خلیج فارس:روزنامه کیهان در روز ۲۱ آبان ۱۳۵۸ در صفحه اول خود به موضوعاتی از جمله تیترهای زیر اشاره کرد: -آمریکا ضوابط اخراج دانشجویان ایرانی را اعلام کرد -ادامه مذاکره کردستان موکول به نظر امام و شورای انقلاب شد -حجت الاسلام اشراقی: در ۸ ماه به اندازه ۲۰ سال حکومت پهلوی کار شد -بنی صدر:شاه در دادگاه علنی با حضور ناظرات جهانی محاکمه میشود -محاکمه دکتر خطیبی، مدیرعال سابق شیر و خورشید آغاز شد
تهران قدیم
خلیج فارس:سید محمود پاکزاد (متولد ۱۳۰۳ خیابان ری تهران، درگذشت ۱۳۸۰، تهران) از اولین عکاسانی است که تاریخ خیابانهای تهران را مصور و مستند و زندگی مردم و شهرهای ایران را ثبت کرده است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از انتخاب، آرشیو ملی ایران در بیستمین سالگرد درگذشت این عکاس برجسته کشور، تعدادی از عکسهای اهدایی پاکزاد به سازمان اسناد ملی در سال ۱۳۷۸ را منتشر کرده است.
خلیج فارس:این عکس مربوط به فرودگاه مهرآباد تهران در سال ۱۳۳۴ است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از سازمان اسناد و کتابخانه ملی، محمود پاکزاد از اولین عکاسانی است که تاریخ خیابانهای تهران را مصور و مستند کرده است، البته از جمله شهرهایی که پاکزاد برای عکاسی به آنها سفر کرده میتوان به اصفهان، شیراز، تبریز، گرگان، اهواز، آبادان، خرمشهر، همدان، آذربایجان، قم، شهرهای شمالی ایران اشاره کرد. پاکزاد در سال ۱۳۷۷ خودش را بازنشسته کرد و در سال ۱۳۷۸ عکسهای خود را به سازمان اسناد ملی اهدا کرد.
این عکس مربوط به فرودگاه مهرآباد تهران در سال ۱۳۳۴ است.
خلیج فارس:تصویر زیر نمایی از میدان توپخانه در سال ۱۳۲۵ است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از سازمان اسناد و کتابخانه ملی، محمود پاکزاد از اولین عکاسانی است که تاریخ خیابانهای تهران را مصور و مستند کرده است، البته از جمله شهرهایی که پاکزاد برای عکاسی به آنها سفر کرده میتوان به اصفهان، شیراز، تبریز، گرگان، اهواز، آبادان، خرمشهر، همدان، آذربایجان، قم، شهرهای شمالی ایران اشاره کرد. پاکزاد در سال ۱۳۷۷ خودش را بازنشسته کرد و در سال ۱۳۷۸ عکسهای خود را به سازمان اسناد ملی اهدا کرد.
تصویر زیر نمایی از میدان توپخانه در سال ۱۳۲۵ است.
خلیج فارس:این روزها که برف در تهران شروع به بارش کرده خالی از لطف نیست که تصاویر خیابانهای برفی پایتخت در سالهای دور را ببینیم.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از خبرآنلاین، در روزهایی که برف در تهران شروع به بارش کرده، تصاویر زیر خیابانهای برفی پایتخت را در تهرانِ قدیم نشان میدهد، تصاویری که توسط موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران منتشر شده است.
خیابان حافظ در اوایل دهه ۵۰
تجریش در اوایل دهه ۵۰
شمیران در اوایل دهه ۵۰
خلیج فارس:تئاتر سعدی، تماشاخانهای در تهران است که در سال ۱۳۲۹ پس از اختلاف میان عبدالحسین نوشین و عبدالکریم عموئی تاسیس شد. این مجموعه یک بار در سال ۳۰ نعطیل شد و پساز تحولات ۲۸مرداد نیز به آتش کشیده شد. تماشاخانه سعدی که پس مدتی به سینما سعدی تبدیل شد، در سال ۱۳۴۸ مجدد آتش گرفت.
منبع:فرارو
خلیج فارس: آلکسی دیمتری سویچ سالتیکوف (۱۸۵۹–۱۸۰۶) سیاح، دیپلمات و نقاش روسی بود که در دوره سلطنت محمدشاه، سالهای ۱۲۱۶ و ۱۲۱۷ش به ایران سفر کرد.
به گزارش خلیج فارس؛ سفرنامه او از منابع مهم شناخت سبک زندگی مردم، اوضاع شهرها و شیوه حکمرانی در ایران قرن نوزدهم است. او بهدلیل اینکه از شاهزادگان روسی بود در سن هجدهسالگی امکان این را یافت که عازم ماموریتهای دیپلماتیک شود. نخستین سفر او به سمت استانبول بود. دیگر ماموریتهایش به سمت آتن، لندن، فلورانس، رم و تهران رقم خورد. او در سال۱۸۴۰ بازنشسته شد. در همان سال به پاریس رفت و پس از مدتی اقامت در آنجا، به هند عزیمت کرد. سالتیکوف نه دیپلمات برجستهای بود و نه هنرمند بزرگی، اما سفرنامه و طراحیهایش جزو اسناد مهم آن دوره محسوب میشود.
«پس از سه ماه توقف در تهران، من از این شهر و از سرتاسر ایران خسته شده بودم. زندگی در آنجا با یکنواختی وحشتزایی میگذرد. یکنفر بیگانه، محروم از مصاحبت بانوان و تمام تفریحهای شهرهای اروپا نمیداند روزهای خود را چگونه بگذراند. در محلهای که آن را دروازه قزوین مینامند با ۶تومان در ماه (معادل دوازده فرانک و پنجاه سانتیم فرانسه) یکی از زیباترین منازلی را که میتوان در این شهر یافت، اجاره کرده بودم. در حقیقت هوا در آن خانه به آزادی خیابان حرکت میکرد؛ اما آب و هوای تهران به اندازهای ملایم و خوب بود که ایرادی بر آن وارد نمیآمد. خانه، از دو طبقه با چندین اتاق تشکیل میشد.
هر طبقه دو ایوان داشت. اتاقهای بالا مسلط به شهر بود. شهری که با وجود منظره ملالانگیز آن خالی از جنبش نیست. دو ردیف پنجره که پایینیها دارای لنگههای چوبی و بالاییها مزین به جامهای رنگین بود؛ اتاق اصلی خانه را که دیوارهای آن مانند برف سفید بود، روشن میکرد. از طاقچههای آن اتاق استفاده کرده و در آنها دو سلاح ایرانی تقریبا کامل که با زحمات غیر قابل تصوری تهیه کرده بودم قرار داده بودم؛ زیرا نمیتوان اشکالات طولانی و خستهکنندهای را که در ایران مانع هر نوع معاملهای است تصور کرد.
سه توپ و چند تفنگ شکسته
اندک مدتی بعد از رسیدن به تهران، به حاجی میرزا آقاسی، صدراعظم شاه معرفی شدم. پس از عبور از دالانهای تاریک و تنگ و درهای کوتاه، وارد اتاقی بسیار ساده شدم که وزیر در آنجا بود. وزیر پیرمردی بسیار زشت بود؛ اما لباس بسیار فاخر از ترمههای اعلی بر تن داشت.
او با ترشرویی بسیار که به نظر میآمد طبیعت او بدانگونه باشد، بدون تامل از من پرسید: «دماغ من چطور است؟» ضمنا چنین وانمود کرد که موضوع اهمیت چندانی ندارد و او هیچ علاقهمند به دانستن آن نیست، زمانی که من هنوز در تردید بودم که پاسخ این پرسشی که همیشه مرا متعجب میساخت بدهم، بحث دیگری درخصوص طریقه ریختن توپ به میان آورد.
این میل به جانب توپ یکی از تمایلات منحوس وزیر بود؛ چراکه اسلحهخانه تهران سه توپ و بیش از چند تفنگ شکسته نداشت؛ ولی این دو مانع نشده بود که سفیر ایران در لندن به عرض شاه برساند که مهمات او هزاران بار مهمتر از اسلحه خانه «وولویچ» است. راست است که در همان موقع حاجی میرزا آقاسی مشغول بود که چندین توپ با دهانههای بزرگ بریزد.
او به حدی علاقهمند به این قورخانه عزیز خود بود که مایل بود در کارخانه ذوبآهن خود به خاک سپرده شود. با این حال، این وزیر جنگجو، درویش بود. اصلش تاتار بود. قبل از اینکه صدر اعظم بشود امین مالیه شاه فعلی بوده است و با اینکه حاجی از فرقه صوفیه بود و اصول اخلاقی آنان طوری انعطافپذیر است که چندان اطمینان بخش نیست، شاه به او اعتماد کامل داشت.
قبلا گفتهام، تهران خیلی گرفتاری برای من ایجاد کرد و دیری نپایید که بر زحماتی که برای رسیدن به این مرکز عالم تحمل کرده بودم افسوس خوردم. خلاصه، دائما مایل به دیدار کشور خود بودم. در این میل شدید تمام هموطنان من نیز که در این غربت شرکت داشتند، سهیم بودند.
سرودهای ملی یک گروهان سرباز روس که در تهران بودند؛ ولی میخواستند به خاک روسیه مراجعت کنند غم و اندوه ما را بیشتر میکرد. این سرودها شبها از ایوانهای یک کاروانسرای مخروب که توسط هفتصد هموطن من اشغال شده بود به گوش ما میرسید.
منبع: دنیای اقتصاد
خلیج فارس:از قدیم الایام خانهتکانی در اسفند ماه و روزهای نزدیک به نوروز در ایران وجود داشته است.
به گزارش «خلیج فارس» به نقل از خبرآنلاین، عکسی قدیمی و متعلق به دهه پنجاه که شستشوی فرش در آستانه نوروز در شهر ری را نشان میدهد، گویای این رسم دیرین و خانه تکانی ایرانیهاست.
در این عکس زنان و مردان کنار هم مشغول شستن فرشها هستند. گفته میشود این عکس متعلق به سال ۱۳۵۱ است.
خلیج فارس:لوطی که میخواست پهلوان محله باشد باید مرام داشت و سادگی پیشه میکرد، با کوچکترها مهربان بود، در زندگی قید مادیات و مالاندوزی را میزد، در لفافه سخن نمیگفت و حرفش را رک و راست بیان میکرد. از آن مهمتر اینکه برای امرار معاش باید روی پای خود میایستاد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از همشهری، جماعت لوطیها برای خود مرامنامهای نانوشته مبتنی بر نکات اخلاقی و انسانی داشتند. در تهران قدیم، لاتهایی که توبه میکردند و تغییر و تحولی در زندگیشان ایجاد میشد نیز با بازگشت به مرام لوطیگری، خود را ملزم به رعایت این موازین، اصول فتوت و جوانمردی میدانستند.
هر لاتی لوطی نمیشد مگر اینکه موازین اخلاقی و نکات طلایی مرامنامه نانوشته لوطیها را رعایت کند. آنها برای خود مرام و مسلکی داشتند که به مرام لوطیگری معروف بود. در ادامه به مهمترین نکات و اصول لوطیگری که آنها را از لاتها و بزنبهادرهای صرف جدا میکرد اشاره کردیم.
لوطیها انگار که گروه و دار و دستهای سری باشند، آدمهای عادی را میان خود راه نمیدادند. اگر کسی میخواست در جرگه لوطیها حسابش کنند باید نکات اخلاقی ویژه آنها را رعایت میکرد. از جمله اینکه باید به بزرگتر احترام میگذاشت، هوای نیازمندان محله را داشت و از همه مهمتر اینکه باید تعصب محلهاش را میکشید.
لوطیها شیفته حضرت عباس (ع) و حر بودند. آنها فداکاری و جوانمردی این دو بزرگوار را سرلوحه قرار میدادند و به گونهای این صفات با سادگی و بیآلایشی این قشر تناسب داشت. به دلیل همین ارادت و علاقه بود که لوطیها معمولا به حضرت عباس و کمربند حر قسم میخوردند.
آن لوطی که میخواست پهلوان محله باشد باید سادگی پیشه میکرد، با کوچکترها مهربان بود، در زندگی قید مادیات و مالاندوزی را میزد، در لفافه سخن نمیگفت و حرفش را رک و راست بیان میکرد. از آن مهمتر اینکه برای امرار معاش باید روی پای خود میایستاد.
گردهمایی لوطیهای تهران
لوطیها و به ویژه لوطیهای توبهکار نه تنها پای ثابت مراسم سینهزنی و عزاداری اباعبدالله (ع) بودند، بلکه روزگاری مراسم سیاهپوشان طاقنماهای تکیهها و سیاهپوش کردن ملحهها به دست آنها انجام میشد. حتی برخی از لوطیها مصارف طاق نمای تیکهها را با نیتی که در دل داشتند تقبل میکرند.
لوطیها به غیرت خود میبالیدند و غیر از خودشان را نالوطی خطاب میکردند. در نگاه آنها نالوطیها افرادی بیغیرت یا به زبان خودشان «پنطی» نام داشتند. پس هیچ لوطی نباید در مقابل پنطیها و بیغیرتها ضعف نشان میداد و کرنش میکرد.
سنگ گرفتن لوطی در زورخانه
در مرام لوطیها نبود که حرف درشت دیگران را بیجواب بگذارند. در این جرگه آنها باید حاضرجواب باشند و از حقشان کوتاه نیایند. رفیقبازی هم نقطه کانونی مرامنامه آنها بود. یعنی اگر رفیق به دردسر میافتاد باید از مال و جان مایه میگذاشتند تا رفیق از مهلکه بگریزد.