خلیج فارس: امیرحسین ثابتی، مجری سابق صداوسیما و نماینده مجلس در هیات همراه سعید جلیلی برای ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری در وزارت کشور حضور دارد.
امیرحسین ثابتی
خلیج فارس: منتخب تهران در مجلس دوازدهم از کاندیداتوری سعید جلیلی حمایت کرد.
امیرحسین ثابتی، منتخب تهران در مجلس دوازدهم با اشاره به کاندیداتوری سعید جلیلی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «برگ برنده ما شهید زنده ما سعید جلیلی آمد… به یک شهید زنده برای ادامه راه شهید جمهور نیازمندیم.» تصویر منتشره از این جهت معنادار است که بیشتر شبیه به پوستر انتخاباتی جلیلی است.
مهرداد خدیر
در میان واکنشهای مختلف به حملات موشکی – پهپادی ایران به اسراییل در بامداد ۲۶ فروردین که غالبا در تمجید و ستایش بوده و در مواردی موجب احضار یا هشدار هم شده یکی از همه شاذّتر است و آن توییت جناب امیرحسین ثابتی مجری سابق تلویزیون است که دو ماه دیگر قرار است به عنوان نمایندهٔ مردم تهران در مجلس شورای اسلامی مستقر شود.
او نوشته است: «عملیات دیشب نتییجهٔ یک راهبرد درست بود که اگر هنوز کشور دست حامیان تنشزدایی بود به دست نمیآمد تا مبادا در تلهٔ تنش گرفتار شویم. اتفاقی که بنیصدر در اول انقلاب با رویکرد غلط <زمین بدهیم تا زمان بخریم> کشور را ضعیف کرده بود. لذا پیشنهاد میکنم فیلم ارزشمند <آسمان غرب> را ببینید.»
به این بهانه چند نکته را باید با مجری سابق و نمایندهٔ بالقوهٔ فعلی و نمایندهٔ بالفعل بعدی در میان گذاشت:
۱. سیاست کشور همچنان تنشزدایی است و در راستای همین سیاست نیز ایران ۷۲ ساعت قبل به کشورهای همسایه اطلاع داده بود و سردار سرلشگر باقری نیز تصریح کرد عملیات تمام شده و نماینده ایران در سازمان ملل نیز اعلام کرد ایران به دنبال تنش نیست و در پی آرامش است. آقای ثابتی گویا تصور کرده سیاست تنشزدایی مثل کنترل جمعیت است که مدتی دنبال میشد و اکنون عکس آن اجرا میشود و برای فرزندآوری مشوق میدهند. نقطهٔ مقابل تنش زدایی، تنشزایی است حال آن که هیچ یک از مقامات چنین داعیهای ندارند.
۲. حملات موشکی – پهپادی به اسراییل به عنوان عملیات تنبیهی و دفاع مشروع انجام شده و چون قبلا به خاک ما یا مراکز وابسته به ایران در کشوری دیگر چنین حملهای صورت نپذیرفته بود موضوعیت نداشت و ربطی به تنشزدا بودن دولت های خاتمی و روحانی ندارد. حتی در دولت احمدینژاد که باب میل ثابتی و رفقا بود. چون موضوعیت نداشت.
۳. درباره این گونه عملیات در شورای عالی امنیت ملی تصمیم گیری میشود که نهادی جامعتر از دولت است. ضمن این که در همان دولت روحانی که مورد سرزنش جناب امیر حسین ثابتی است نیز عملیات عینالاسد و حمله به پایگاه آمریکا در کردستان عراق به تلافی ترور سردار سلیمانی انجام شد. این اتفاق مربوط به چهار سال و سه ماه قبل است و باید به خاطر داشته باشند.
۴. آقای ثابتی متولد اردیبهشت ۶۷ است. یعنی دو ماه مانده به ختم جنگ. بنا بر این هیچ تجربهٔ مستقیمی از جنگ هشت ساله ندارد و آنچه را که دربارهٔ اولین رییس جمهوری و اولین فرمانده جنگ گفته در بولتنها خوانده است. محض اطلاع ایشان و از حیث تاریخی باید توضیح داد بعد از سقوط خرمشهر رییس جمهور وقت و فرمانده کل قوا گفت: «عراقی ها غره نشوند. اشکانیها هم زمین میدادند و زمان میگرفتند و یکی از استراتژیهای آنان بود.» غرض او روحیه بخشی بود.
در آن زمان هیچ یک از دو نمایندهٔ امام در شورای عالی دفاع – آیتالله خامنهای و دکتر چمران– ولو اختلافاتی هم با بنیصدر داشتند بر این سخن خرده نگرفتند. در جریان جلسات مجلس در طرح عدم کفایت رییس جمهوری در اواخر خرداد ۱۳۶۰ هم آیتالله خامنهای که از موافقان طرح بود بحث عملکرد او در جنگ را پیش نکشید با این که از فرماندهی کل قوا برکنار شده بود و حتی ادعای خیانت او در قضیه هویزه را رد کردند و رفتاری اخلاقی را در عین مخالفت با او و موافقت با طرح به نمایش گذاشتند.
جناب ثابتی مشروح آن سخنان را بخواند تا بداند ۷ سال قبل از تولد او چه گفته شده است. اتهام اصلی بنیصدر از نظر امام یک چیز و آن هم ائتلاف با مجاهدین خلق بود و نه عملکرد او در جنگ. چندان که توصیه کردند از آنها جدا شود و به نوشتن کتاب بپردازد. بنیصدر البته از آنها جدا شد اما دیر. وقتی در سال ۶۴ از دختر خود هم خواست از مسعود رجوی جدا شود و با او به عراق نرود.
۵. فیلم «آسمان غرب» دربارهٔ یکی از خلبانان شجاع هوانیروز در اوایل جنگ است: ستوان یکم علیاکبر قربانشیرودی که در غرب ایران به شهادت رسید. خلبان هوانیروز که به خاطر تغییر نام ورزشگاه امجدیه به شیرودی برای همه نامی آشناست اگرچه ربطی به ورزش نداشت ولی چون نام امجدیه در رسانه ها پرتکرار بود میخواستند نام شیرودی در یادها بماند.
درباره شهید شیرودی این روایت در سال های اخیر پررنگ شده که دستور بنیصدر درباره بمباران منطقهای در روز شروع جنگ را اجرا نکرده ولی اگر هم در فیلم آمده باشد محل بحث است چون اگر قرار بر تمرد از دستور فرمانده باشد سنگ روی سنگ بند نمیشود و امام نیز بر هماهنگی تاکید داشت ضمن این که رییس جمهور وقت خود به مراسم او در زادگاه در شمال کشور رفت و با این حال به نظر میرسد آقای ثابتی عنصر «تمرد» و تن ندادن را در این فیلم مدنظر دارد حال آن که میدانیم نافرمانی در امور نظامی مشکل جدی ایجاد میکند و صفات دیگر شهید شیرودی را باید یادآور شد.
فیلم را ندیده ام ولی اگر استناد فیلم به رد درجههای تشویق باشد و فراتر از فیلم و از حیث تاریخی باید یادآور شد در رد درجهها هم میخواست بگوید انگیزه او فراتر از این امور است و به همان ستوانیار سومی بسنده میکند و این را از وصیتنامی توان به وضوح دریافت: این کشاورززاده تنکابنی سرباز ساده اسلام است و آرزو دارم جنگ تمام شود و به زادگاهم بازگردم و به کشاورزی مشغول شوم.
داستان تمرد مبتنی بر این ادعاست که روز اول جنگ از دستور تخلیه پادگان و بمباران مهمات آن برای این که به دست عراقیها نیفتد سرپیچی کرده و گفته میمانیم و با همین دو هلیکوپتر مهمات دشمن را میکوبیم و مسوولیت تمرد را هم میپذیریم.
۶. بله. همچنان باید مراقب افتادن در تله بود و جای خوشوقتی است که مجموعه رفتار تصمیمگیران در این چند روز از واکنش اولیه رییس ستاد کل نیروهای مسلح که اوج عقلانیت و درایت و استفاده دقیق و درست از کلمات و پرهیز از هر سخن هیجانی و کاملا دقیق با تاکید بر تمام شدن عملیات بود تا تماسها و نشستهای وزیر خارجه و سفیر ایران در سازمان ملل (دکتر سعید ایروانی) هیچ شباهتی به خاماندیشیها و هیجانات جوانی امیر حسین ثابتیها ندارد.
البته میدانم نام خانوادگی آقای ثابتی «ها» ندارد و مثل آقای خویینیها نیست که معلوم نیست این «ها» چگونه بر نامخانوادگی او نشسته اما این «ها» به خاطر آن است که یک بار یکی از همفکران آقای ثابتی در شبکه افق سیما در اواخر ریاست جمهوری حسن روحانی و در گزارشی از بندر خوش آب و هوای لاذقیه سوریه به سفرهای مکرر ولادیمیر پوتین به این شهر اشاره میکرد و به طعنه میگفت این در حالی است که رییس جمهور ما یک بار هم نرفته. بنده خدا نمیدانست روسیه در آنجا پایگاه نظامی دارد و پوتین یکراست به همان پایگاه میرفت و عالیترین مقام نیروهای مسلح روسیه است و ما مانند روسیه پایگاه نظامی نداشتیم و مستشار داشتیم و داریم و مهم تر این که رییس جمهوری در ایران فرمانده کل قوا نیست.
کوتاه این که تصمیماتی از این دست در شورای عالی امنیت ملی اخذ یا نهایی میشود که اگرچه ریاست آن با رییس جمهوری است ولی دولت به تنهایی تصمیمگیر نیست و مهمتر این که سیاست جمهوری اسلامی ایران کماکان تنشزدایی است و تنشزایی اتهام اسراییلیها به ایران است. تنش زدایی، سیاست کنترل جمعیت نیست که تغییر کرده باشد.
منبع:عصرایران
خلیج فارس:جعفر محمدی در عصرایران نوشت: چند روز قبل از انتخابات بود که غلامعلی حداد عادل در پاسخ به سوالی درباره لیستهای متعدد اصولگرایان، لیست منتسب به جریان خودش را “چنار” نامید و دیگر اصولگرایان حاضر در رقابتها را “پاجوش”هایی که پای چنار میرویند.
این گفته و تشبیه، خشم و نارضایتی جریانها و کاندیداهای اصولگرا را برانگیخت تا بدان حد که برخی موضع گرفتند و در صریحترین شان، امیرحسین ثابتی منفرد، نامهای خطاب حداد عادل نوشت و در آن، با “پدرخوانده” و “عالیجناب” خواندن وی نوشت:
“در چنار توصیف کردن لیستی که بسته اید، توصیف تان دقیق است، چون اصلیترین ویژگی چنار بی میوه بودنش است. ”
ثابتی که چند روز بعد با رایی بالاتر از سرلیست فهرست حداد عادل، یعنی محمدباقر قالیباف به مجلس راه یافت، در آن نامه جریان اصولگرای غالب را متهم به:
-عدم شفافیت مالی
-عدم شفافیت سیاسی
– باندبازی
– قبیله گرایی
-قیم مآبی
– نقض عهد
– و به بار آوردن افتضاحاتی که مسوولیتش را نمیپذیرند
کرد.
آنچه این کاندیدای سابق و منتخب کنونی نوشت – و به نظر، یکی از دلایل رای بالای او نیز همین خط شکنی و صراحت لهجه اش در برابر حداد عادل بود – حرف دل همه منتقدان جریان اصولگرا در تمام سالهای گذشته است.
مگر جز این است که از اصلاح طلبان و اعتدالگرایان گرفته تا عامه مردم، همواره همینها را گفته اند و بعضاً هم تاوان همین نقدها را داده اند؟
اساساً کل حرف ما در تمام این سالها این بوده است که روش حاکمیت اصولگرایان، ثمری برای ملت ندارد و مردم هر چه پای این درخت آب ریخته اند، میوهای نگرفته اند. آن از سیاست خارجی شان که یک روز برجام را بر زمین زدند و روز دیگر که خودشان دولت را به دست گرفتند، به دنبال احیای آن میدوند و حتی به نقطه سر خط هم نمیرسند و این از سیاست داخلی شان که با طرحهایی مانند صیانت و حجاب و مالیات مردم را به ستوه آورده اند.
مدیریت اقتصادی شان هم که روز به روز سفره مردم را کوچکتر و بی نانتر کرده است، عیانتر از آن است که به بیان نیاز باشد.
اگر همه اینها را جمع کنیم، به تعبیری زیباتر و گویاتر از آنچه حداد گفته و ثابتی تفسیرش کرده نمیرسیم: چنار بی ثمر.
به راستی آیا این جوان اصولگرا، چیزی جز این واقعیت را گفته است که بخش قابل توجهی از اصولگرایان حاکم ملغمهای از عدم شفافیتهای مالی و سیاسی و باندبازی و بی ثمری و خود بزرگ پنداری و عهدشکنی و خلق افتضاحات و مسوولیت ناپذیری هستند و البته هم همیشه هم حق بجانب؟!
امیر حسین ثابتی، این حرفها را زمانی گفت که نیازمند رای مردم بود و اینک، نفر دوم انتخابات تهران شده است و چند صباح دیگر، در قامت نماینده مجلس بر یکی از کرسیهای سبز مجلس تکیه خواهد کرد، در همان جایی که ساکنان اصولگرای فعلی اش را با صراحت و شجاعت، مورد نقد قرار داد.
به او پیشنهاد میکنم از متنی که برای حداد عادل نوشته، پرینت بگیرد و مانند یک ورد و ذکر، همیشه همراهش داشته باشد و هر روز بخواندش.
امیر حسین یادش باشد که همه کسانی که امروز او آنها را باندباز و قبیله گرا و غیرشفاف و مسوولیت ناپذیر و … مینامد، روزی با شعارهایی حتی ارزشیتر از آنچه در ثابتی و دیگران دادند، وارد عرصه سیاست شدند و آرام آرام تبدیل شدند به همینهایی که اکنون هستند و ناله و ضجه مردم از دست شان به آسمان است و حتی جوانان اصولگرایی مانند ثابتی هم زبان به شکوه گشوده اند؛ هر چند که برخی هم لیستیهای او نیز دست کمی از آنانی که بر ایشان تاخته است ندارند.
القصه، خطری که امیر حسین ثابتی و همتایان او را تهدید میکند این است که پا، جای پای همانها بگذارند که امروز نقدشان میکنند و فردا روزی، امیر حسین دیگری، همینان را پدرخوانده و بی ثمر و حتی فاسد بخواند.
خدایا! امیر حسین ثابتی را به چنان سرنوشتی دچار نکن!