آن چیزی است که امروز به آن حقوق ورودی می گویند) رعایاى داخله ما چند برابر زیاده از گمرک کمپانی های خارجه می شود؛ پس تجار ما بواسطه این ضرر ناچارند که با خارج معامله ننمایند تا آنکه کمپانیها و رعایای خارجه مال التجاره آورده از آنها بخرند به این واسطه هم تجارما ازحيّز انتفاع افتاده باب معاملاتشان بالمره (کاملاً، تماماً) مسدود شده و هم کمپانیهای خارجه در بلاد ما زیاد شده و می شود و هم رعایای ما ناچار میشوند که برای دفع این ضرر خود را رعیت خارجه کنند، پس باید گمرك كليتاً همه جا چه از رعایای خارجه وچه داخله به يك ميزان واحد ودريك مكان وصول شود و همه بالمساوات باشند و برای رفع ضرر ، دولت قدری از داخله کم کرده و برخارجه بیفزایند(پیشنهاد دادن تخفیف به بازرگانان ایرانی می دهد تا جبران زیان آنها در مقابل بازرگانان خارجی که هزینه مبادله کمتری دارند،بشود) تا هم رفع ضرر تجار ایرانی بشود وهم فيما بين همه مساوات باشد و هم بدولت ضرری عاید نشود.
فقره دیگر که سبب ضرر تجارت و نقصان ترقی بندر بوشهر و شکایت صاحبان جهاز است اینکه بواسطه کمی عمق کناره خلیج و بندرگاه بوشهر کشتی های بزرگ باید در چند فرسخی بندر توقف نمایند تا آنکه بار آنها به کشتی های كوچك و بغله ها (سابقاً به این عملیات “تشاله” می گفتند که کاری سخت بود و در موارد زیادی باغث غرق شدن آن شناورهای کوچک در لنگرگاه به هنگام بدی آب و هوا ودرگذشت ملوانان سرپرست خانوار زیادی شده بود ) حمل شده بخشکی وارد شود و این فقره اسباب معطلی کشتیها وخسارت است و بدین جهت نیز کشتی های بزرگ کمتر به این بندر وارد میشود، پس هرگاه تقریباً دوازده فوت انگلیسی لنگرگاه لب دریا را پاک کرده (لایروبی کنند) و عمیق تر نمایند، این عیب مرتفع شده و مبلغ بسیاری برمال التجارها و گمرك افزوده خواهد شد و هرگاه این مبلغ را دولت متحمل شده در صورتی که تنخواه زیادی لازم ندارد هر آینه صاحبان کشتی ها و جهازات مبلغ زیادی حق التجاره برای آوردن کشتیهای خود بساحل خواهند داد و علاوه بر آنکه بهیچوجه ضرری بدولت عاید نخواهد شد بر منفعت دولت مقدار زیادی خواهد افزود.
ملاحظه دیگر که بعد از اصلاحات مذکوره است ساختن راه بوشهر است که اسباب خسران بسیار و مانع رواج تجارت است . هر کس راه بوشهر را ندیده است هرگز تصور نخواهد نمود که تا چه اندازه عبور و مرور از آنجا متعسر (سخت، دشوار) است؛ بسیار مقام حیرت است که مکاریانی (چارواداران، قافله داران،اجاره دهندگان چارپابان باربر) که یکدفعه راه بوشهر را عبور کرده اند چگونه دفعه دیگر تصور عبور از آنجارا می نمایند.
ملاحظه دولتي:
بندری که در حیز انظار (حیز انظار=محل مشاهده، در معرض دید) خارجه است عمارت حکومتی آن از جمیع عمارات خرابه تر و در مقابل بالیوز خانه انگلیس که در جوار آن واقع است سبب افتضاح و شرمندگی زیاد است. بندری که سرحد خاک ایران است آیا در چه زمانی مصلحت دانسته اند که بالیوز گری انگلیس را برای داشتن سرباز هندوستانی و ساختن سرباز خانه اجازت دهند (؟)بالیوزگری عمارت بسیار عالی ممتازی است در کنار دریا و خلیج بوشهر، در جنب آن سرباز خانه بسیار خوب و مریضخانه مخصوص سرباز خود دارند همیشه پنجاه نفر سرباز هندی و انگلیسی در آنجا موجود و پنجاه نفر سوار ، و روزها مشغول مشق و لوازم انتظامات خودند، دولت انگلیس چه حق دارد که در خاك دولت عليه سرباز خانه بسازد(؟) و یا سرباز خود را در اینجا وارد و مقیم سازد(؟)، هرگاه سرباز را برای حفظ احترام و حراست خود می خواهد باید از دولت ایران هر چه لازم دارد خواهش نماید تا داده شود، این سربازها دو نفر حکیم و طبیب دارند و دوای مجانی به آنها می دهند.
در برابر این سرباز خانه و سربازها، دولت علیه (ایران) نه سرباز خانه، برای سرباز خود دارد و نه مریضخانه و نه يكنفر طبیب، آیا چقدر جای شرمندگی است که درسرحد ما، طبیب چند نفر سرباز انگلیسی، سر باز ما را معالجه کند و دوای مجانی از دولت انگلیس به آنها بدهد ، نه تنها سربازهای ما طبیب ندارند بلکه چنین بندرگاه معتبری که مخالطه (معاشرت داشتن)تامه دائمی با خارجه دارد یکنفر طبیب ندارد که در این شهر بمعالجه مردم مواظبت نماید و حال آنکه اعلیحضرت قوی شوکت اقدس شاهنشاهی احرسه الله ملکه عن طوارق الزمان (خداوند پادشاهیش را از بلاهای زمانه محفوظ بدارد) سالهاست که ششصد تومان مواجب سالیانه برای طبیب بندر ابوشهر مرحمت میفرمایند و اکنون زیاده از هشت سال است که میرزا سید علی طبیب که در بوشهر بود در طهران بدون هیچ خدمتی مانده و در این هشت سال سالی ششصد تومان مواجب مأموریت بوشهر میگیرد و در بوشهر یکنفر طبیب نیست. برجها وباستيانها(کلمه فرانسوی به معنی برج و بارو) و استحکامات سرحدیه(مرزی) اینجا بالمره خراب و نابودند.
از جمله ملاحظات سرحدیه آنکه بعد از ورود غلام خانه زاد ببوشهر معلوم شد که سه روز قبل از این یک کشتی فرانسه که حامل مال التجاره برای محمره بوده از بندر بوشهر گذشته و اسباب گفتگوی انگلیسیان و منافی رأی آنها شده است . فرانسه ها کمپانی وافیس مخصوص در محمره باز کرده و باین بهانه شروع کرده اند که کشتیهای خود را به بندرهای خلیج فارس جاری و ساری نمایند، در بوشهر نیز حاجی ابوالقاسم را که سابقاً عرض شد وکیل جهاز خود قرار داده و در آنجا نیزافیس مخصوص باز خواهند نمود و گرچه انگلیس ها خیلی در صدد منع هستند ، لیکن کاپیتان جهاز فرانسه بکاپیتان انگلیس بسیار بد گفته بود که شما بچه حق و قانونی کشتی خود را بخلیج فارس می آورید. انگلیسها ساکت بوده اند ، هنوز این کشتی از محمره مراجعت نکرده است بعد از رفتن به محمره تحقیقات کامله را بعرض خواهد رسانید لیکن مجملاً عرض مینماید که اگرچه بودن فرانسه ها در سرحدات ایران برای خیال انگلیسها مانع و عایق است لیکن در هر حال برای دولت ایران بهتر است و مدعى مخصوص برای انگلیسها است.
قربان خاکپای مبارکت شوم، استدعای این غلام این است که مواظبت کامله بعمل آید که پیش از معین شدن حسن و قبح افتتاح راه جدید، در خفیه باز انگلیسها يك قليل تنخواهی بوزارت خارجه ندهند و اجازت افتتاح بگیرند زیرا که این مطلب خیلی محتمل است.
بعد از آمدن کشتی های فرانسه به بندر بوشهر و محمره « داودساسن» (بازرگان ارمنی که برای حمل کالا چند کشتی در خلیج فارس بکار انداخته بود) در باطن بحكم دولت انگلیس، چهار کشتی دودی دیگر خریده و برکشتیهای خلیج فارس افزوده و ملتزم شده است با کمپانی که کرایه را نصف بگیرد، معهذا ده يك منفعت بدهد و از تجار ایرانی هم بسیاری با او شرکت کرده اند؛ این عمل را محض این کرده است که جهاز فرانسه ضرر کند و بخلیج فارس داخل نشود.