خلیج فارس:اصلاً قرار نبود بشار اسد بشود رئیس جمهور ؛ او از کودکی آرزو داشت پزشک شود و در سال 1988 و در حالی که تنها 23 سال داشت، پزشک شد و شروع کرد به طبابت در ارتش. 4 سال بعد هم رفت لندن تا در رشته چشم پزشکی ادامه تحصیل دهد. قرار بود او معروف ترین چشم پزشک سوریه شود که هم پسر رئیس جمهور است و هم به 4 زبان عربی، انگلیسی، فرانسوی و اسپانیولی تسلط دارد. او از همان اول، بچه درسخوان خانواده بود.
بشار اسد
هر چند، نظام حکومتی سوریه “جمهوری” بود و ظاهراً رئیس جمهور با رأی مردم انتخاب می شد ولی مگر “شرکت حافظ اسد و پسران”، مرده بود که مردم برای کشور رئیس انتخاب کنند؟ حافظ اسد، فرزند ارشد خود را برای جانشینی برگزیده بود: باسل اسد.
باسل 3 سال از بشار بزرگ تر بود، مهندسی خوانده بود ولی به رزم عشق می ورزید. بنابراین با صلاحدید پدر وارد ارتش شد، تا درجه سرگردی پیش رفت و فرماندهی گارد ریاست جمهوری و حفاظت از رئیسجمهور و کاخش را عهده دار شد. بعد از مدتی از سوی حافظ اسد مسوول پرونده حزب الله لبنان شد و همین امر، آرام آرام او را به شیعه علاقه مند کرد و حتی شایعه گرویدن اش به مذهب شیعه به موساد هم رسید. بنابر این اسرائیل با حساسیت بیشتری او را تحت کنترل قرار داد و نهایتاً در تصادفی مشکوک و در حالی که تنها 31 سال داشت و روز 21 ژانویه 1994 بود، کشته شد.
باسل اسد
بعد از مرگ باسل، انتظار می رفت ماهر اسد، کوچک ترین پسر خانواده جای او بنشیند زیرا برغم سن پایین اش، تبحر زیادی در نظامی گری داشت. اما ادب عربی حکم می کرد تا وقتی اخوی زرگ تر هست، برادر کوچک تر حتی به حکومت فکر هم نکند و ماهر، پسر مودبی بود و فکر نکرد. تا این که روز دهم ژوئن سال 2000 رسید و حافظ اسد گوشی تلفن را برداشت و به امیل لحود، رئیس جمهور لبنان زنگ زد و وسط حرف های دو پرزیدنت، سکته کرد و مُرد؛ به همین سادگی و در حالی که یک سال قبل در یک انتخابات آزاد (!) که تنها با کاندیداتوری خودش برگزار کرده بود، موفق شده بود با صد در صد آرا، مجدداً رئیس جمهور شود! اسد پدر موقع مرگ، 69 سال داشت.
با مرگ پدر و فقدان برادر بزرگ تر، بشار اسد که می خواست چشم پزشک شود، رئیس جمهور شد و 24 سال تمام با همان دست فرمان پدر بر سوریه حکومت کرد و سرنگون شد و به مسکو گریخت و با خود گفت: ای کاش همان چشم پزشک می ماندم!