زهره سلطان آبادی، همسر کیهان کلهر در اینستاگرام خود نوشت:
منبع: برترینها
زهره سلطان آبادی، همسر کیهان کلهر در اینستاگرام خود نوشت:
منبع: برترینها
خلیج فارس:واکنش قابل تأمل بهرنگ علوی (بازیگر سینما و تلویزیون) به مزار نامناسب داریوش مهرجویی که به تازگی منتشر کرده است.
او در کپشن همین پست نوشت:
«سالها درس فلسفه بخوانی
سالها رمان بنویسی
سالها ترجمه کنی
سالها فیلمساز پیشروی نسل خودت باشی
سالها زیباترین قابهارا برای مخاطبانت به یادگار گذاشته باشی
اما یک شبه تو را به مسلخ ببرند
و در نهایت نامت و تصویرت را در یک قاب سیمانی
در کنار تکه آجری تزئین کنند …»
منبع:برترین ها
خلیج فارس: صبح روز شنبه هفته گذشته اهالی شهرک زیبادشت فردیس بار دیگر شاهد حضور ماموران پلیس و تیم جنایی مقابل ویلای مرحوم مهرجویی بودند. نگاه کنجکاو آنها به دنبال دلیل حضور ماموران میگشت که دقایقی بعد خودروی حامل چهار متهم پرونده مقابل ویلا توقف کرد.
به گزارش خلیج فارس؛ بار دیگر متهمان به محل جنایت آورده شدند تا به دور از هیاهو و حضور خبرنگاران، اینبار مقابل بازپرس پرونده، صحنه جنایت را بازسازی کنند. کریم متهم اصلی و طراح قتل مرحوم مهرجویی و خانم محمدیفر ابتدا وارد حیاط شد و در شروع بازسازی گفت: از لوله گاز بالا رفته و با عبور از سیم خاردارها به داخل حیاط وارد شدیم. میخواستیم از پشت در برویم، اما همدستم که در آن شهرک سرایدار باغ بود گفت آن سمت دوربین دارد و اگر برویم زود شناسایی میشویم.
متهم ادامه داد: وقتی رسیدیم هنوز هوا کامل تاریک نشده بود برای همین پشت برگهای سبز چسبیده به دیوار مخفی شدیم و ساعتی بعد دو همدست دیگرمان که یکی از آنها برادرم بود به ما ملحق شد.
کریم در مورد نحوه ورود به داخل خانه گفت: فکر کنم ساعت نزدیک ۹شب بود که تصمیم گرفتیم نقشه را عملی کنیم. در ورودی ساختمان ویلای مهرجویی باز بود، خیلی راحت وارد شدیم. داریوش مهرجویی در سالن روی مبل نشسته بود و تلویزیون تماشا میکرد و همسرش داخل اتاق خواب بود. تا وارد شدیم او به سمت ما آمد و شروع به سروصدا کرد. برادرم با چوب چهار ضربه به سرش زد که بعد من با چاقو دو ضربه به گلویش زدم و او روی زانو نشست. ضربه سوم را به گلویش زدم و بعد چاقو را به سمت قفسه سینه و شکمش کشیدم که دیگر بیجان روی زمین افتاد.
در ادامه بازسازی صحنه جنایت اینبار نوبت به بازسازی صحنه قتل وحیده محمدیفر رسید. پسر جوانی که با زور وارد اتاق خوابشده بود، گفت: همسر مهرجویی پشت در اتاق مخفی شده بود و دستگیره در را گرفته بود که وارد نشویم. من به زور وارد اتاق شدم و داود همدستم پشتسر من آمد. او جلوی دهان او را گرفت تا سر و صدا نکند. منم با پارچه مشکی که در کشو بود ابتدا دستانش را بستم و بعد هم دهانش را با دستمال بستیم. از او خواستم طلاها را بدهد که طلاها را از دستش درآورد و به من داد. او ادامه داد: سگ کوچولو در حال پارسکردن بود که از اتاق خارج شدم. وقتی سگ از اتاق بیرون آمد دوباره به داخل اتاق رفتم و اینبار کریم خودش هم بعد از قتل داریوش به داخل اتاق آمد.
پسرجوان با اشاره به اینکه چاقو در اتاق خواب دست من بود، مدعی شد: همسر مهرجویی با دست و دهان بسته کنار تخت بود. کریم به من گفت بکشش که من ترسیدم و قبول نکردم. او گفت اگر نکشی تو را هم کنار او میکشم و میروم. ترسیده بودم که با تهدید او، داوود سرش را نگهداشت و من چاقو را روی گلویش کشیدم. خون بیرون ریخت و روی زانو افتاد. دوباره یک ضربه دیگر به گلویش زدم که خونش روی لباسم ریخت. از ترس چاقو را انداختم و چند قدم عقب رفتم. کریم چاقو را برداشت و یک ضربه محکم به او زد.
کریم متهم اصلی این جنایت درمورد اینکه چرا ضربهای به خانم محمدیفر زده است، مدعی شد وقتی همدستم دو ضربه به گلویش زد و او روی زمین افتاد، من فکر کردم زنده است بههمینخاطر چاقو را از روی زمین برداشتم و یک ضربهمحکم به او زدم تا مطمئن شوم مرده است.
کریم ادامه داد: مرحوم با من خیلی بد رفتاری میکرد و طلبم را نمیداد من از او کینه داشتم و برای انتقام آنها را کشتم. در خانه کلی طلای دیگر هم وجود داشت که به آنها دست نزدیم و با سرقت همان طلاهایی که در دست همسر مهرجویی بود و تلفنهای همراهشان فرار کردیم. ماموران، اما خیلی زود ما را شناسایی کردند و دستگیر شدیم. وقتی همهچیز را برعلیه خودم دیدم و فهمیدم نمیتوانم جنایت را انکار کنم، اعتراف کردم.
منبع: جام جم
خلیج فارس: هومان دوراندیش – در ماجرای قتل داریوش مهرجویی، نکتۀ عجیب این است که چرا “قاتل اصلی”، یعنی باغبانی که مدعی بوده 30 میلیون تومان از مهرجویی طلبکار است، شخصیتش این قدر کاریزماتیک بوده؟!
خودمان را به جای “باغبانِ مدعی” بگذاریم. مثلا 30 میلیون تومان از کسی طلبکاریم. و البته از خانۀ او دزدی هم کردهایم. حالا پس از مدتی تحمل حبس بابت دزدی، میخواهیم آن 30 میلیون تومانی را که مدعی هستیم حقمان بوده، نقد کنیم و ضمنا چون بابت حبسمان کینه هم داریم از طرف مقابل، قصد کشتن او را هم داریم.
اگر هر یک از ما در چنین وضعیتی باشد، آیا میتواند سه نفر دیگر را هم مجاب کند به مشارکت در قتل؟ قتل کار راحتی نیست. انگیزه میخواهد. بر فرض که برادر باغبان با انگیزۀ حمایت از برادرش پذیرفته در این جنایت شرکت کند. آن دو نفر دیگر با کدام انگیزه در قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر مشارکت کردهاند.
همۀ ما در زندگی روزمرهمان کم و بیش با دیگران اختلافاتی پیدا کردهایم. اختلاف مالی یا غیرمالی. اگر بابت یکی از این اختلافات قصد کشتن طرف مقابل را داشته باشیم، احتمال اینکه بتوانیم برادرمان را متقاعد کنیم برای مشارکت در قتل، چقدر است؟ قاعدتا احتمالش بسیار اندک است؛ چون اگر برادر ما نیز با کسی اختلاف مالی داشته باشد، بسیار بعید است که ما به برادرمان کمک کنیم برای کشتن آن فردِ “بدهکار”.
حالا بر فرض که بتوانیم برادرمان را متقاعد کنیم که در قتل به خاطر مبلغی نه چندان چشمگیر، به ما کمک کند. احتمال اینکه بتوانیم دو تن از دوستانمان را هم مجاب کنیم که بیایند بابت انتقامگیری ما و چند تا النگو و انگشتر طلا و دو تا موبایل آدم بکشند، چقدر است؟ آیا شما حاضرید برای فرونشستن خشم دوستتان یا برای مشتی مالِ ناچیز، بروید زن و مردی را بکشید که اصلا کدورتی هم از آن دو ندارید؟
حتی اگر بگوییم باغبان از سر کینهجویی مهرجویی و همسرش را کشته و برادر باغبان هم خواسته پشت برادرش را خالی نکند و به همین دلیل در این قتل مشارکت کرده، رفقای باغبان قاعدتا با انگیزۀ مالی تن به چنین کاری دادهاند. خود باغبان و برادرش هم که قطعا انگیزۀ مالی داشتهاند. پس چرا چیز زیادی از خانۀ مهرجویی ندزدیدهاند؟ بعید است که در آن خانه وسایل گرانقیمت کمحجم دیگری نبوده باشد.
اما نکتۀ اصلی در این ماجرا، قدرت باغبان در متقاعد کردن آدمهای نامربوط به ماجرا، برای ارتکاب قتل بوده است. شما از همین فردا شانست را امتحان کن! سعی کن این و آن را متقاعد کنی به قتل آقای الف یا خانم ب. ببین چند نفر به صرف برادری یا رفاقت با شما، حاضر میشوند در جنایتی که مجازاتش قصاص و مرگ است، مددکارت شوند؟
جنایت انگیزه میخواهد. وقتی شما انگیزۀ کشتن یکی دو نفر را داری، بسیار بعید است که بتوانی برادرت و بویژه دو تن از رفقایت را هم از چنین انگیزهای لبریز کنی. بخصوص وقتی که رفقایت مشکلی با آن یکی دو نفری که قصد قتلشان را کردهای، نداشته باشند.
بنابراین نتیجه میگیریم که “باغبانِ طلبکار” شخصیت کاریزماتیکی داشته که موفق شده نه یک نفر، بلکه سه نفر را متقاعد کند به قتل پیرمرد و زنی که آزاری هم به برادر و رفقای باغبان نرسانده بودند.
کاریزما یعنی جذابیت غیرعادی و مقاومتناپذیر. فردی که کاریزما دارد، توان اثرگذاری بیمانندی بر دیگران دارد؛ به نحوی که دیگران در برابر رأی و خواست او، یارای مقاومت و حق انتخاب و انتقاد ندارند.
مثلا استالین شخصیتی کاریزماتیک داشت. هربرت جرج ولز، نویسندۀ مشهور انگلیسی، منتقد سرسخت استالین بود و او را جنایتکاری شایستۀ لعن و توهین میدانست. اچ.جی.ولز روزنامهنگار هم بود و در مطبوعات انگلیس مدام علیه استالین مینوشت. اما یک بار که به شوروی رفت و در کاخ کرملین با استالین دیدار کرد، چنان مجذوب او شد که همۀ عقاید قبلیاش دربارۀ دیکتاتور کمونیست را کنار گذاشت و یکسره در ستایش او نوشت.
ولز وقتی با استالین ملاقات کرد، بین هفتاد تا هشتاد سال سن داشت ولی کاریزمای استالین، تاثیر بیمانندش را بر او گذاشت و او انتقادهایش را از یاد برد و گویی که اصلا توان مقاومت در برابر جاذبۀ شخصیت استالین را نداشته باشد، در مدار شخصیت کاریزماتیک آن آدمکش بزرگ قرار گرفت.
کسی که کاریزما دارد، استدلال نمیکند. جذب میکند. هدف استدلال “عقل مخاطب” است ولی یک روشنفکر یا رهبر کاریزماتیک، عواطف مخاطبانش را هدف میگیرد و آنها را با زنجر عواطفشان، به سمت بدترین کارها سوق میدهد. چنانکه هیتلر در آلمان از پس چنین کاری برآمد. شخصیت او جاذبهای داشت که مردم آلمان به خاطرش کارهایی کردند که با عقل سلیم جور درنمیآمد.
ظاهرا شخصیت باغبانی که با مهرجویی خصومت داشته نیز چنان کاریزماتیک بوده که موفق شده سه نفر دیگر را به قتلی بیهوده سوق دهد؛ قتلی که هر عاقلی میتوانست یقین داشته باشد که در صورت ارتکابش، نمیتواند از چنگ قانون قسر در برود.
عقل سلیم (Common sense) متعلق به نخبگان نیست. اتفاقا ملاک عقل سلیم، رفتار عامۀ مردم است. وقتی “کینۀ شخصی” در میان نیست و تدارک ویژهای هم برای یک سرقت چشمگیر صورت نگرفته، عقل سلیم حکم میکرده که دست کم رفقای باغبان دست به قتل مهرجویی و همسرش نبرند.
انگیزۀ قتل چیزی نیست که به این آسانی پدید آید. بویژه وقتی که قاتل میداند طناب دار در انتظار اوست. نترسیدن از طناب دار، انگیزۀ شخصی لازم دارد.
این نکته هم قابل ذکر است که در اطلاعرسانی راجع به پروندۀ قتل مهرجویی، از باغبان به عنوان “قاتل اصلی” نام برده شده؛ در حالی که طبق همین اطلاعرسانی، رفقای باغبان به اتاق دیگر رفتهاند و وحیده محمدیفر را کشتهاند. بنابراین معلوم نیست چرا فقط باغبان “قاتل اصلی” است.
به هر حال حتی اگر داستان قتل مهرجویی و همسرش دقیقا همین باشد که باغبان و رفقایش روایت کردهاند، دست کم باید گفت این باغبان قاتل، شخصیت موثری داشته و دیگران را به شکلی عجیب در مدار تاثیر خودش آورده تا به تنهایی قصاص نشود!
احتمالا بهروز افخمی در فیلم هیچکاکیاش، به سبک “هیچکاک همیشه استاد”، روانکاوی عمیق و کاملی از شخصیت این باغبان کاریزماتیک ارائه خواهد کرد!
منبع: عصر ایران
خلیج فارس:سخنگوی فراجا گمانهزنیها در مراحل پیش از کشف جرم در پرونده قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر را از عواملی دانست که میتوانست پرونده را بیراهه ببرد و گفت: نباید دستاورد پلیس در کشف این پرونده با ابعاد ملی و بینالمللی کوچکانگاری شود.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایسنا، سردار سعید منتظرالمهدی در یادداشتی با اشاره به اقدامات انجام شده از سوی پلیس در کشف پرونده قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر نوشت: «قطعا همه خبرنگاران و اهالی رسانه فیلم زودیاک اثر ماندگار دیوید فینچر را که برگرفته از پرونده واقعی پلیسی – جنایی بود بهیاد دارند؛ اطلاعات جسته و گریخته و شایعاتی که رسانهها تا قبل از دستگیری زودیاک منتشر میکردند بیشتر از آن که اطلاعات به جامعه مخاطب تزریق کند و احساس امنیت را به مردم بازگرداند؛ روند جنایت را برای قاتل سریالی و جنایتهای هولناک و بیعیب و نقص بعدی کمک میکرد.»
او در ادامه نوشت: «در روزهای اخیر که جامعه هنری به سوگ کارگردان شهیر و نامدار ایرانی و همسرش که به صورت دلخراشی به قتل رسیدند،نشسته بود، همه چشمها اخبار را برای یافتن تحقیقات پلیس در این زمینه جستجو میکردند؛ بدیهی است که این اخبار و جزئیات آن بسیار جذاب است اما در طرف مقابل، نشر آن به تبهکاران بیشتر کمک خواهد کرد تا پلیس. پلیس با بهکارگیری دانش تخصصی و حرفهای کارآگاهان و استفاده از همه امکانات و ظرفیتها سعی داشت این پرونده را که ابعاد ملی و بینالمللی پیدا کرده بود رمزگشایی کند، اما هر بار شاهد انتشار خبر، تصویر و مطلب باربط و بیربطی بودیم که تشبیه ماجرا به قتلهای زنجیرهای، دست داشتن فامیل در جنایت و … از جمله این موارد بود که شاید میتوانست پرونده را به بیراهه برده یا در روند آن اختلال ایجاد کند.»
منتظرالمهدی با بیان اینکه «انتشار اخبار ضد و نقیض و اطلاعات با جزییات در رسانهها تا جایی پیش رفت که حتی کارشناسان خبره پلیس دنیا در گفتوگو با رسانههای فارسی زبان خارج از کشور، آن را خارج از عرف و کار حرفهای پلیسی و قضایی عنوان کردند»، نوشت: «وقتی روزنامه، سایت، صفحات اجتماعی و … اقدام به گمانهزنی میکنند و یافتههای غلط، نیمه درست یا حتی بهطور اتفاقی کاملا درست خود را منتشر میکند، عواقب آن نامعلوم است و نمیدانیم کدام گوشه از تحقیقات و بازجوییها و روند پرونده را خدشهدار میکند.»
سخنگوی فراجا در پایان این یادداشت نوشت: « هرچند حل پروندهای با این ابعاد و ریزهکاری که با نقشه از پیش طراحی شده، صورت گرفت، در مدت زمان کوتاهی به سرانجام رسید؛ اما دیده، شنیده و چنین برداشت میشود که برخی میخواهند دستاورد پلیس را کوچک انگاری کنند ولی آگاهیم که از همه طرف در منگنه قرار دادن پلیس، جز ضرر، منافعی برای هیچ فرد و نهاد و جامعهای ندارد. انتشار تصاویر افسر، بازپرس، نماینده قوه قضاییه و متهمان در برخی خبرگزاریها حتی اگر با دستور مقام بالادست قضایی هم بوده باشد، باز هم محل ایراد و اشکال است و به شائبههای بیمورد دامنزده و از اساس عملی غیرحرفهای تلقی خواهد شد.»
داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر، در ساعات پایانی شنبه، ۲۲ مهرماه در خانه خود در شهرک زیبادشت کرج به قتل رسیدند. حدود چهار روز بعد و در روز پنجشنبه۲۷ مرداد ماه اعلام شد که عاملان قتل این کارگردان مطرح سینما و همسرش دستگیر شدهاند. همان روز نیز بازسازی صحنه جرم در محل انجام شد.
مرحوم مهرجویی متولد ۱۳۱۸ بود و با ساخت آثاری مانند «گاو»،«آقای هالو»، «پستچی»، «دایره مینا»، «هامون»،«بانو»، «لیلا»، «سارا»، «پری»، «درخت گلابی»، «اجاره نشینها»، «مهمان مامان»، «نارنجیپوش»، «سنتوری»، «آسمان محبوب»، «اشباح» و «لامینور» از جمله کارگردانان صاحب سبک سینمای ایران به شمار میآمد. مهرجویی تاکنون دهها جایزه ملی و بینالمللی را به سبب ساخت آثارش به دست آورده و او را مروج «موج نو» در سینمای ایران میدانند.
وحیده محمدیفر نیز متولد سال ۱۳۴۷ و دانش آموخته روانشناسی بود که در عرصه فیلمنامهنویسی، بازیگری، طراحی لباس و … فعالیت داشت. درپی قتل این کارگردان مطرح کشورمان و همسرش، علاوه بر شمار زیادی از چهرهها و مسئولان فرهنگی و هنری، بازیگران و سینماگران کشورمان، مقامات سیاسی نیز ابراز تاسف و ناراحتی خود را بیان کرده و خواستار رسیدگی فوری به این موضوع شده بودند.
عصر ایران نوشت: در ماجرای قتل داریوش مهرجویی، نکتۀ عجیب این است که چرا “قاتل اصلی”، یعنی باغبانی که مدعی بوده ۳۰ میلیون تومان از مهرجویی طلبکار است، شخصیتش این قدر کاریزماتیک بوده؟!
خودمان را به جای “باغبانِ مدعی” بگذاریم. مثلا ۳۰ میلیون تومان از کسی طلبکاریم؛ و البته از خانۀ او دزدی هم کردهایم. حالا پس از مدتی تحمل حبس بابت دزدی، میخواهیم آن ۳۰ میلیون تومانی را که مدعی هستیم حقمان بوده، نقد کنیم و ضمنا، چون بابت حبسمان کینه هم داریم از طرف مقابل، قصد کشتن او را هم داریم.
اگر هر یک از ما در چنین وضعیتی باشد، آیا میتواند سه نفر دیگر را هم مجاب کند به مشارکت در قتل؟ قتل کار راحتی نیست. انگیزه میخواهد. بر فرض که برادر باغبان با انگیزۀ حمایت از برادرش پذیرفته در این جنایت شرکت کند. آن دو نفر دیگر با کدام انگیزه در قتل داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر مشارکت کردهاند.
همۀ ما در زندگی روزمرهمان کم و بیش با دیگران اختلافاتی پیدا کردهایم. اختلاف مالی یا غیرمالی. اگر بابت یکی از این اختلافات قصد کشتن طرف مقابل را داشته باشیم، احتمال اینکه بتوانیم برادرمان را متقاعد کنیم برای مشارکت در قتل، چقدر است؟ قاعدتا احتمالش بسیار اندک است؛ چون اگر برادر ما نیز با کسی اختلاف مالی داشته باشد، بسیار بعید است که ما به برادرمان کمک کنیم برای کشتن آن فردِ “بدهکار”.
حالا بر فرض که بتوانیم برادرمان را متقاعد کنیم که در قتل به خاطر مبلغی نه چندان چشمگیر، به ما کمک کند. احتمال اینکه بتوانیم دو تن از دوستانمان را هم مجاب کنیم که بیایند بابت انتقامگیری ما و چند تا النگو و انگشتر طلا و دو تا موبایل آدم بکشند، چقدر است؟ آیا شما حاضرید برای فرونشستن خشم دوستتان یا برای مشتی مالِ ناچیز، بروید زن و مردی را بکشید که اصلا کدورتی هم از آن دو ندارید؟
حتی اگر بگوییم باغبان از سر کینهجویی مهرجویی و همسرش را کشته و برادر باغبان هم خواسته پشت برادرش را خالی نکند و به همین دلیل در این قتل مشارکت کرده، رفقای باغبان قاعدتا با انگیزۀ مالی تن به چنین کاری دادهاند. خود باغبان و برادرش هم که قطعا انگیزۀ مالی داشتهاند. پس چرا چیز زیادی از خانۀ مهرجویی ندزدیدهاند؟ بعید است که در آن خانه وسایل گرانقیمت کمحجم دیگری نبوده باشد.
اما نکتۀ اصلی در این ماجرا، قدرت باغبان در متقاعد کردن آدمهای نامربوط به ماجرا، برای ارتکاب قتل بوده است. شما از همین فردا شانست را امتحان کن! سعی کن این و آن را متقاعد کنی به قتل آقای الف یا خانم ب. ببین چند نفر به صرف برادری یا رفاقت با شما، حاضر میشوند در جنایتی که مجازاتش قصاص و مرگ است، مددکارت شوند؟
جنایت انگیزه میخواهد. وقتی شما انگیزۀ کشتن یکی دو نفر را داری، بسیار بعید است که بتوانی برادرت و بویژه دو تن از رفقایت را هم از چنین انگیزهای لبریز کنی. بخصوص وقتی که رفقایت مشکلی با آن یکی دو نفری که قصد قتلشان را کردهای، نداشته باشند؛ بنابراین نتیجه میگیریم که “باغبانِ طلبکار” شخصیت کاریزماتیکی داشته که موفق شده نه یک نفر، بلکه سه نفر را متقاعد کند به قتل پیرمرد و زنی که آزاری هم به برادر و رفقای باغبان نرسانده بودند.
کاریزما یعنی جذابیت غیرعادی و مقاومتناپذیر. فردی که کاریزما دارد، توان اثرگذاری بیمانندی بر دیگران دارد؛ به نحوی که دیگران در برابر رأی و خواست او، یارای مقاومت و حق انتخاب و انتقاد ندارند.
مثلا استالین شخصیتی کاریزماتیک داشت. هربرت جرج ولز، نویسندۀ مشهور انگلیسی، منتقد سرسخت استالین بود و او را جنایتکاری شایستۀ لعن و توهین میدانست. اچ. جی. ولز روزنامهنگار هم بود و در مطبوعات انگلیس مدام علیه استالین مینوشت. اما یک بار که به شوروی رفت و در کاخ کرملین با استالین دیدار کرد، چنان مجذوب او شد که همۀ عقاید قبلیاش دربارۀ دیکتاتور کمونیست را کنار گذاشت و یکسره در ستایش او نوشت.
ولز وقتی با استالین ملاقات کرد، بین هفتاد تا هشتاد سال سن داشت، ولی کاریزمای استالین، تاثیر بیمانندش را بر او گذاشت و او انتقادهایش را از یاد برد و گویی که اصلا توان مقاومت در برابر جاذبۀ شخصیت استالین را نداشته باشد، در مدار شخصیت کاریزماتیک آن آدمکش بزرگ قرار گرفت.
کسی که کاریزما دارد، استدلال نمیکند. جذب میکند. هدف استدلال “عقل مخاطب” است، ولی یک روشنفکر یا رهبر کاریزماتیک، عواطف مخاطبانش را هدف میگیرد و آنها را با زنجر عواطفشان، به سمت بدترین کارها سوق میدهد. چنانکه هیتلر در آلمان از پس چنین کاری برآمد. شخصیت او جاذبهای داشت که مردم آلمان به خاطرش کارهایی کردند که با عقل سلیم جور درنمیآمد.
ظاهرا شخصیت باغبانی که با مهرجویی خصومت داشته نیز چنان کاریزماتیک بوده که موفق شده سه نفر دیگر را به قتلی بیهوده سوق دهد؛ قتلی که هر عاقلی میتوانست یقین داشته باشد که در صورت ارتکابش، نمیتواند از چنگ قانون قسر در برود.
عقل سلیم (Common sense) متعلق به نخبگان نیست. اتفاقا ملاک عقل سلیم، رفتار عامۀ مردم است. وقتی “کینۀ شخصی” در میان نیست و تدارک ویژهای هم برای یک سرقت چشمگیر صورت نگرفته، عقل سلیم حکم میکرده که دست کم رفقای باغبان دست به قتل مهرجویی و همسرش نبرند.
انگیزۀ قتل چیزی نیست که به این آسانی پدید آید. بویژه وقتی که قاتل میداند طناب دار در انتظار اوست. نترسیدن از طناب دار، انگیزۀ شخصی لازم دارد.
این نکته هم قابل ذکر است که در اطلاعرسانی راجع به پروندۀ قتل مهرجویی، از باغبان به عنوان “قاتل اصلی” نام برده شده؛ در حالی که طبق همین اطلاعرسانی، رفقای باغبان به اتاق دیگر رفتهاند و وحیده محمدیفر را کشتهاند؛ بنابراین معلوم نیست چرا فقط باغبان “قاتل اصلی” است.
به هر حال حتی اگر داستان قتل مهرجویی و همسرش دقیقا همین باشد که باغبان و رفقایش روایت کردهاند، دست کم باید گفت این باغبان قاتل، شخصیت موثری داشته و دیگران را به شکلی عجیب در مدار تاثیر خودش آورده تا به تنهایی قصاص نشود!
احتمالا بهروز افخمی در فیلم هیچکاکیاش، به سبک “هیچکاک همیشه استاد”، روانکاوی عمیق و کاملی از شخصیت این باغبان کاریزماتیک ارائه خواهد کرد!
میزان نوشت: حسین فاضلیهریکندی، رئیس کل دادگستری و حسن مددی دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان البرز صبح امروز در دیدار با دادستان کل کشور به تشریح آخرین وضعیت پرونده قتل مرحوم مهرجویی و همسر مرحومه اش پرداختند.
در ابتدای این دیدار حجت الاسلام و المسلمین موحدی از زحمات همه کسانی که در شناسایی و دستگیری متهمان این پرونده خدمت و تلاش کردند قدردانی کرده و گفت: لازم است از شما و همکاران قضایی در استان و شهرستان که با مدیریت صحیح، حضور به موقع در صحنه، شناخت جوانب حادثه و صدور دستورات قضایی مناسب موجبات شناسایی و دستگیری متهمان پرونده را فراهم کردید قدردانی و تشکر میکنم.
وی ادامه داد: با دستورات بموقع و مدیریت خوب دادگستری استان و تلاش شبانه روزی همکاران پزشکی قانونی و همچنین اقدامات فنی و تخصصی خوب همکاران فراجا، بحمدالله متهمان در یک مدت کوتاه شناسایی و در چنگال عدالت قرار گرفتند و جا دارد از همه همکاران دادگستری و پزشکی قانونی و همچنین نیروی انتظامی هم تشکر و قدردانی داشته باشم.
دادستان کل کشور با بیان اینکه رسیدگی به این پرونده از جوانب مختلف حائز اهمیت بوده و رئیس قوه قضاییه هم در این باره دستورات ویژهای صادر کردند گفت: در این راستا بنده هم به صورت جدی با مسئولان قضایی استان در تماس بوده که بحمدالله زحمات نتیجه داده و متهمان دستگیر شدند.
حجت الاسلام و المسلمین موحدی یکی از آثار خوب شناسایی متهمان در فاصله کوتاه پس از وقوع جنایت را تامین امنیت روانی جامعه دانست و گفت: پروندههای این چنینی که برای اذهان مردم حساسیت خاص خود را دارد اگر با سرعت و دقت مناسب رسیدگی شود احساس امنیت را به شهروندان و جامعه تزریق میکند.
در ادامه حسین فاضلیهریکندی، رئیس کل دادگستری استان البرز به تشریح اقدامات انجام شده در دستگیری متهمان پرونده قتل مرحوم مهرجویی و همسر مرحومه اش پرداخته و گفت: بلافاصله پس از اطلاع از حادثه موضوع در دستور کار قرار گرفته و کارگروه ویژه پیگیری پرونده با مسئولیت رئیس کل دادگستری استان و با عضویت فرمانده فراجا و رئیس پلیس آگاهی استان البرز، دادستان مرکز استان، معاون پیگیری پروندههای خاص دادگستری کل استان البرز، رئیس دادگستری و دادستان فردیس و بازپرس ویژه پرونده تشکیل شد.
وی ادامه داد: در همان ابتدا تمامی سناریوها و احتمالات در نظر گرفته شده و پس از بررسی و تحقیقات و شناسایی مظنونین احتمالی، تعداد ۲۰ نفر بازداشت و تحقیقات فشرده از آنان در جهت رسیدن به سرنخهای بیشتر در دستور کار قرار گرفت.
رئیس کل دادگستری استان البرز اظهار کرد: خوشبختانه با روشهای تخصصی و فعالیت شبانه روزی به سرنخهای خوبی دست یافته و مشخص گردید که ۳ نفر از متهمان اصلی پرونده در بین دستگیرشدگان اولیه هستند و لذا تمرکز بر روی آنها قرار گرفته و پس از ساعتها بازجویی و تحقیق و استناد به ادلههای موجود متهمین به حضور فرد چهارم درپرونده اقرار کرده و مشخص شد که در شب حادثه ۴ نفر در محل جنایت حضور داشته و لذا پس از صدور دستور قضایی نفر چهارم هم بازداشت شده و تحقیقات در این مرحله به سر انجام رسید.
فاضلیهریکندی در ادامه به تشریح نحوه وقوع قتل و انگیزه آنها توسط متهمین پرداخت و گفت: متهمان از قبل با متوفیان آشنایی داشته و متهم اصلی در برههای از زمان نیز باغبان ویلای مرحوم مهرجویی بوده است و به دلیل مسائل مالی و ادعای داشتن طلب ۳۰ میلیونی از مرحوم کینه گرفته و با قصد و هدف انتقام دست به این جنایت زده است.
وی خاطرنشان کرد: متهمان به دلیل اینکه ویلا دارای حصارهای بلند نبوده به راحتی وارد حیاط شده و متوجه میشوند درب ورودی ساختمان نیز باز میباشد و لذا بدون دردسر وارد منزل شده و مرتکب جنایت میشوند.
فاضلیهریکندی افزود: بر اساس اقاریر به دست آمده، مرحوم مهرجویی در زمان ورود متهمان به منزل در حال تماشای تلویزیون بوده و مرحومه محمدیفر نیز در همانجا حضور داشته که متاسفانه با حمله به سمت مرحوم مهرجویی در ابتدا ضرباتی را با چوب به سر متوفی وارد کرده و سپس با ضربات چاقو به ناحیه گردن وی را به قتل رسانیدهاند.
رئیس کل دادگستری استان البرز ادامه داد: مرحومه محمدیفر نیز پس از ورود افراد به منزل به سمت اتاق خود فرار کرده، اما متهمان با تعقیب وی و درگیری با او نهایتا با ضربات چاقو او را هم به قتل رسانیده و پس از سرقت دو دستگاه گوشی تلفن همراه و مقادیری طلا از محل جنایت متواری میشوند.
فاضلیهریکندی گفت: شناسایی و دستگیری متهم چهارم در بررسی و کشف ابعاد مختلف پرونده نقش مهمی داشت گفت: چاقو و گوشیهای تلفن همراه سرقتی در اختیار نفر چهارم بود که پس از دستیگری این فرد، سرنخهای موجود کامل و ابعاد تحقیقات کاملتر شد.
وی درباره انگیزه قتل توسط متهمان گفت: فعلا بر اساس اقاریر، سه متهم اول با هدف انتقام و قتل به محل حادثه رفته و مرتکب جنایت شده و متهم چهارم که با تحریک سه نفر اولی مرتکب جرم گردیده با هدف و انگیزه سرقت وارد این پرونده شده است.
رئیس کل دادگستری استان البرز درباره ابعاد دیگر این جنایت گفت: در این پرونده ما به تحقیقات و اطلاعات به دست آمده اکتفا نکرده و هرگونه احتمالی را در دستور کار قرار میدهیم. چراکه معتقد هستیم در کنار سرعت باید دقت و ظرافت را هم به کار برده و نباید از هیچ احتمالی به سادگی عبور کرد.
فاضلیهریکندی در مورد زمان رسیدگی به پرونده و صدور رای هم گفت: در حال حاضر پرونده در دادسرا در حال انجام فرآیند خود میباشد و پس از صدور کیفرخواست پرونده در اختیار دادگاه قرار خواهد گرفت و قطعا در این باره هم اطلاع رسانیهای لازم صورت خواهد پذیرفت.
خلیج فارس: وب سایت خبری مشرق نیوز، در گزارشی جزئیات شب هولناک شهرک زیبادشت و قتل داریوش مهرجویی و همسرش را به نقل از ۴ متهم اصلی روایت کرده است.
در بخشی از این گزارش میخوانید:
* شب طولانی پاییزی ۲۲ مهرماه برای داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر، از همیشه کوتاه تر بود. آقای کارگردان روی مبل مشغول تماشای تلویزیون بود و همسرش هم در آشپزخانه آخرین پُکها را به آخرین سیگار زندگیاش میزد. آش پخته بودند و قرار بود دخترشان هم به ویلای زیبادشت بیاید و دور هم باشند. اما خبر نداشتند که چند متر آن طرفتر، درست پشت دیوار شهرک چه نقشه شوم و هولناکی تدارک دیده شده است.
* طراح جنایت؛ در دوراهی اقرار و انکار؛ حدودا ۲۵ سال دارد. او همان فردی است که در خبرها به «باغبان» مهرجویی معروف شده است. قد نسبتا کوتاه و موهای بلندی دارد؛ که البته همین موی بلند در صحنه جرم کار دستش داده است و از قضا یکی از اولین سرنخهای بدست آمده از عامل قتل است.
* سه نفر دیگر را همین باغبان برای این جنایت دور هم جمع کرده است. همدستانش، کریم صدایش میکنند. از هرکدامشان هر سوالی میپرسی در نهایت همه جوابها به کریم ختم میشود. گویی سه نفر دیگر هیچ اراده و اختیاری از خود نداشتند و کریم مغز متفکر آنهاست!
در بخشی از این گزارش میخوانید:
* شب طولانی پاییزی ۲۲ مهرماه برای داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدی فر، از همیشه کوتاه تر بود. آقای کارگردان روی مبل مشغول تماشای تلویزیون بود و همسرش هم در آشپزخانه آخرین پُکها را به آخرین سیگار زندگیاش میزد. آش پخته بودند و قرار بود دخترشان هم به ویلای زیبادشت بیاید و دور هم باشند. اما خبر نداشتند که چند متر آن طرفتر، درست پشت دیوار شهرک چه نقشه شوم و هولناکی تدارک دیده شده است.
* این اولین ملاقات یک خبرنگار با قاتلان مهرجویی و همسرش است؛ قرار ملاقات هم با هماهنگیهای صورت گرفته در ردههای مختلف امنیتی و انتظامی، در پلیس آگاهی استان البرز است.
* طراح جنایت؛ در دوراهی اقرار و انکار؛ حدودا ۲۵ سال دارد. او همان فردی است که در خبرها به «باغبان» مهرجویی معروف شده است. قد نسبتا کوتاه و موهای بلندی دارد؛ که البته همین موی بلند در صحنه جرم کار دستش داده است و از قضا یکی از اولین سرنخهای بدست آمده از عامل قتل است.
* سه نفر دیگر را همین باغبان برای این جنایت دور هم جمع کرده است. همدستانش، کریم صدایش میکنند. از هرکدامشان هر سوالی میپرسی در نهایت همه جوابها به کریم ختم میشود. گویی سه نفر دیگر هیچ اراده و اختیاری از خود نداشتند و کریم مغز متفکر آنهاست!
* کریم سالها باغبان مرحوم مهرجویی و امین او بوده و به دلیل برخی اختلافات مالی و کاری، رابطه اش با خانواده مهرجویی تیره شده است. همان اوایل بازداشت پس از مواجهه با سایر همدستان و اسناد و شواهد متقن بدست آمده، اقرار کرده و داستان جنایت را با جزئیات برای بازپرس پرونده و ضابطان شرح داده است و پای اعترافاتش را هم انگشت زده است. اما در چند نوبت بعدی، تلاش میکند با دادن اطلاعات غلط در مسیر تحقیقات انحراف ایجاد کند. کریم یک بار نیز در بازداشتگاه اقدام به خودکشی میکند که با هشیاری ماموران، ناکام میماند.
* کریم همان فردی است که هفته قبل از حادثه به همراه سه نفر دیگر به ویلای مرحوم مهرجویی رفته و همسرش را تهدید کرده بودند. آن روز سایه کریم بر روی در ورودی خانه میافتد و موهای بلند او هم نشانه خوبی برای شناسایی اوست. به گفته یکی دیگر از همدستان کریم که در قتل نیز همدست او بوده، آن شب کریم با عوض کردن صدای خود، با تهدید از همسر مهرجویی میخواهد که در را باز کند. مرحوم محمدیفر هم این تهدید را با تهدید تماس با پلیس پاسخ میدهد و آنشب در نهایت فرار میکنند.
* کریم اما دست بردار نبود. از همان روز برنامهریزی میکند تا در فرصت بعدی نقشه قتل را پیاده کند. شب حادثه این بار کریم نقشه دیگری طراحی می کند.
* از بعدازظهر روز حادثه هماهنگی کریم با سه نفر دیگر آغاز می شود. محل قرار پشت دیوار ویلای مهرجویی است. حوالی ۸ شب هر چهار نفر آماده هستند. این بار به دو گروه دو نفره تقسیم میشوند؛ کریم و “میر ویس” برای کشتن داریوش مهرجویی و “اسکندر” و “داوود” هم برای همسر مهرجویی.
* میر ویس – نفر دوم و قاتل مرحوم مهرجویی؛ میر ویس ۲۱ سال دارد؛ او هم کارگر و سرایهدار ویلاهای زیادی در آن منطقه بوده و تقریبا از هرجایی که کار میکرده، یک یادگاری به سرقت برده است. به همین دلیل هم با شکایت آقای مهرجویی و دیگر اهالی او را از شهرک بیرون میکنند. کریم هم با شناخت از این حواشی و انگیزه میر ویس، به او پیشنهاد همراهی در این جنایت داده است. میر ویس هم یک دختر دارد که شب قبل از حادثه مریض بوده. اما انگار انتقام از مهرجویی آنقدر برای میر ویس اهمیت داشته که روز جنایت دخترش را به دکتر برده و به سرعت خود را به محل جنایت رسانده است.
* “داوود” برادر کوچکتر میر ویس است. خودش میگوید کریم او را برای این جنایت تحریک و دعوت کرده است. اما نمیداند برای چه انگیزهای! میگوید قرار بود هرچیزی سرقت کردند بین خودشان تقسیم کنند.
* نفر چهارم “اسکندر” است. او هم همسنوسال داوود است. اسکندر هنوز گیج و گنگ است و گویی نمیداند چه اتفاقی افتاده و اصلا نمیداند در قتل چه کسانی مشارکت داشته! میگوید بعد از جنایت، برگشته به محل سکونتش و صبح روز بعد هم سر کار رفته!
* اسکندر اینطور روایت میکند: «ما رفتیم از در آشپزخانه وارد شدیم؛ خانم در آشپزخانه و پشت به در نشسته بود و مشغول کشیدن سیگار بود. آرام در را باز کردیم و وارد شدیم . آقای مهرجویی هم روی مبل داشت تلویزیون نگاه میکرد. خانم با دیدن ما ترسید و به سمت اتاق خواب فرار کرد. سعی کرد در را ببندد اما با زور وارد اتاق شدیم. با پارچه و شلواری که همانجا بود دست و دهن خانم را بستیم.»
* داوود میگوید من سر خانم را نگه داشتم و اسکندر دو ضربه کشویی چپ و راست محکم و عمیق به ناحیه جلوی گردن همسر مرحومه وارد کرد. و همان دو ضربه تقریبا کار را تمام کرده بود. ضربات آنقدر شدید بوده که دست داوود که سر و گردن مقتوله را نگهداشته بود، مجروح میشود.
* داوود میگوید بعد از ضربات اسکندر دید که دستش بریده و خون شدیدی می آید. برای همین دستش را در دستشویی همانجا میشوید و همین سرنخ برای اثبات او کافی است! رد خون داوود روی شیر آب و ظرفشویی باقی ماند و از چشم ماموران هم پنهان نماند.
* همزمان با حمله اسکندر و داوود به مرحومه محمدیفر، کریم و میر ویس هم به سراغ مهرجویی میروند و ابتدا با چوب درخت آلبالو که از حیاط ویلای مهرجویی برداشته بودند چند ضربه به سر مرحوم میزنند و بعد هم با کمک کریم و با یک چاقوی دسته سفید حدود ۳۰ سانتیمتری، آن صحنه دلخراش را رقم زدند. بعدا کریم که برای اطمینان از تمام شدن کار همسر مهرجویی به اتاق محل قتل همسر میرود، چند ضربه دیگر هم به گردن او وارد میکند.
* میر ویس به دلیل مشکل مادرزادی در ناحیه دهان، سخت صحبت میکند؛ اما با جزئیات همه چیز را تعریف میکند. میگوید ۴ ضربه با چوب زدم و ۴ ضربه هم با چاقو. وقتی میپرسم نقش کریم در کشتن مهرجویی چه بود، میگوید فقط دستهای آقا را گرفته بود.
* مرور اظهارات داوود و اسکندر هم نشان میدهد که کریم مغز متفکر این جنایت بوده و سعی کرده خودش کمترین نقش عملی را در این جنایت داشته باشد. به همین دلیل کار با وی کمی سختتر از سه نفر دیگر است.
* به غیر از مو و بزاق دهان کریم، یک نشانه دیگر هم موید حضور اوست. وحیده محمدیفر زمانی که قاتلان وارد منزل آنها میشوند پیامی با مضمون (کریم اومد تو خونمون تتتتت) را برای دخترش تایپ میکند، اما فرصتی برای ارسال آن پیدا نمیکند و این پیام در حافظه گوشی وی باقی میماند که پس از کشف تلفن همراه از یکی از متهمان و بازگشایی قفل آن توسط پلیس به دست آمده است.
* تمام اموال سرقت شده از خانه مهرجویی، هفت النگوی همسرش و دو گوشی موبایل و یک خلخال بوده که همگی در بیرون از ویلا کشف میشود. قاتلان این اموال را در چند نقطه جداگانه دفن کرده بودند تا مدتی بعد از جنایت، آنها را خارج کنند. دو آلت قتاله را نیز جداگانه در زمینهای اطراف دفن کرده بودند که همگی توسط کارآگاهان کشف شد.
* از هر کدامشان که میپرسیم چقدر کارتان طول کشید، نمیدانند! یکی میگوید ۱۰ دقیقه و یکی دیگر میگوید ۳۰ دقیقه… حتی ساعت ورود به منزل را هم درست نمیدانند.
* یکی از کارشناسان پرونده از تطبیق DNA متهم اصلی – کریم – میگوید؛ کریم در صحنه جرم هم چند تار مو از خود به جا گذاشته و هم بزاق دهانش را..! میگوید موی من مربوط به زمانی است که در خانه کار میکردم (در حالی که او اصلا به داخل خانه رفت و آمدی نداشته) و موی پیدا شده هم موی تازه است. در مورد بزاق اما یادش نمیآید که در کدام گوشه منزل آب دهان پرتاب کرده است!
* در لابلای صحبتها با کریم و میر ویس درباره سابقه ارتباط این افراد با خانواده مهرجویی، البته صحبتهای دیگری هم درباره ریشه اختلافات آنها مطرح میشود که به دلیل حفظ حریم شخصی مقتولین، قادر به انتشار آن نیستیم اما مشخص میشود که طی سالهای گذشته دستکم این دو نفر به اندازهای در جریان سبک زندگی، رفت و آمدها و قرارها و تفریحات این خانواده قرار داشتند که رفته رفته همین نزدیک شدن بیش از حد و برخی برخوردها نقطه آغاز یک کینه عمیق میشود.
* وقت ناهار است و آثار گرسنگی هم در چهره متهمان و هم خود ما، کم کم نمایان میشود. به اسکندر میگویم آب یا چیزی میخواهی، میگوید نه فقط خیلی گرسنهام. خبر ندارد که ناهار متهمان را زودتر از ما آماده کردهاند. ناهار آن روز همه پرسنل آگاهی پلو مرغ است و برای متهمان هم از همان غذا آوردند.
* روایت متهمان هر چند در کلیات هماهنگ و موید یکدیگر است، اما در جزییات اختلافاتی دارد که کارآگاهان و بازپرس پرونده همچنان برای رفع این ابهامات جزئی در حال تکمیل تحقیقات هستند. پس از مصاحبه با هر یک از متهمان، اتاق مشترک کارآگاهان، دادستان و معاونانش و بازپرس تشکیل میشود تا صحبتها با اسناد و مدارک و اقرار سایر متهمان تطبیق داده شود و نقاط ابهام قدیمی رفع یا سوالات جدیدی کشف شود.
* در سالن نگهداری متهمان، افراد دیگری غیر از این چهار نفر هم حضور دارند که در ارتباط با همین پرونده بازداشت شدهاند. از جمله فردی که گمان میرود اولین تصاویر از پیکر مقتولین را منتشر کرده است.
* کریم در گوشهای نشسته و یک به یک همدستانش را زیر نظر دارد. میر ویس میگوید در یک فرصتی که با کریم رو در رو شده، کریم به او با اشاره فهمانده است که سکوت کند و حرفی نزند.
* کار ما با متهمان تمام است اما بازجوییهای تخصصی بعد از رفتن ما هم ادامه دارد. دادستان میگوید بیشتر پرونده تکمیل شده است؛ تنها رسیدن به پاسخ چند سوال مانده که در بازسازی صحنه جرم در روز شنبه ابهامات بیشتری رفع شده است و قرار است این پرونده به سرعت و خارج از نوبت رسیدگی و احکام متهمان صادر شود.
روزنامه شرق نوشت: در روند تحقیقات پرونده، در پی بررسی تلفن همراه خانم محمدی، کارآگاهان با یک پیام ارسال نشده از سوی همسر مرحوم مهرجویی به دخترش مونا مواجه میشوند.
نکتهای که در گوشی تلفن همراه همسر داریوش مهرجویی وجود داشت و به کشف حقیقت کمک کرد، پیام ارسال نشده وحیده محمدی فر به دخترش مونا مهرجویی است.
وحیده محمدیفر زمانی که قاتلان وارد منزل آنها میشوند پیامی با مضمون (کریم اومد تو خونمون تتتتت) را برای دخترش تایپ میکند، اما فرصتی برای ارسال آن پیدا نمیکند و این پیام در حافظه گوشی وی باقی میماند که پس از کشف تلفن همراه از یکی از متهمان و بازگشایی قفل آن توسط پلیس به دست آمده است.