قلب
خلیج فارس: لارنس فاوست، مرد ۵۸ سالهای که بهدلیل نارسایی قلبی، عمل پیوند قلب خوک انجام داده بود درگذشت.
در گزارش بیمارستان آمده است که بیمار پیش از مرگ پیشرفت خوبی در فیزیوتراپی برای بازیابی توان راه رفتن داشته و حتی قادر بود «کارتبازی» کند.
مرکز پزشکی دانشگاه مریلند سال گذشته نیز اولین پیوند قلب خوکی که اصلاح ژنتیکی شده بود را به مردی در حال مرگ انجام دادند که او نیز فقط دو ماه زنده ماند.
تلاشها برای پیوند عضو از حیوان به انسان برای چندمین بار با شکست مواجه میشود، چرا که سیستم ایمنی انسان، بافت خارجی را هدف قرار میدهد.
خلیج فارس:بیش از ۵۰۰ سال پیش، این دختر ۱۴ ساله به یکی از قلّههای کوهستان آند برده شد تا در آنجا برای خدایان اینکا قربانی شود.
به گزارش«خلی فارس» به نقل از فرادید؛ جسد این دختر جوان که در کوه با انواع نذورات رها شده بود، به طور طبیعی در طول زمان مومیایی شد و موهایش، ناخنهایش و لباسهای رنگارنگی که در آخرین روز زندگی به تن داشت به طرز چشمگیری حفظ شدند.
اما در طول قرنها، چهرهاش در معرض عوامل فرساینده قرار گرفت و به آرامی در طول فصلهای گرم و سرد تغییر شکل داد.
اکنون، آن چهرۀ گمشده به لطف تحلیلهای باستانشناسی و بازسازیهای کالبدشناسانه دوباره آشکار شده است. مجسمۀ نیم تنه و سه بعدی زن جوان، که امروزه به عنوان دوشیزه یخی آمپاتو شناخته میشود، حالا به عنصر اصلی یک نمایشگاه جدید در پرو تبدیل شده است؛ نمایشگاهی که برای درک ماجرای تلخ قربانی کردن انسانها در ۵ قرن پیش برگزار شده است.
لحظه کشف مومیایی دوشیزۀ یخی در کوه.
هنگامی که کاوشگر نشنال جئوگرافیک، یوهان راینهارد، در سفر اکتشافی خود در سال 1995 در ارتفاع 6400 متری کوه آمپاتو با این مومیایی که به نام «خوانیتا» نیز شناخته میشود برخورد کرد، متوجه شد که چیزی استثنایی کشف کرده است.
راینهارد به یاد میآورد: «در ابتدا شبیه یک بسته بزرگ منسوجات به نظر می رسید. سپس چهره مات شده را در میان چینهای پارچه دیدیم. او یک قربانی جوان از مراسم مخصوص اینکاها به نام کاپاکوچا بود».
«کاپاکوچا» بیشتر شامل قربانی کردن کودکان و حیواناتی بود که در پاسخ به بلایای طبیعی به خدایان تقدیم میشدند، برای تحکیم قدرت دولتی در استانهای دوردست امپراتوری اینکاها، یا صرفاً برای جلب رضایت خدایان. این آیین نقش مهمی در امپراتوری اینکاها ایفا میکرد و شامل جشنها و راهپیماییهای باشکوه برای همراهی کودکان بود که به نظر میرسد به دلیل زیبایی و کمال جسمانی انتخاب شدهاند. محققان بر این باورند که انتخاب شدن برای قربانی، افتخاری برای خانواده و قبیلۀ کودک محسوب میشود.
ابزار قربانی، شاید به دلیل آداب و رسوم مربوط به خدایان خاص، متفاوت بود. مثلا برخی از کودکان را زنده به گور یا خفه کردند، برخی دیگر را با برداشتن قلب قربانی کردند و زندگی دوشیزۀ یخی نیز با یک ضربه محکم به پشت جمجمه به پایان رسید.
اخیرا اسکار نیلسون، باستانشناس و مجسمهساز سوئدی، جمجمۀ دوشیزۀ یخی را از نزدیک مطالعه کرده تا چهرۀ واقعی این دختر را بازسازی کند. او ماهها را با یک ماکت از دوشیزۀ یخی در استودیوی خود در استکهلم گذراند و در نهایت مجسمهای از دختر ۱۴ ساله را ساخت که اگر از دور به آن نگاه کنید زنده و واقعی به نظر میرسد.
ساخت این مجسمه که بر اساس ظریفترین ویژگیهای جمجمۀ دوشیزۀ یخی ساخته شده و موارد متعددی از جمله نژاد، سن و وضع سلامت او را در نظر گرفته است، در طی مدت ده هفته به انجام رسید. حالا ما میتوانیم به چهرۀ معصوم دختر جوانی نگاه کنیم که 50 سال قبل در یکی از قلههای یخزدۀ کوهستان آند، قربانی شد.
خلیج فارس: وقتی دختر ۱۰ ساله کوهدشتی بعد از عمل انحراف چشم به کما رفت پدرش از غصه این ماجرا ایست قلبی کرد و جان باخت.
ایران نوشت: مادر این دختر در تشریح ماجرا گفت: روز هشتم مهر همراه همسرم و دختر ۱۰ سالهام به یکی از بیمارستانهای کرمانشاه آمدیم تا دخترم چشمش را عمل کند، یک عمل ساده انحراف خفیف چشم که سه سال قبل هم این عمل را انجام داده اما به دلیل اینکه کمی از انحراف باقی مانده بود، به توصیه پزشکش باید دوباره عمل میشد. بهار یک ساعت و نیم در اتاق عمل بود پزشک با خروج از اتاق موفقیتآمیز بودن عمل را خبر داد. اما ناگهان دختر کوچکم را به آی سی یو منتقل کردند و مشخص شد وی به کما رفته است. کسی هم جوابگوی علت این اتفاق نبود. پزشک گفته خانواده حق شکایت دارند و بر اساس شکایت باید فیلمهای اتاق عمل بازبینی شود. اما مسئولان گفتهاند تصاویر دوربینها پاک شده است. حتی ابتدا به ما گفته نشد که قفسه سینه دخترمان در اثر عملیات احیای قلب شکسته است و پس از مدتی خودمان متوجه این اتفاق شدیم.
مادر بهار گفت: ما از همان روز گوشهای از محوطه بیمارستان چادرزدیم و به انتظار به هوش آمدن دخترمان ماندیم اما صبح روز ۲۴ مهر همسرم از شدت غصه دخترمان ایست قلبی کرد و جان باخت.
عموی بهار نیز گفت که این روزها بسیاری از مردم کوهدشت عزادار هستند و از هر کسی در هر کوی و برزنی که بپرسی، این ماجرا را میداند. او میگوید در مراسم ختم برادرش حتی پزشک بهار هم حضور پیدا کرده است و تأیید کرده که قصوری اتفاق افتاده است اما متوجه او نیست. رئیس بیمارستان نیز قصور پزشکی را قبول دارد و گفته پرونده در سازمان نظام پزشکی بررسی خواهد شد تا دلایل اتفاق روشن شود.
این روزها مادر بهار فقط منتظر است تا معجزهای رخ دهد و دخترش دوباره چشم باز کند او حتی در مراسم ختم همسر خود شرکت نکرد و همچنان چشم انتظار فرزند و سوگوار همسرش است. او به همراه تعدادی از اعضای خانواده هر روز را در اتاقی که بیمارستان به آنها داده سپری میکند تا شاید دوباره بهار زندگیاش برگردد.
خلیج فارس:منیزیم یک ماده معدنی است که برای تنظیم ریتم قلب، عملکردهای عضلانی، عصبی و مغزی و سطح انرژی بدن ضروری است و وقتی بدن منیزیم کافی دریافت نکند یا جذب این ماده در بدن کم و دفع آن زیاد باشد با کمبود منیزیم مواجه میشویم.
ایسنا نوشت:افراد مبتلا به برخی بیماریهایی مانند دیابت، اختلالات گوارشی، اختلال مصرف الکل و همچنین افراد مسن در معرض خطر کمبود منیزیم هستند.
سایت تخصصی «وریول هلث» در مطلبی در این باره آورده است: علائم اولیه کمبود منیزیم در بدن عبارتند از خستگی، ضعف عضلانی، کماشتهایی، حالت تهوع، بیخوابی و ضربان قلب غیرطبیعی.
ترکیب مهم منیزیم، پتاسیم، ویتامین دی و کلسیم
منیزیم، پتاسیم، ویتامین دی و کلسیم ارتباط پیچیدهای با هم دارند و بدن برای عملکرد صحیح به سطوح ثابتی از هر کدام نیاز دارد.
منیزیم به تنظیم پتاسیم و همچنین تبدیل ویتامین دی به شکل قابلاستفاده آن کمک میکند و ویتامین دی در جذب منیزیم از غذا موثر است. از طرفی ویتامین دی و منیزیم هر دو به کنترل هورمون پاراتیروئید یا پیتیاچ (PTH) کمک میکنند.
ویتامین دی پایین همچنین باعث افزایش سطح پیتیاچ میشود که از دست دادن بیش از حد منیزیم از طریق ادرار را در پی دارد. کمبود شدید منیزیم هم به کاهش کلسیم منجر میشود.
میزان توصیهشده برای مصرف روزانه منیزیم در بزرگسالان بین ۳۱۰ تا ۳۲۰ میلیگرم برای زنان بالغ و ۴۰۰ تا ۴۲۰ میلیگرم برای مردان بالغ است. زنان در دوره یائسگی هم باید ۳۲۰ میلیگرم در روز را در نظر داشته باشند. سطح منیزیم موردنیاز برای زنان باردار و شیرده کمی متفاوت است.
از طریق آزمایش خون میتوان به سطح منیزیم در بدن پی برد. برای بررسی سطح آن باید با پزشک یا متخصص مربوط مشورت کنید. آزمایشهای تخصصیتر دیگری از جمله آزمایش منیزیم گلبول قرمز، آزمایش ادرار ۲۴ ساعته، آزمایش بارگیری منیزیم و تجزیه و تحلیل مواد معدنی موجود در مو نیز توصیه میشوند.
در صورت جبران نشدن کمبود منیزیم، خطرهای متعددی بدن را تهدید میکنند از جمله تشنج، اختلالات ریتم قلب، فشار خون بالا، پوکی استخوان، میگرن، دیابت نوع ۲، سکته، آسم، سنگ کلیه و مشکلات مربوط به سلامت روان.
کمبود منیزیم را چگونه جبران کنیم؟
رعایت رژیم غذایی مناسب در حفظ سلامت و کاهش خطرات مربوط به آن بسیار موثر است. برخی مواد غذایی که با مصرف آن میتوان کاهش سطح منیزیم را بهبود بخشید، عبارتند از: تخمه کدو تنبل، بادام، اسفناج (بخارپز)، شیر سویا، لوبیا سیاه، ماست ساده، پرک جو دوسر، موز، ماهی سالمون، شیر، نان گندم، آووکادو و کشمش.
برخی مشکلات جسمانی، بیماریها و داروها هم میتوانند در کاهش سطح منیزیم بدن دخیل باشند.
کم شدن اشتها جذب منیزیم را کاهش میدهد. همچنین افراد مسن، کسانی که به بیماریهای حاد دچارند و کسانی که اختلال مصرف الکل، مشکلات گوارشی و دیابت دارند با خطر بیشتر کمبود منیزیم مواجهاند.
اختلالات کلیوی، بیماریهای گوارشی، دیابت و اختلالات غدد درونریز از دیگر عوامل موثر در کاهش میزان منیزیم هستند.
برخی افراد برای جبران این کمبود سراغ مکملها میروند اما بهتر است ابتدا با پزشک و متخصص مورد نظر مشورت شود.
حتی اگر مکمل منیزیم بدون نیاز به نسخه قابل مصرف است اما میتواند عوارض جانبی ایجاد کند یا با سایر داروها یا مکملها تداخل داشته باشد. همچنین داروهایی مانند آنتیاسیدها و ملینها مقدار قابلتوجهی منیزیم دارند که باعث میشوند دز روزانه شما بیش از حد بالا رود.
دز بسیار بالای منیزیم ـ بیش از ۵۰۰۰ میلیگرم در روز ـ سمی است و مواردی نظیر فشار خون پایین یا ضربان قلب پایین، ضعف عضلانی و خستگی، حالت تهوع یا استفراغ، برافروختگی صورت، حبس ادرار در بدن، فلج (در سطوح بالا) و ایست قلبی را به دنبال خواهد داشت.
کارشناسان توصیه میکنند برای بررسی میزان منیزیم در بدن و جبران کمبود آن با متخصصان و پزشکان مشورت کنیم.
خلیج فارس:مردی در اسپانیا به رستورانهای گرانقیمت میرفته و زمان حساب کردن، میافتاده زمین و قلب خودش را میگرفته و میگفته سکته کردهام و با آمبولانس تماس میگرفتند، ۲۰بار با این ترفند از پرداخت صورت حساب فرار کرده است ولی پلیس و بیمارستان برای ۲۱ بار متوجه این قضیه میشوند.
خلیج فارس: ویتامین B۱۲ یکی از ویتامینهای ضروری برای بدن است که در لبنیات، گوشت و ماهی فراوان است.
بهداشت نیوز نوشت:ویتامین B۱۲ به ساخت DNA و گلبولهای قرمز خون کمک میکند. از آنجایی که بدن شما ویتامین B۱۲ نمی سازد، باید آن را از غذاهای حیوانی یا مکمل ها دریافت کنید. هرچند B۱۲ تا پنج سال در کبد ذخیره می شود اما چنانچه رژیم غذایی شما به حفظ سطح این ویتامین در بدن کمک نکند در نهایت ممکن است دچار کمبود آن شوید.
در ادامه به چند مورد از علائمی که در نتیجه کمبود این ویتامین در بدن ایجاد میشود، خواهیم پرداخت.
علائم کمبود B۱۲ در بدن
* بیحسی
آیا احساس میکنید که دستها و پاهایتان «سوزن سوزن» میشود؟ کمبود B۱۲ می تواند به غلاف محافظی که اعصاب شما را می پوشاند، آسیب برساند و این علائم را ایجاد کند. در عین حال بیماری هایی مانند «سلیاک»، «کرون» یا سایر بیماری های روده ممکن است جذب این ویتامین را برای بدن شما دشوارتر کنند.
* سردی بیش از حد معمول بدن
بدون B۱۲ کافی، ممکن است گلبول های قرمز سالم کافی برای انتقال اکسیژن در بدن خود نداشته باشید (کم خونی). این وضعیت می تواند باعث لرز و سردی بدن شما به خصوص دست ها و پاهایتان شود.
* مه مغزی
کمبود ویتامین B۱۲ ممکن است منجر به افسردگی، گیجی، مشکلات حافظه و زوال عقل شود. همچنین می تواند بر تعادل بدن شما نیز تأثیر بگذارد. مکمل های B۱۲ معمولا بی خطر هستند.
* ضعف
ممکن است بر اثر کمبود این ویتامین عضلات شما فاقد قدرت کافی باشند. همچنین ممکن است احساس خستگی یا سبکی سر کنید. پزشک شما می تواند میزان B۱۲ را در بدن شما بررسی کند. مهم است که به هر علامتی در این زمینه دقت و در صورت مشاهده شرایط غیرطبیعی به پزشک مراجعه کنید.
* زبان صاف
پزشک شما ممکن است این وضعیت را «گلوسیت آتروفیک» بنامد. برجستگی های ریز روی زبان که «پاپیلا» نام دارند، بر اثر کمبود این ویتامین شروع به از بین رفتن می کنند. این شرایط باعث می شود که زبان شما ظاهری صاف و براق داشته باشد. عفونت ها، داروها و سایر بیماریها نیز می توانند باعث آن شوند.
* گیاهخواری
کمبود ویتامین B۱۲ نادر است زیرا بدن شما میتواند چندین سال ذخایر این مواد را داشته باشد. اما گیاهان، B۱۲ کمی دارند، بنابراین گیاهخوارانی که هیچ محصول حیوانی نمی خورند، باید غلات فرآوری شده به رژیم غذایی خود اضافه کنند.
* تپش قلب
تپش قلب ناگهانی و زمانی که قلب شما به طور ناگهانی تند میزند، میتواند یکی از علائم کمبود این ویتامین در بدن شما باشد. شما می توانید ویتامین B۱۲ بیشتری را از طریق مصرف مرغ، تخم مرغ و ماهی دریافت کنید. با این حال، یکی دیگر از بهترین منابع که میتواند سرشار از این ویتامین باشد، جگر گاو است.
* زخمهای دهان
شما ممکن است این زخم ها را روی لثه یا زبان خود داشته باشید. آنها می توانند نشانه ای از کمبود B۱۲، کمخونی یا بیماری دیگری باشند. همچنین زخم ها معمولاً خود به خود از بین می روند. برخی از داروهای بدون نسخه نیز می توانند درد شما را تسکین دهند.
* مشکلات گوارشی
ممکن است اشتهای خود را بر اثر کمبود ویتامین B۱۲ از دست بدهید، وزن شما کاهش یابد یا دچار مشکل در اجابت مزاج (یبوست) شوید. اگر سطح B۱۲ در بدن شما پایین باشد، پزشک اغلب آن را عضلانی به شما تزریق می کند تا مطمئن شود بدن شما آن را جذب می کند. گاهی اوقات نیز دزهای بالای قرص ها هم به همان اندازه موثر هستند. اما به یاد داشته باشید که علائم کمبود ویتامین B۱۲ در بدن می تواند شبیه علائم بسیاری از بیماری های دیگر باشد.
خلیج فارس: کاش همه ماجراهایی را که برایم رخ می داد بی پرده برای پدر و مادرم بازگو می کردم و آن ها را درجریان اتفاقاتی قرار می دادم که می دانستم به سرنوشت و آینده ام بستگی دارد، اما متاسفانه با خیال «عشق و صمیمیت» فریب خوردم و به گونه ای زندگی ام را به نابودی کشاندم که اکنون…
به همین دلیل از خواستگاری «پولاد» استقبال کردم و منتظر خانواده آنها ماندم تا این که بالاخره شب آشنایی فرا رسید و من و پولاد پای صحبت یکدیگر نشستیم تا باهم آشنا شویم. ولی او در شب خواستگاری پیشنهاد کرد که مدتی را با جاری شدن صیغه محرمیت با هم باشیم تا بتوانیم به اخلاق و رفتار یکدیگر شناخت پیدا کنیم و بعد از آن بساط عقد و عروسی را راه بیندازیم! پدرم نیز که به پدر «پولاد» اعتماد کامل داشت و او را دوست قدیمی خود می نامید این پیشنهاد را پذیرفت و من و پولاد با جاری شدن صیغه محرمیت دوران شیرین نامزدی را آغاز کردیم. او 4 سال از من بزرگ تر بود و سعی می کرد با جملات عاشقانه و زیبا قلب مرا تسخیر کند.
هنوز یک ماه بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که من هم به او دل باختم و چنان وابسته اش شدم که حتی لحظاتی را هم نمی توانستم از او دور باشم .پدر و مادرم نیز مرا آزاد گذاشته بودند تا با «پولاد» به هر کجا که دوست داریم ،برویم. روزهای خوشی را می گذراندم و به چیزی جز «پولاد» نمی اندیشیدم تا این که یک شب مقداری مشروبات الکلی را روی میز عسلی منزلشان گذاشت و ازمن هم خواست تا در کنارش مانند فرهنگ غربی الکل بنوشم ابتدا مخالفت کردم ولی با دیدن چهره ناراحت «پولاد» پیمانه شراب را برداشتم و البته خودم نیز به خاطر کنجکاوی های دوران جوانی متاسفانه دوست داشتم آن را تجربه کنم با وجود این که آن شب حال طبیعی خودم را از دست دادم، ولی این موضوع بارها تکرار شد و او مرا به دامن اعتیاد هم انداخت.«پولاد» در شب های دیگری که تنها بودیم از حال خوشی تعریف کرد که بعد از مصرف حشیش و گل به انسان دست می دهد و این گونه مرا فریب داد. او حتی وقتی مقاومت مرا برای مصرف این ماده خطرناک دید با چرب زبانی مدعی شد که ما باید احساس صمیمیت بیشتری داشته باشیم و مانند یک رفیق در کنار هم از زندگی لذت ببریم!
خلاصه او مرا به سوی مرداب فلاکت و بدبختی هدایت می کرد و من هم به خاطر عشق و علاقه ای که به او داشتم حرف هایش را می پذیرفتم و به خواسته هایش عمل می کردم تا این که یک شب و در حالی که معتاد به مصرف گل و حشیش شده بودم به یکی از مراکز تفریحی اطراف مشهد رفتیم . حالا حدود 5 ماه از دوران آشنایی ما می گذشت و من برای جشن ازدواج و عروسی روز شماری می کردم و همچنان به «پولاد» عشق می ورزیدم. دیگر استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدر برای ما به یک عادت طبیعی تبدیل شده بود به همین خاطر هم آن شب نامزدم سوئیتی را اجاره کرد و به بهانه این که دیر وقت شده است مرا تشویق کرد تا شب را در همان مرکز تفریحی بگذرانیم و صبح به مشهد بازگردیم. ساعتی بعد او شیشه شراب را بازکرد و با جملاتی فریبنده که به زودی قرار است آرزوهایمان را جشن بگیریم و به افتخار این ازدواج عاشقانه مرا ترغیب کرد تا بیشتر از همیشه از این ماده تباهی بنوشم به گونه ای که احساس سرگیجه کردم و …
آن شب اتفاقی رخ داد که سرنوشتم را به سیاهی کشید، ولی من این ماجرا را از خانواده ام پنهان کردم و از ترس سرزنش های آنان چیزی نگفتم، اما همواره به شدت نگران بودم و در خلوت خودم اشک می ریختم. چند روز بیشتر به روز قرارمان برای برگزاری جشن عقدکنان رسمی نمانده بود و من با شور و شوق خاصی مشغول فراهم کردن مقدمات جشن بودم که ناگهان «پولاد» زیر همه قول و قرارهایش زد! او مقابلم ایستاد و گفت: همه چیز بین ما تمام شده است؛ چراکه نمی توانم از عهده مخارج یک زن معتاد برآیم و با او زندگی کنم…
او با گفتن این جملات و در میان بهت و ناباوری مرا رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت. حالا من که دختری معتاد و الکلی هستم در حالی تنها مانده ام که جرئت ندارم بلایی را که به سرم آمده است،برای خانواده ام بازگو کنم و…
با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد لطفی(رئیس کلانتری رسالت مشهد) رسیدگی قانونی و کارشناسی به این ماجرا در حالی آغاز شد که اقدامات مشاوره ای نیز در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری ادامه یافت.
منبع: خراسان
خلیج فارس: ستارهشناسان، سحابی سیارهای واقع در خوشه ستارهای «مسیه ۳۷» را به گونهای بررسی کردهاند که گویی صحنه یک جنایت کیهانی است. آنها میخواهند مشخص کنند که ستاره کوتوله سفید مرکزی آن چگونه مرده است.
به گزارش خلیج فارس؛ ستارهشناسان برای اولین بار، ستاره مردهای را بررسی کردند که در قلب یک قبرستان کیهانی از اجرام ستارهای با سن مشابه نشسته بود.
باقیمانده این ستاره که یک کوتوله سفید است، در مرکز ابری از گاز و غبار قرار دارد که ستارهشناسان آن را سحابی سیارهای مینامند. این بقایا در خوشه ستارهای باز «مسیه ۳۷» (Messier ۳۷) قرار دارد که در فاصله حدود ۴۵۰۰ سال نوری از زمین واقع شده است. مطالعه این کوتوله سفید و محیط اطراف آن نه تنها مانند بررسی یک صحنه جنایت کیهانی میتواند چگونگی مرگ آن را آشکار کند، بلکه میتواند به ستارهشناسان امکان بدهد تا نگاهی اجمالی به منظومه شمسی ما در حدود پنج میلیارد سال آینده بیندازند.
وقتی سوخت خورشید برای فرآیندهای ذاتی همجوشی هستهای آن تمام شود، به یک غول سرخرنگ متورم تبدیل خواهد شد. لایههای بیرونی پفکرده آن، سیارات درونی از جمله زمین را خواهد بلعید. سپس، همان طور که پوسته مواد ستارهای انبساط مییابد و سرد میشود، خورشید به یک سحابی سیارهای تبدیل خواهد شد که به طور گیجکنندهای هیچ ربطی به سیارات ندارد و هسته آن به یک کوتوله سفید محو شده تبدیل خواهد شد.
مسیه ۳۷ که به یک پروانه شباهت دارد، یک خوشه باز از ستارههاست. تصور میشود که ستارههای درون آن از همان ابر بزرگ و متراکم گاز و غبار در همان زمان متولد شدهاند. این بدان معناست که دانشمندان با مطالعه کردن یک ستاره مرده در این خوشه میتوانند تصویر بهتری را از چگونگی تکامل و مرگ ستارههای همسن، اما با جرمهای متفاوت به دست آورند. بدین ترتیب، خوشههای باز به عنوان یک آزمایشگاه کیهانی کامل برای بررسی کردن نظریههای تکامل ستارهای عمل میکنند.
ستارههای بزرگ به سرعت زندگی میکنند و جوان میمیرند
ستارهشناسان تاکنون تنها سه خوشه ستارهای باز حاوی سحابیهای سیارهای را کشف کردهاند و ستارههای کوتوله سفید مدفون در قلب این گورستانهای ستارهای هرگز تا پیش از این مورد مطالعه قرار نگرفتهاند.
«کلاوس ورنر» (Klaus Werner) استاد «دانشگاه توبینگن» (University of Tübingen) و سرپرست این پژوهش گفت: ستارههای یک خوشه، همسن هستند و این اهمیت ویژهای برای اخترفیزیک دارد. هرچه جرم یک ستاره بیشتر باشد، سوخت هستهای خود را سریعتر مصرف میکند. بنابراین، عمر آن کوتاهتر است و سریعتر به یک کوتوله سفید تبدیل میشود.
بخشی از فرآیند ستارهای که هنوز به طور کامل شناخته نشده، سرعت از دست رفتن جرم ستارههاست. رابطه بین جرم زمان تولد و جرم زمان مرگ ستاره، رابطه جرم اولیه و نهایی نامیده میشود. ورنر توضیح داد: به عبارت دیگر، جرم یک کوتوله سفید را میتوان به طور مستقیم با جرم ستارهای مرتبط دانست که برای ایجاد شدن آن مرده است. ستارههایی مانند خورشید ما تا زمانی که به کوتولههای سفید تبدیل شوند، کمتر از نیمی از جرم خود را از دست میدهند. ستارههایی با جرم هشت برابر خورشید، حدود ۸۰ درصد جرم خود را از دست میدهند. دادههای مربوط به کوتولههای سفید بسیار جوان، ارزش بسیاری دارند، زیرا ستارههای مرکزی سحابیهای سیارهای هستند.
ورنر خاطرنشان کرد که هیچ کدام از ستارههای مرکزی مرده سحابیهای سیارهای پیشتر مطالعه نشدهاند، زیرا همه آنها بسیار دور هستند و به عنوان کوتولههای سفید، نور بسیار کمی دارند. این گروه پژوهشی با کمک «تلسکوپ بزرگ جزایر قناری» (GranTeCan) که یکی از بزرگترین تلسکوپهای زمین است، این مشکل را برطرف کردند.
سپس، آنها خروجی نور کوتوله سفید را ارزیابی کردند و دریافتند که در حال حاضر حدود ۸۵ درصد از جرم خورشید را دارد. این نشان میدهد ستارهای که مرده تا این بقایای ستارهای را پشت سر بگذارد، جرمی معادل ۲.۸ برابر خورشید داشته است. همچنین به گفته ورنر، این بدان معناست که ستاره در طول عمرش، ۷۰ درصد ماده خود را از دست داده است.
علاوه بر این، گروه توانستند ترکیب شیمیایی کوتوله سفید را در مسیه ۳۷ تعیین کنند و متوجه شدند که سطح آن به طور عجیبی فاقد هیدروژن است. این نشان میدهد که در گذشته درگیر نوعی رویداد خشونتآمیز مانند انفجار کوتاهی از همجوشی هستهای بوده که ممکن است کوتولههای سفید هنگام جدا کردن مواد از یک همراه در سیستم دوتایی متحمل شوند.
برای رمزگشایی مدت زمان زندگی یک ستاره و اینکه آیا فاز نهایی آن یک کوتوله سفید، یک ستاره نوترونی یا یک سیاهچاله خواهد بود، درک بهتر رابطه جرم اولیه و نهایی حیاتی است. همچنین، این رابطه میتواند نشان دهد که آیا ستاره در حال مرگ، یک ابرنواختر را تحریک میکند و همه موادی را که در طول زندگی خود ساخته است، در جهان پخش میکند یا خیر. آن ماده بعدا به عناصر سازنده نسل بعدی ستارهها تبدیل خواهد شد.
ورنر نتیجه گرفت: نسل جدیدی از ستارهها از مواد پرتاب شده تشکیل میشوند که به عنوان محصول واکنشهای هستهای با عناصر سنگین غنی شدهاند. این چیزی است که تکامل شیمیایی کهکشانها و در نهایت کل جهان به آن بستگی دارد.
عکس/ قاب دیدنی خانم بازیگر در کنار مهرجویی قلب همه را به درد آورد!
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ ملیکا شریفینیا (بازیگر سینما و تلویزیون) ضمن انتشار عکسی از خودش در کنار داریوش مهرجویی یک پیام احساسی برای او نوشت و از خاطراتاش با او گفت:
« و حال
بعد از…. واقعه؟
براستی چه نامی میتوان گذاشت!
از این پست ۹ سال میگذرد
و از روزی که
«عموجان» خطابم کردید
۲۹ سال!
۸ ساله بودم که در پری
صاحب چنین عموی فیلسوفی شدم
که هر کلامش، برایم کلاس درسی بود
فراتر از تمام دانشگاههای جهان
من کلاسهای فوقالعادهام را
در دهههای مختلف زندگی
نزد چنین جواهری پاس کردهام
با پری ، با میکس
با مهمان مامان، اشباح
حتی با حضور کوتاهم در لیلا
که هدیهاش شد دو مرغ عشق زیبا
از طرف جالبترین استاد دنیا
استادی که هر روز، دیدگاهش
دیدگاهم را به بازی میگرفت
نسبت به مرگ و جهان و زندگی
و نگاهش، کلاس رقصی بود
بر تار و پود زندگی
و هر لحظه
نتایج درخشان و متفاوتی را تحویلمان میداد
از تمام آزمودههایش
به من، به ما، به جهانش
با لبخند
از زندگی…
آه «زندگی»
عجب جاری بود آن زندگی
عجب جاری بود آن لبخند
و عجب این واژهی دیگر
این واژهی کریه بدمنظر
محکوم است، به قلم نیامدن!
داریوش مهرجویی برای من
فراتر از واژههاست
همانطور که همیشه بود
پس نخواهمش نوشت، هرگز…
داریوش مهرجویی
درست مثل همین عکس
در خاطر من خواهد ماند
همینقدر دست نخورده
همینطور ملیح و با لبخند
و تنها چیزی که مرا
تا آخر عمر آزار خواهد داد
سبک نقاشی خودم خواهد بود
که آن دوره
مانند قلب امروزم
تکه تکه بود…
وای بر من!
_________________________________
قبل از واقعه……………
بعد از سه ماه بالاخره امروز نقاشیش تموم شد… وقتی تو اکران خصوصی اشباح تقدیمش کردم بهت زده نگام میکرد…
بعد با همون مدل عموآنهی همیشهگیش دست کشید به سرم و گفت: عجب کار قشنگی کردی…. با یه لبخند عمیق از ته دل!
آخ که هیچوقت لبخندش یادم نمیره… خداروشکر که این اکران بهانهای شد که بالاخره همت کنم و تمومش کنم
وگرنه لذت لبخندش از دستم میرفت…..
آخیییییییییییییییش… خستگیم در رفت
با اینکه هنوز دست و بالم رنگیه
پرترهی ” داریوش مهرجویی ”
تکنیک : اکریلیک روی بوم های بیست سانتی جداگانه
سایز پرتره : ۸۰.۸۰ سایز بیس : ۱۲۰.۱۰۰ رنگ : سیاه و سفید
اسفند نود و سه :]»