مهدی جعفری زاده
سیاست های متناقض در زمینه «سن بازنشستگی» و «بازنشستگی پیش از موعد» باعث معضلات متعددی در کشور شده است. این سیاست ها که هم کارمندان دولت و هم کارگران را در بر می گرفت چون بدون آینده نگری و طرح و برنامه جامع اجرایی شده بود پاسخ شایسته به نیازهای کوتاه مدت و میان مدت کشور را نداد و دردسرساز شد.
بازنشستگی پیش از موعد بیشتر جهت تشویق شاغلان به کناره گیری از شغل شان و باز شدن راهی برای استخدام و به کارگیری نیروهای جوان بیکار صورت گرفت. یعنی برای کم شدن آمار بیکاران و نجات دولت وقت از فشارهای سنگین بیکاران در دهه ۸۰ باعث این تصمیم شد، غافل از اینکه کمبود و خلا ناشی از نیروهای ماهر و کارآمد، در دهه های بعد، خود را نشان خواهد داد و امروز کار به جایی رسیده که هم رسما در مجلس شورای اسلامی سن بازنشستگی را بالاتر از ۳۰ بردند و هم معلمان بازنشسته آموزش و پرورش را تشویق به ادامه تدریس می کنند تا شاید بدین طریق کمبود نیروهای انسانی مورد نیاز را بتوانند جبران کنند.
آن زمانی که در دهه ۸۰ دلسوزان و کارشناسان می گفتند طرح بازنشستگی پیش از موعد نهایتا به ضرر کشور است ولی مسئولان قویا آن را رد می کردند امروز بیایند و پاسخگو باشند و بگویند چرا در سال قبل فرزندان این مرز و بوم بعضا فاقد معلم بودند و کلاس درس تشکیل نمی شد؟
چرا مجلس مجبور به افزایش سن بازنشستگی به بیش از ۳۰ سال شد؟ این سیاستهای متناقض نه فقط در زمینه بازنشستگی بلکه در ابعاد مختلف و حوزه های دیگر همانند فرزندآوری، ازدواج، مسکن، خودرو بانک سرمایه گذاری خارجی گردشگری و توریسم، تحصیل و… نیز اعمال شده و متاسفانه هر کدام نتایج خسارت باری داشته است!