خلیج فارس: روزنامه شرق در گزارشی نگاهی کرده است به ماجرای شلوغی جادههای شمال و بازارهای دم عید که برخی آن را نشانه بهبود وضعیت معیشتی میدانند، این گزارش را بخوانید:
در بخشی از این گزارش آمده است:
* داخل بازار شلوغ است. خیابان میان هیاهوی جمعیت گم شده است. از هر سر صدایی بلند است و همهمه کل بازار را گرفته است. یکی داد میزند: «بدو سه تا 50 تومن»! دیگری انگار که زوری باشد، مشتریان را به داخل مغازه، فرامیخواند. یکی از مغازهدارها میگفت: اصلا کاسبی این روزها خوب نیست. خرج و دخلمان به هم نمیخواند و نمیتوانیم جواب مردم را بدهیم. کلی جنس خریدهایم و برایش چک کشیدهایم. حالا باید بدویم و پول جور کنیم تا طلب مردم را بدهیم.
* اینها بخشی از سخنان بازاریان است. بازار دم عید که انگار فقط شلوغی را به خود میبیند؛ اما مثل سالهای قبل رونق چندانی ندارد. شلوغی بازار و نالههای فروشندهها انگار تناقضی را جلوی چشم پدیدار میکند. تناقضی که احتمالا از دید اهالی دولت، پنهان مانده است. همین ایام عید سال گذشته بود که سخنگوی دولت برای بازدید از ستاد مرکزی هماهنگی خدمات سفر، به محل ستاد رفته بود و بعد از جلسه، با خوشحالی از آمارهایی که به او داده بودند، خبر داد و بهطور ویژه شلوغی جادهها را به دلیل اوضاع مالی خوب و مناسب مردم اعلام کرد. آن روز علی بهادریجهرمی، سخنگو و رئیس شورای اطلاعرسانی دولت و دبیر هیئت دولت، گفت: آمار و ارقامی که در این جلسه شنیدم، بسیار دلگرمکننده بود.
* درباره تصادفات و حوادث جادهای دوست داریم که این آمار به سمت صفر برسد؛ اما این یک واقعیت تلخ است که باید به سمت کاهش آن پیش برویم. خوشبختانه امسال حجم تلفات جانی کاهش داشته و انشاءالله این آمار کمتر هم خواهد شد و تا پایان سفرهای نوروزی کمتر اخبار تصادفات و حوادث را داشته باشیم تا شیرینی عید نوروز بیشتر احساس شود.
* جهرمی اینها را که گفت، به نقطه مهم سخنانش رسید و از همه این آمارها نتیجه گرفت: زیادبودن سفرها نشاندهنده توان مالی مردم است و از این بابت خوشحالیم که مردم میتوانند به مسافرت بروند. برای من جای سؤال بود که چرا تهران شلوغ است و اکنون فهمیدم که به دلیل برنامهریزی خوب ستاد هماهنگی سفر بوده است. انشاءالله بتوانیم توزیع زمانی را به توزیع مکانی اضافه کنیم. در حد توان حتما پیگیر حل مشکلات حوزه گردشگری خواهم بود.
* شلوغیِ سرشار از زندگی همین است که سخنگوی دولت گفته است. با این حال مردم داخل کوچه و خیابان کمی از این فضا دور هستند. آنها به احتمال چیزهایی میبینند و موضوعاتی را لمس میکنند که احتمالا از دید دولتمردان گاهی دور میماند. وضعیت جواد آقا یکی از آن مواردی است که با آنچه سخنگوی دولت گفته و در تاریخ مانده، در تناقض است. جواد جزئی از این شلوغی است. جزئی از آنهایی که بازار و خیابان را شلوغ میکند؛ اما حضورش در خیابان خیلی به وضعیت مالیاش ربطی ندارد یا حضور دیگر مردمانی که حیران توی خیابان و بازار میگردند و در پایان با دست خالی گویی که چیز دندانگیری که مطلوب ذائقهشان باشد، گیر نیاورده و سلانهسلانه راهی منزل میشوند.
* نتیجهگیری سخنگوی دولت و ارتباط خوبی وضعیت مالی با شلوغی جادههای شمال هرچند برای مردم ملموس نیست؛ اما برخی از کارشناسان هم آن را رد کرده بودند. مرتضی افقه، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران همان زمان در پاسخ به این برداشت گفته بود: شلوغبودن جاده شمال به هیچ روی ربطی به خوببودن وضعیت اقتصادی خانوارها در ایران ندارد. این روزها زیاد میشنویم که چون جادهها در تعطیلات شلوغ میشود، به آن معنی است که وضع مردم خوب است، من این حرف را حرف خطرناکی میدانم؛ چون این ترس وجود دارد که برای بهتر نشاندادن وضع مردم، مسئولان دست از مدیریت ترافیک بکشند و بگویند آنقدر وضعیت مالی خوب است که جاده بهطور کامل قفل شد و شاید هرچه ساعات ماندگاری مسافران بیشتر باشد، آمار بهتری به افکار عمومی ارائه شود.
* او میگفت: دلایل متعددی وجود دارد که طبق آن میشود اثبات کرد شلوغی جادهها هیچ ربطی به وضعیت مالی مردم ندارد. مثل این میماند که بگوییم ترافیک تهران نشان از وضع خوب مردمی دارد که مدام ماشین میخرند؛ درحالیکه ترافیک تهران به دلیل مدیریت بسیار اشتباه از یک سو و نارسایی شدید حملونقل عمومی از سوی دیگر است. اگر وضعیت مردم اینقدر خوب است، چرا خودتان معتقدید که 60 میلیون نفر از جمعیت ایران نیاز به حمایتی بالاتر از یارانه ۴۵ هزارتومانی دارند. واقعیت این است که شش دهک از جمعیت ایران فقیر هستند و این را حتی در آمارها هم میتوان دید. به گفته این استاد دانشگاه، از سوی دیگر باید در نظر داشته باشید که بسیاری از این مسافران نیز روش سفرشان طوری است که حتی به اقتصاد شهری که به آن میروند خدمتی نمیکنند، در چادر میخوابند، روی پیکنیک غذا میپزند و شاید آنچه به جا میگذارند، زباله تولیدیشان باشد. کافی است تصاویر خیابانها و پارکهای شهرهای میهمانپذیر را در ماههای اوج سفر ببینید تا این گزاره اثبات شود.
* کارگران این روزها در پی محاسبه افزایش حقوقاند. هر سال دقیقا در چنین وقتی همهشان چرتکه برمیدارند تا حساب کنند آنچه قرار است بهعنوان حقوق و دستمزد بگیرند، در مقابله با وضع اقتصادی و تورم، چطور قرار است پیروز از زمین بیرون بیاید. چطور قرار است دستمزدی بگیرند که هم بتوانند به سفر بروند و به خیابان تا مراکز جمعیتی را شلوغ کنند و بتوان از آن نتیجه گرفت وضع مردم خوب است و هم این دستمزد طوری باشد که باز صدای عدهای درنیاید که داریم ورشکست میشویم یا مجبوریم بنگاههای اقتصادی را تعطیل کنیم.
حسین راغفر، استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا در پاسخ به این پرسش که هر وقت صحبت از افزایش دستمزد میشود، کارفرمایان فریاد برمیآورند که اگر چنین شود واحدهای تولید تعطیل میشوند، با این گزاره موافقید یا خیر؟ گفت:
* طبیعی است که وقتی قیمت هر کالا یا خدماتی افزایش پیدا کند، اثرات قیمت نسبی بر آن بار میشود و افزایش قیمت بر بازار هم تأثیر میگذارد. او افزود: از این نظر آنها درست میگویند اما باید دید مقصر کیست؟ آنها راست میگویند اما از این جهت راست میگویند که هزینههای بنگاه تولید یا اقتصادیشان با افزایش حقوق و دستمزد، افزایش پیدا میکند. اما باید دقت داشته باشیم که افزایش هزینههای واحدهای تولید و بنگاههای اقتصادی فقط مربوط به دستمزد نیست. به این دلیل که سهم دستمزد بنگاهها از کل مخارج، کم و نازل است. من دقیق محاسبه نکردهام اما برآوردم این است که این سهم حدود 10 درصد است.
* نکتهای که وجود دارد این است که این واحدها، هزینههای دیگری هم دارند. مسئله اصلی ما دستمزد نیست، بلکه نرخ ارز است که توسط خود دولت تغییر میکند. برای چه؟ احتمالا برای اینکه کسری بودجه را تأمین کند. حالا هزینه این نوع مدیریت را چه کسی میدهد؟ حتما تولیدکننده، کارفرما و مردم عادی این هزینه را میپردازند. حتما این هزینه را آن کارفرما هم میپردازد. اما اگر موضوع فقط دستمزد بود، با افزایش حقوق و دستمزد مطابق وضع درست میشد. حالا کارفرمایان چون زورشان به عوامل شکلدهنده تورم نمیرسد، فشار موجود سر کارگر و نیروی کار خالی میشود. تأکید راغفر این است که این نابرابری هزینهها و وضعیت در سال آینده، بدتر هم خواهد شد و با افزایش تورم، مدیریت وضعیت موجود در بنگاهها سختتر خواهد شد. دولت اعلام کرده تورم 40 درصد است و همین حدود را برای سال آینده نیز برآورد کردهاند، اما با برآوردهایی که انجام دادهایم به نظر من تورم چهبسا، 60 درصد یا بیشتر باشد؛ بهویژه با شرایطی که درحالحاضر داریم. بههرحال تورم هم میانگین 300 یا 400 قلم کالاست و برای مردم بیشتر آن بخش حس میشود که سبد کالاییشان را تشکیل میدهد.
* آنچه راغفر درباره تورم میگفت، با گزارش مرکز آمار ایران درباره تورم دیماه سازگار است. طبق اعلام مرکز آمار، در دیماه ١٤٠٢، تورم نقطهبهنقطه خانوارهای کشور، ٣٨,٥ درصد بوده است؛ یعنی خانوارهای کشور بهطور میانگین، ٣٨.٥ درصد بیشتر از دیماه ١٤٠١ برای خرید یک «مجموعه کالاها و خدمات یکسان» هزینه کردهاند.
* هزینههای زندگی چه کارگر باشی و چه بازاری، افزایش پیدا کرده است. این را همه شهروندان با پوست، گوشت و استخوانشان، لمس میکنند. اینکه یک مسئول دولتی آمار بدهد که تورم کاهش پیدا کرده است، برای مردم قابل قبول نیست. در افزایش تورم هم مطابق آنچه کارشناسان میگویند، افزایش دستمزدها چندان تأثیر ندارد. اینکه افرادی در دورن جلسات جایی به نام شورای عالی کار برای مقابله با تورم احتمالی بهانه افزایش میزان دستمزدها را میآورند هم دور از واقعیت است. مردم در کف جامعه چیزی را حس میکنند و زندگی تنگنای معیشت را برای همه چنان ملموس کرده که دیگر نمیتوان بهراحتی هر عدد و رقمی را به عنوان دستاورد به خورد آنها داد.
فضلالله صلواتی، استاد بازنشسته دانشگاه اصفهان درباره اوضاع اقتصادی بر این موضوع تأکید داشت که در حوزه تأمین معیشت مردم، بخشهای مختلف حاکمیت ناموفق بودهاند. چه دولت و چه مجلس قولهای زیادی دادهاند که هیچکدام از آنها محقق نشده است و میگوید:
* آقای قالیباف بارها فرمودهاند ما برای بهبود وضع معیشتی مردم آمدهایم. بیشتر نمایندگان مجلس هم همین موضوع را تأیید کردهاند اما همین الان به خیریههای سطح شهر خودتان مراجعه کنید؛ خواهید دید برخی از مردم نان و پنیر هم گیر نمیآورند و در شرایط سختی معیشتی به سر میبرند. خود مراکز معتبر دولتی هم بیش از 50 درصد جمعیت را زیر خط اعلام کردهاند و آنها را واجد دریافت یارانه میدانند. او افزود: سؤال همه ما این است که پس این مجلس چه کرده؟ این شعارها چطور شده است؟ وعدههایی که جناب آقای قالیباف یا آقای رئیسی دادند، چطور شد؟ چرا هیچکدام عملی نشد؟
* دولت گاهی گزارشهایی میدهد که برای مردم قابللمس نیست. مثلا اینکه فلان پروژه عمرانی انجام شده است. ما درباره این موضوعات بحثی نداریم. اگر دولت یک جا راهی کشیده یا یک طرح آبرسانی انجام داده، خدا پدرش را بیامرزد اما همه باید بدانیم اصل موضوع معیشت مردم و خوراک آنهاست. اصل زندگی مردم است. اصل داروی مردم است که نباید روزبهروز گرانتر شود.
* خدا نکند که کارتان به دارو و درمان بیفتد. بروید ببینید این داروها چه قیمتی شده است. خود من که داروهایم هر دو یا سه ماه 200 یا 300 هزار تومان هزینه داشت، الان حدود یکمیلیون و 500، 600 هزار تومان هزینه دربر دارد. اینها را بهعنوان نمونه عرض میکنم، این برای همه صادق است. مگر یک معلم بازنشسته میتواند از پس این هزینهها بربیاید؟ حالا به فرض یکسوم یا بیشتر آن را هم بیمه بپردازد. حالا اگر کسی از یک خانواده دچار بیماری خاص شود که هیچ. برخی از این بیماران خاص که تحت پوشش هیچ نوع بیمهای نیستند.
* همه لمس میکنند گوشت قیمتش چقدر است یا مرغ چه قیمتی دارد. چه راست و چپ اینها برای همه قابللمس است. اینها همه هزینههایی است که معیشت را سخت میکند، مگر یک معلم بازنشسته لیسانسه چقدر حقوق میگیرد که بتواند از عهده این هزینهها بربیاید؟
* اینها بخشی از واقعیت وضع معیشت در جامعه است که گاه در کلام دولتمردان طور دیگر بیان میشود. همین چندی پیش رئیسجمهوری در گزارش مربوط به دهه فجر، آمار و ارقامی را اعلام کرد که انتقادهای زیادی را دربر داشت. انتقادهایی که در بخشهای مختلف جامعه نمود داشت و در کوچه بازار گاه به تلخی و گاه به طنز، درباره آن صحبت میشد. صحبتهایی که به نظر میرسد اگر کمی در میان جامعه کارگری، کارمندی و بازنشستگان آمدوشد داشته باشیم، شاید طور دیگری بیان میشد.