خلیج فارس:بهنوش طباطبایی، بازیگر شناختهشده سینما و تلویزیون، تصویری از خود در حال اسبسواری منتشر کرده است. این هنرپیشه با انتشار این ویدیو، علاقه خود به دنیای سوارکاری را به نمایش گذاشت.
فرهنگی
خلیج فارس:محمد علی بهمنی ترانه سرای معروف که شب گذشته بر اثر تحمل یک دوره بیماری درگذشت، چند سال قبل به بهانه درگذشت حبیب در گفتگویی با رضا نامجو در هفته نامه صدا، به اشتباهی که حبیب در خواندن یکی از مصراعهای ترانه داشته، اشاره جالبی کرده است.
به گزارش «خلیج فارس» به نقل از خبرآنلاین، محمدعلی بهمنی میگوید: من با این بزرگوار پیش از انقلاب آشنایی داشتم، اما از زمانی که از ایران رفت هیچ ارتباطی با او نداشتم تا اینکه حبیب تصمیم گرفت آلبوم “کویر باور”را منتشر کند. همانطور که اشاره کردید من یک ترانه را در اختیار او قرار دادم و حبیب یک بیت را در ترانه “خرچنگهای مردابی” اشتباه خواند و هم وزن و هم معنا را خراب کرده بود. از این موضوع ناراحت شدم. میخواستم با او تماس بگیرم و بگویم این اشتباه را اصلاح کند، ولی در آن زمان به او دسترسی نداشتم و آهنگ هم در همه جا پخش و فراگیر شد و با همان اجرا به گوش مردم رسید. واقعا دل من چرکین بود.
او درادامه میگوید: زمانی که حبیب به ایران برگشت و در جشن “موسیقی ما”دعوت شد در این جشن برای دقایقی با او همکلام شدم و به او گفتم: «مهربان شعر را چرا این طور خواندی؟» گفت: «مگر غلط است؟» گفتم: «عزیزم اذیتمان نکن. این چیز واضحی است.» ظاهرا او پس از گذشت این همه سال نمیدانست که بیت مورد نظر دراین اثر را اشتباه خوانده است.
بهمنی در توضیح اشتباه حبیب محبیان میگوید: مصرع دوم بیت “رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست” در واقع “کمالِ دار برای منِ کمال پرست” است، اما حبیب “کمالِ دار” را “کمالدار” خوانده بود و یک را هم اضافه کرده بوده این کار خیلی ناراحت کننده بود. در واقع او این بیت را به این صورت اجرا کرده بود: “کمالدار را برای منِ کمالپرست”در حالی که همانطور که اشاره کردم با اضافه کردن یک کلمه، هم وزن را خراب کرده بود و هم با مکث روی کلمه “کمال”در ابتدای مصرع، معنی را تغییر داده بود.
در جشن موسیقی ما حتی به حبیب گفتم: «نمیشود تغییرش بدهی؟» که پاسخ داد: این ترانه دیگر در حافظهها ماندگار شده و قابل تغییر نیست.» من هم دیگر به او اصرار نکردم. اما به هرحال از اجرا وپخس این اثر سالها گذشته بود و دیگر نمیشد آنچه در حافظه مردم ثبت شده را تغییر داد. ولی کار موسیقی حبیب را خیلی دوست داشتم.
خلیج فارس:«شهرزاد» بی گمان پدیده بود، اما اتفاقی نبود، بی گمان شهرزادی های در نیاز شناسی مخاطب امروزی با تیزهوشی عمل کردند، نیاز هایی که شناخته شد چه بود؟ شهرزادی ها چه کردند که پدیده ساختند؟
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ چندی پیش اخباری از استقبال مردم ترکیه از سریال «شهرزاد» و هم چنین کامنتهای جالب مردم ترکیه به سریال شهرزاد پخش شده بود. به نظر میرسد که کشور ترکیه حق کپی رایت سریال «شهرزاد» را از ایران خریداری کرده و قرار است به زودی ورژن ترکی «شهرزاد» ساخته شود. باید منتظر ماند و دید کدام بازیگران ترکی در این سریال نقش آفرینی می کنند.
در همین رابطه ایمان عبدلی، روزنامهنگار در یادداشتی نگاهی انداخته است به سریال پرطرفدار «شهرزاد» که بسیاری را مجذوب خود کرده بود. با ما همراه باشید:
«شهرزاد» بی گمان پدیده بود، اما اتفاقی نبود، بی گمان شهرزادی های در نیاز شناسی مخاطب امروزی با تیزهوشی عمل کردند، نیاز هایی که شناخته شد چه بود؟ شهرزادی ها چه کردند که پدیده ساختند؟ در این یادداشت نکات مثبت مجموعهی شهرزاد را بررسی کردهایم، ایرادات کار را بعدتر در یادداشتی دیگر خواهیم آورد.
«شهرزاد» به انتها رسید، بهتر میشود در مورد کم و کیف پدیده ی سریال های چند سال اخیر قضاوت کرد، مجموعه ای که عده ی زیادی را به دنبال خودش و قصه هایش می کشاند و مردم را متقاعد می کرد که دست به جیب شوند، سریالی که قصه هایش را برای همه جذاب تعریف می کرد.
نوستالژی؛ مرا در خاطره هایم گم کن…
حسن فتحی و نغمه ثمینی به خوبی می دانستند داستان را در چه بستری تعریف کنند، هم ظرف زمان و هم ظرف مکان در تقویت احساسات حسرت زده نوستالژی دوست شهروند امروز ایرانی تعریف شد. طراحی صحنه و طراحی لباس و حتی نورپردازی هم در تقویت حس خاطره بازی نقش آفرینی کردند.
شهرک غزالی که با فیلم های حاتمی در ذهن ما نقش بسته و نا خودآگاه تصویری از هزار دستان و روزهای دورتر را به ذهن می آورد، در تمام سریال به مانند یک کاراکتر قدرتمند نقش داشت، افزون برآن میزانسن و یا شکل چینش لوازم صحنه مثل چیدن گلدان ها کنار حوض و یا استفاده از ظروف سفالی نمونه هایی از استفاده ی هدفمند از ابزار و اشیا در جهت نیت سازندگان بود، همه ی این ها در کنار عناوین و اماکن خاطره انگیزی مثل: لاله زار که خود بار معنایی خاصی دارند و یادآور شروع تجدد و کافه نشینی و شکل زندگی مترقی شهری است بار نوستالژیک سریال را سنگین کرد.
سریال ایرانیای که این روزها در ترکیه برایش میمیرند!
رنگ های فیروزه ای در طراحی لباس، به طور خاص لباس آذر گلدره ای و رنگ های قرمز که در خانه ی بزرگ آقا بود رنگ های آشنای ذهنیت ایرانی است، رنگ هایی که معرف سنت است، همان سنتی که ایرانی امروز نا امید از آینده ی مبهم به گذشته ای که برای خودش تعریف می کند دل می بندد و این گذشته با رنگ هایی نظیر: فیروزه ای با حوض های پر آب و سنگفرش خیابان تعریف می شود.
کلمه بازی؛ جنون عکس نوشت های مجازی
شتاب زدگی لقمه ی حاضر و آماده می خواهد، همان طور که فست فودها می فروشند، جملات حاضر و آماده و خلاصه شده مخاطب بیشتری دارند، جملاتی که ظاهرا پر از مفهومند اما کیست که نداند مفاهیم سنگین با خرده جملات انتقال نمی یابند، حجم وسیعی از کلمات می تواند مفاهیم عمیق را منتقل کند.
«شهرزاد» در جای جای قصه اش پر از جملاتی بود که میشد گوشه ای نوشت و با کلمه هایش سرخوش بود، مثلا: «وقتی زندگی رو روالش نیست، وقتی همه چی درهم برهمه، من دیگه از هیچی تعجب نمی کنم» این کلمه بازی دو کارکرد دارد به طور عمده؛ تخلیه احساساتی که به شکل همذات پندارانه مابین مخاطب و کاراکترها اتفاق می افتد و هویت سازی که از طریق خود نمایی مجازی حادث می شود، مخاطب شهرزاد جمله ای زیبا را از دهان کاراکترهای سریال می شنود و احساس نزدکی می کند چند دقیقه بعدتر همان جمله را ضمیمه ی تصویری می کند و به اشتراک می گذارد بدین وسیله هم میخ شهرزاد کوبیده می شود و هم احساسات به شکل مناسبی تخلیه می شود.
این نیاز شناسی متبحرانه دست مریزاد دارد، وقتی مخاطب امروزی را بشناسی و بدانی تا چه حد پابند و علاقه مند عکس نوشت است و نیت و قصد داستانت ر ا در ظرف مورد علاقه اش بریزی می شود همین سیل نقل قول های شهرزادی شبکه های مجازی.
موسیقی درمانی؛ اعجاز نت و ترانه
موسیقی پر مخاطب ترین محصول فرهنگی است، بخش عظیمی از مردم در اوقات زیادی از روز و موسیقی را همراه دارند در تاکسی یا محل کار، در منزل به وقت خواب موسیقی در تار و پود زندگی به اصطلاح مدرن ریشه دوانیده، موسیقی وقتی شنیده می شود با تصاویری که ذهن خلق می کند همراه است، حال اگر این تصاویر ذهنی پیش زمینه یا خوراک قبلی داشته باشد، کار برای مخاطب راحت پسند ساده تر می شود.
این همه شبکه هایی که ۲۴ ساعته کلیپ پخش می کنند، از همین فرمول تصویر سازی مخاطب جذب می کنند، «شهرزاد» به خوبی وارد گودی شد که پر از بیننده بود، تدوین مناسب کلیپ هایی که با صدای چاوشی همراه میشد، در تمام طول مسیر «شهرزاد» به خوبی تاثیر گذار بود، کلیپ ها در روندی تعریف شده فعل خود را به خوبی برای این مجموعه ایفا کردند.
جذب مخاطب و ایجاد ابهام و تعلیق و تحریک، حس کنجکاوی برای مخاطبین موسیقی که «شهرزاد» را ندیده بودند، آن ها را ترغیب به تماشای این مجموعه می کرد و از طرفی دیگر با پیوست افراد مختلف به باشگاه مخاطبان این سریال همان موسیقی ها نبض سریال را حفظ می کرد و در جایی به غیر از خود سریال هویت سریال را حفظ می کرد، مردم ترانه های «شهرزاد» را با یاد کاراکترهای سریال می شنیدند و شهرزاد در تمام طول هفته و تمام ساعات نفس می کشید.
قصه های آشپز خانه؛ زرد پر طرفدار
«شهرزاد» برای خیل طرفداران سریال های ترک هم راه چاره داشت، قصه ی پر غصه ی هوو، توطئه، سیانور و خیانت در شهرزاد با زبانی تعریف می شد که بارها تا مرز لمپنیسم رفت و برگشت و برخی اوقات هم پا را در سرزمین زردها گذاشت، اما در نهایت وجاهت خودش را حفظ کرد.
کاراکتر اکرم با بازی گلاره عباسی عصاره ی قصه های آشپزخانه است؛ او حسود است و جاه طلب دائما در پی فریب و نیرنگ است و البته پر از عقده های حقارت است، جاه طلبانه در پی موقعیت می رود و برای رسیدن به هدف هر که را که سر راهش باشد قربانی می کند؛ توطئه می کند و خبر چینی، صحنه سازی می کند و حتی موجب قتل می شود، او هر آن چه که باید در یک کاراکتر خاله زنک پسند باشد را یک جا دارد، اکرم موفق می شود در کنار شیرین سیل مخاطبان داستان های عاطفی آشنا را به خود جذب کند.
اکرم همان تمایلاتی است که در دورهمی ها و مهمانی ها در عروسی ها و عزاها در همه ی ما کم و زیاد نهفته است و بنا به مصلحت کمتر و ضعیف تر بروز می دهیم، از همین رو این کاراکترها با همه ی کلیشه ای بودن با همه ی تکراری بودن و زرد رنگی اش همیشه طرفدار دارد، چون بخشی از خود ماست. «شهرزاد» این بخش خبیث ما را در مرزی ظریف ارائه کرد.
هویتسازی؛ بسط مفاهیم با نشانه
مفاهیم هر اثر هنری با نشانه ها بیشتر و بهتر بسط و گسترش پیدا می کنند، نمادها علاوه بر اینکه در انتقال مفهوم تاثیر گذارند می توانند زنگوله ای برای اثر باشند و گاه و بی گاه نام اثر را در ذهن بیاورند، «شهرزاد» از این تکنیک هم به شکل مناسبی استفاده کرد؛ نمونه بارزش گردنبند «مرغ آمین».
گردنبندی که به نشانه ی عشق فرهاد و شهرزاد به تمام لایه های جامعه رسید تا برند شهرزاد را در هیاهوی مسافران مترو در انتهای یک روز کاری خسته کننده داد بزند، مرغ آمین یک شی ساده بود که هر وقت دست شهرزاد یا روی گردنش دیدیم به یاد فرهاد می افتادیم و همان گردنبند را وقتی در سطح شهر را در فروشگاه ها می دیدم، زنگوله برند شهرزاد در ذهن ما به صدا در می آمد و انتقال مفهوم و تاکید برند توامان.
اما فقط اشیا نماد نبودند «شهرزاد» در نفوذ از همان تکنیک سریال های مهران مدیری در سال های نه چندان دور هم استفاده کرد در شب هایی که مجموعه های طنز آنتن تلویزیون را تصرف کرده بود، امتداد آن ها صبح فردا در بازار و ومدارس حس می کردیم وقتی که تکیه کلام ها در میان مردم رواج داشتند، «شهرزاد» هم تا دوشنبه بعدی ادامه داشت وقتی که تکیه کلام هایی نظیر: «حرفای خارجی می زنی» و یا «شعر تحویل من نده» روی زبان مردم بود و شهرزاد قصه ای میشد در لا به لای حرف های روزمره هویت ساخته میشد و نشانه ها شهرزاد را عمیق می کردند.
عشق؛ حدیث مکرر نا مکرر
شهرزاد در مورد چه بود؟ یک کلمه ای که پاسخ بدهیم می شود؛ عشق، چند سال بود که عاشقانه ی درست و حسابی ندیده بودیم؟ از فروتن و عاشقانه های اوایل دهه هشتاد دیگر کاراکتر دلباخته ای نظیر فرهاد نداشتیم، تمام خواص عشق در داستان عاشقانه ی «شهرزاد» موجود بود؛ از مثلث عشقی و حسادت و توطئه تا فراق و وصال …
نمودار رابطه ی شهرزاد، فرهاد و قباد در تعادلی دلنشین در تمام طول و عرض داستان تقسیم شده بود، شهرزاد عیش آشنایی داشت و پس از چندی دچار رنج دوری شد، پای قباد به میانه ی رابطه باز شد، در ابتدا غریبه ای مزاحم بود و بعدتر ضلع پر رنگ مثلث عشقی شد، از آن طرف فرهاد وارد عشقی نا به هنجار شد ، جایگزین ها ظاهرا هیچ کاستی از نسخه ی اصلی نداشتند، نه آذر گلدره ای کم از شهرزاد داشت، نه قباد کم از فرهاد، همین هم کشش ماجرا بیشتر می کرد، برخلاف بسیاری از آثار تلویزیونی این بار نفرات دوم چه بسی قوی تر از نفرات اول بودند؛ هم در چهره و هم در اجرا.
مخاطب در روابطی قرار می گرفت که احساس خطر می کرد و هول از دست دادن رابطه ی شهرزاد و فرهاد را حس می کرد و کماکان با شخصیت ها پیش می رفت، «عشق» در شهرزاد به چند شکل حضور داشت؛ قباد و شهرزاد، شهرزاد و فرهاد، آذر و فرهاد، بابک و مریم، میترا و اصغری و حتی همایون و شیرین، در واقع «عشق» های حاضر در جامعه در انواع مختلف در داستان شهرزاد نماینده داشت.
بزرگ آقا؛ آقای بزرگی که ذهن ما طلب می کند…
یک نفر که همه ی کارها را درست می کند، یک نفر که هر چه می خواهیم از او بخواهیم، یک نفر که بار تمام مسئولیت نپذیرفتن هایمان را به دوش بکشد، یک نفر که بشود هر وقت خواستیم به او پناه ببریم، او حلال باشد و ما مدح او بگوییم، کلی معادلات ریز و درشت را در ذهنش بچیند و ما از درخشش یک ذهن زیبا حظ کنیم.
بزرگی که کسی تزلزلش را ندید، همیشه نگاه از بالا داشت، اشکش در انزوا بود و غرشش در جمع، بالای حرفش نمیشد حرف زد، تمام اجزای بدنش حتی عصایش شکلی از اقتدار داشت، چابلوسی را نه تنها تقبیح نمی کرد بلکه پر و بال می داد، دیکتاتور و زورگو و گاها بی ادب…
«بزرگ آقا» نسخه ی ایرانی پدر خوانده است که به درستی و در جایی که باید بومی شده بود و خصایص ایرانی به خود گرفته بود، او تبلور تمام کشش های درونی روان شهروند ایرانی بود که همیشه به دنبال یک بزرگ در برگیرنده است، پازل آخر ارضای روانی داستان شهرزاد وجود بزرگ آقا بود که با نقش آفرینی بی کم و کاست نصیریان ماندگار شد.
خلیج فارس:این روزها سری جدید «جوکر» از فیلیمو در حال پخش است.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛این روزها که سری جدید «جوکر» تحت فشار برای ممنوعیت پخش است، یک رسانه (روزنامه فرهیختگان) به جای همراهی با احسان علیخانی، به انتقاد از او و برنامهاش پرداخته است:
ما اکنون در دنیایی به سر میبریم که دسترسی به هر محتوایی به راحتی آب خوردن است. مردم دیگر در بند تصمیم غولهای رسانهای نیستند تا آنها برایشان تصمیم بگیرند که به تماشای چه چیزی بنشینند و از دیدن چه برنامههایی صرفنظر کنند. ایدههای فراوانی وجود دارد که افراد و برنامهسازان میتوانند با کمترین میزان از ممیزی و سانسور اجرایش کنند و منتظر تایید این و آن هم نباشند.
در ایران وظیفه سرگرم کردن ملت به عهده صداوسیماست و هیچ رسانهای در کشور ما یارای رقابت با این رسانه را از حیث امکانات نرمافزاری و سختافزاری ندارد، اما با ایجاد فضای رقابت برای VODها و کاهش کیفیت برنامههای سرگرمکننده و همینطور کوچ بسیاری از هنرمندان و برنامهسازان از تلویزیون در پی اختلاف نظر با گردانندگان رسانه ملی فرصت عرض اندام برای دیگر رسانهها هم فراهم شد تا با آسایش خاطر بیشتری به تولید ایدههای خود بپردازند و مردم را برای تماشای برنامههای گوناگون فرابخوانند. «جوکر» یکی از همین برنامهها بود که در همان ابتدای شکلگیریاش هدفی جز خنداندن و سرگرم کردن ملت نداشت.
این برنامه با محوریت احسان علیخانی، یکی از چهرههای پرطرفدار تلویزیون رسمی کشور منتشر شد و در اختیار کاربران قرار گرفت. نکته مثبت و مهمی که جوکر در همان ابتدا نگاه مردم را به خود معطوف میکرد این بود که در چینش شرکتکنندگان برنامه حساسیت زیادی وجود داشت و گردانندگان آن بهخوبی این مهم را درک میکردند. آیتمهای بامزه و خندهداری در فصل اول جوکر با حضور چهرههای شاخص سینمایی و تلویزیونی طراحی شده بود که حسابی کیف بیننده را کوک میکرد و همین مساله نیز باعث شد تا با پایان این فصل مردم خبر ساخت و پخش فصل جدید جوکر را از علیخانی و تیم سازنده طلب کنند. جوکر بهتنهایی جور تلویزیون را در فصل اولش کشید و حسابی در فضای واقعی و مجازی مطرح شد. رئالیتیشوی جوکر (فصل اول) به گواه آمار رسمی توانست در ۱۶ ساعت اولیه پخش خود به رکورد ۱۰ میلیون دقیقه تماشا برسد و معادل تماشای یک سریال در نمایش خانگی دیده شود. البته حضور سیامک انصاری بهعنوان میزبان این برنامه هم در تماشای جوکر بیتاثیر نبود ولی این مجموعه در آن دوره به هر موفقیتی که فکرش را میکنید دست پیدا کرد و حتی بسیاری از چهرههای نسبتا فراموششده عرصه نمایش نظیر غلامرضا نیکخواه، رضا شفیعیجم و سیروس میمنت را از حاشیه به متن آورد و دوباره مطرحشان کرد. فصل دوم جوکر در خردادماه امسال عرضه شد و حتی در گام نخست رکورد تماشای فصل نخست را هم شکست و تقریبا به هر آن چیزی که میخواست دست یافت. این برنامه با ثبت رکورد ۴۰ میلیون دقیقه تماشا در ۱۶ ساعت اول حتی موفقتر از فصل اول عمل کرد و به موقعیت کمنظیری دست یافت. فصل دوم ولی با یک تغییر اساسی همراه بود؛ سیامک انصاری جایش در مقام داور را به گرداننده اصلی این شو، یعنی احسان علیخانی داد. سیامک انصاری با وجود اینکه سابقهای در مجریگری نداشت ولی به دلیل فهم درستی که نسبت به کمدی داشت و فضای موجود در این کارها را بهخوبی درک میکرد و نشاط خیلی خوبی هم به جوکر میداد به بیشتر دیده شدن این برنامه کمک میکرد. در واقع حضور انصاری در کانون توجه مخاطب بدون اینکه مزاحمتی برای ایشان به وجود بیاورد دلچسب بود و هیچ خللی در کار شرکتکنندگان به وجود نمیآورد. اما علیخانی علیرغم اینکه فهم رسانهای خوبی در جذب نگاه مخاطب نسبت به خودش دارد بدون هیچ تجربهای در سبک و سیاق کارهای کمدی جای سیامک انصاری را پر کرد و متاسفانه به پاشنه آشیل جوکر ۲ هم تبدیل شد. علیخانی مدام خودش را در طول برنامه به رخ شرکتکنندگان میکشید و این اتفاقی نبود که بینندگان از بروز آن خشنود بهنظر برسند. اما مشکل اصلی آنجا رقم خورد که تیم نویسندگان و اتاق فکر جوکر ۲ به این نتیجه رسیدند که ایدههایشان ته کشیده است و برای خوشامد هرچه بیشتر مردم پا روی خط قرمزها بگذارند و در بخش جوکر آقایان راه را برای شوخیهای جنسی باز کنند. اجرایی کردن این ایده از اساس غلط بود، زیرا در فوتبال مثلی هست که میگوید: «نباید به ترکیب تیم برنده دست زد» ولی این حرف بدرقه راه سازندگان این رئالیتیشو نشد و آنها شیوه کار را در جوکر۲ تغییر دادند و با هموار کردن راه برای طرح شوخیهای جنسی حتی حساسیت ساترا را برانگیختند.
روالی که علیخانی و تیمش در فصل اول دنبال میکردند مگر چه ایرادی داشت که فکر کردند برای خنده بیشتر خلقالله باید از شوخیهای جنسی کمک بگیرند؟ حجم تولید محتوای مبتذل در میکرورسانهها و شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام و توییتر آنقدر زیاد است که باید این حق را برای مخاطب قائل شد که در یک فضای سالم و خانوادگی بدون هیچ نگرانی به پای برنامهای همچون جوکر بنشیند و اوقات فراغتش را پر کند. برنامهساز اینطور فکر میکند که با انحراف ایده محوری به جادهخاکی شوخیهای جنسی اشتیاق بیشتری در دل بیننده برای دیدن پدید میآید. این اتفاق شاید در کوتاهمدت باعث شود تا تعداد بیشتری پای تماشای برنامههایی نظیر جوکر ۲ بنشینند ولی چنین طرز فکری در بلندمدت آسیبزننده است و برنامه را با قهر یا جدی نگرفتن مخاطب مواجه میکند. سطح زنندگی شوخیهای جنسی در میان بلاگرها و واینرهای اینستاگرامی بهمراتب بیشتر از برنامهای همچون جوکر ۲ است و آنها چون تابعی از نظر کاربران و دنبالکنندگان خویش هستند مدام سطح شوخیها را رکیکتر میکنند و خنده لحظهای و فستفودی که میخواهند را از کاربران میگیرند ولی برنامههایی همچون جوکر که زیر ذرهبین نهادهای نظارتی هستند و برای خانواده تولید میشوند نمیتوانند دست به چنین اقدامی بزنند چون درنهایت جلوی آنها برای پیاده کردن ایدههایشان گرفته میشود و این مسیر مسیری نیست که عاقبت جوکر را به سمت راه درستی هدایت کند. خنده و سرگرمی حق مردم ماست و این مهم را کسانی همچون احسان علیخانی با سالها فعالیت در وادی رسانه بسیار خوب درک میکنند و نباید امکان خوبی که بهواسطه جوکر۱ برای تماشای یک برنامه سرگرمکننده پدید آمد محدود به تعداد معدودی شوخیهای کلامی یکبار مصرف و غیراخلاقی شود و این برنامه را از سبد کالای فرهنگی خانوادهها حذف کند.
فصل دوم جوکر اما یک حسن اساسی دارد و آن هم حضور خانمها در این برنامه است. احسان علیخانی در زمان تولید فصل اول این برنامه به مخاطبانش قول داد که از حضور بانوان نیز در این برنامه استفاده میکند. این اتفاق پس از مدتی رخ داد و علیخانی به قولش عمل کرد. حساسیت درخصوص شرکتکنندگان زن در برنامهای به این سبک و سیاق بالا بود و طبیعتا نگاههای زیادی را نسبت به خود برمیانگیخت اما عملکرد تیم سازنده برخلاف قسمتهای مربوط به آقایان کماشکال بود و از چند فرسخی خطوط قرمز هم رد نشد. جوکر در این زمینه نمره قبولی گرفت و در راستای برقراری عدالت جنسیتی گام برداشت. جوکر خانمها در مقایسه با بخش مربوط به آقایان نظرات منفی زیادی در پی نداشت و موفق شد نگاه بانوان بهعنوان نیمی از حاضران در جامعه را به خود جلب کند. شاید بعضی این فکر را در سر بپرورانند که مقبولیت برنامهای مثل جوکر در گرو شوخیهای جنسی است و اگر این اتفاق نیفتد برنامه به بنبست میرسد و بیمزه جلوه میکند ولی اینگونه نیست. در دنیای سرگرمی هم آن دسته از آثار که با استفاده از شوخیهای جنسی برای خودشان مخاطبی دست و پا میکنند هیچ حرفی برای گفتن در برابر فیلمها و سریالهایی که در ایده محوری آنها خبری از شوخیهای جنسی نیست ندارند و فراموش میشوند. این فقط نحوه توزیع این آثار است که میتواند برای مدت کوتاهی مخاطب را سرگرم کند ولی در بلندمدت بهرهمندی از یک ایده درخشان ابتدایی است که تبدیل به مانایی و ماندگاری یک فیلم یا سریال کمدی میشود. رئالیتیشوی جوکر هرچند در قسمت آقایان تاکنون بهوسیله استفاده از شوخیهای جنسی با پسرفت مواجه شده ولی در قسمت مربوط به خانمها به دلیل «اولین بودنش» هنوز جای کار دارد و میتواند بهتر شود، آن هم بدون اینکه بخواهد با خط قرمزها بازی کند.
خلیج فارس:ویدیویی از جلوههای ویژه بصری سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده، تهیهکنندگی محمد یمینی و نویسندگی آیدا پناهنده و ارسلان امیری منتشر شد. طراحی جلوههای بصری سریال «در انتهای شب» توسط فرید ناظر فصیحی در «استودیو ایفا» اجرا شده که بخشی از پشت صحنه آن را در این ویدیو مشاهده میکنید. در هفتههای گذشته پیرامون جلوههای ویژه جوانی چهره پارسا پیروزفر در فلش بکها مطالبی عنوان شد که در این ویدیو جزئیاتی از آن را مشاهده میکنید.
خلیج فارس:زهره حمیدی بازیگر سینما و تلویزیون به دلیل ابتلا به سرطان امروز چهارم شهریور ماه درگذشت.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از ایسنا، این بازیگر پیشتر در گفت و گویی درباره آخرین وضعیت جسمانیاش پس از سپری کردن دوران شیمیدرمانی گفته بود.
او گفته بود: خدا را شکر خیلی نسبت به گذشته بهترم اما همچنان درمانم ادامه دارد. دو ماه است که مراحل شیمی درمانی به پایان رسیده ولی قرصهایی که استفاده میکنم بدتر از شیمی درمانی است و حالم را بد میکند اما چارهای نیست. ۶ ماه باید این داروها را مصرف کنم، دو ماه گذشته و باید تا چهار ماه آینده این قرصها را مصرف کنم تا انشاءالله به لطف خداوند بهبودی کاملم را به دست بیاورم.
حمیدی درباره جراحیای که قرار بود از ناحیه پانکراس داشته باشد، توضیح داده بود: خدا را شکر به دلیل اینکه غده با شیمیدرمانی رفع شده دیگر نیازی به عمل پانکراس ندارم و از این بابت خیلی خوشحالم و خبر خوبی برایم بود که دیگر احتیاجی به جراحی ندارم. من مردم عزیزم را خیلی دوست دارم و بسیار تشکر میکنم چون خیلی به من لطف دارند و در این مدت برایم بسیار دعا کردند و من دیدم که دعای جمعی واقعاً برایم تاثیر تاثیر داشت. از شما هم ممنونم که به یاد من هستید. خیلی امیدوارم که بزودی سلامتی کاملم را بدست خواهم آورد؛ البته با دعای مردم و لطف خداوند.
زهره حمیدی درباره شرایط کاری اش درباره هم اظهار کرده بود: متاسفانه شرایطم به گونهای نیست که بتوانم کار کنم چون قرصهایی که مصرف می کنم شرایط را برایم سخت میکند و توان کار کردن ندارم. اتفاقاً پیشنهادهای بسیاری به من میشود اما فعلاً نمیتوانم تا انشاءالله درمانم تمام شود، آن وقت است که دیگر مرتب کار خواهم کرد.
بیوگرافی
زهره ربیعی مطمئن با نام هنری زهره حمیدی، بازیگر زن ایرانی در سن ۳۳ سالگی وارد عرصه بازیگری شده و در فیلمها و سریالهای مختفی از جمله دلاوران کوچه دلگشا، غزل و محله گل و بلبل به ایفای نقش پرداخته است. زهره حمیدی در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۳۶ در اراک به دنیا آمد. حمیدی، تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم رشته اقتصاد ادامه داد و با بازی در فیلم “دلاوران کوچه دلگشا” به کارگردانی حسن هدایت در سال ۱۳۷۱ وارد عرصه سینما شد.
زهره حمیدی و همسرش
در این رابطه سایت ویدو نوشته است: حمیدی در سن ۱۶ سالگی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ۴ فرزند، دو دختر و دو پسر است. شایان ذکر است او در سن ۲۲ سالگی صاحب هر چهار فرزند بود و در ۳۶ سالگی هم مادربزرگ شد. از اسم و بیوگرافی حسین حمیدی همسر زهره حمیدی و شغل همسر او اطلاعاتی در دسترس نیست.
زهره حمیدی و فرزندانش
زهره حمیدی دارای چهار فرزند به نامهای حمید، مهتا، بیتا است که درحالحاضر حمید و مهتا خارج از ایران زندگی میکنند و دختر دیگرشان بیتا در ایران سکونت دارد. علاوهبراین، زهره حمیدی فرزند دیگری به نام حامد داشت که فوت شده است. بهدلیل دوری این بازیگر خانم از نشر اطلاعات خصوصی در صفحات مجازی، اطلاعات بیشتر یا عکس بچههای زهره حمیدی در فضای مجازی در دسترس نیست.
علت فوت پسر زهره حمیدی
حامد، پسر زهره حمیدی در جوانی بهدلیل ایست قلبی در خواب، در سن ۲۷ سالگی جان خود را از دست داد. به گفته مادرش، حامد براثر استفاده از داروهای عضلهسازی در باشگاه با عارضه قلبی مواجه شده بود.
علت بیماری زهره حمیدی
زهره حمیدی این اواخر با بیماری سرطان پانکراس دستوپنجه نرم میکرد. او با انتشار ویدئویی در صفحه شخصی اینستاگرام خود، گفت: بله، متاسفانه من دچار بیماری شدم. درد وحشتناکی را تجربه کردم و به مدت سه ماه واقعاً درد کشیدم. برای درمان این درد، به خیلی از دکترها از جمله دکتر متخصص و دکتر سنتی مراجعه کردم؛ اما هیچکدام نتوانستند بفهمند که این بیماری و درد من ناشی از چه چیزی است.
تااینکه به یک متخصص داخلی معروف مراجعه کردم که قبلاً بسیار درباره او شنیده بودم. پساز چندبار ملاقات، توصیه کرد که سونوگرافی و آندوسکوپی انجام شود. پس از مشاهده نتایج سونوگرافی، به او گفتم که هر چیزی که هست به من بگوید، من نمیترسم.
سوابق و فعالیتهای هنری زهره حمیدی
بهصورت کاملاً اتفاقی زهره حمیدی پساز آشنایی با خانم حکمت، توسط او برای یک کار سینمایی به نام “کوچه دلاوران دلگشا” به کارگردانی حسن هدایت، معرفی شد. پس از بازی در این فیلم بهعنوان نقش اصلی، فعالیت حرفهای و هنری او آغاز شد.
آثار تلویزیونی زهره حمیدی
زهره حمیدی در سال ۱۳۷۷ با سریال ایرانی کارآگاه به مخاطبین تلویزیون معرفی شد. حمیدی از جمله بازیگرانی است که تاکنون بهطور مداوم فعالیت خود را در تلویزیون ادامه داده است از جدیدترین ایفای نقش او میتوان به سریال خداداد اشاره کرد.
راه و بیراه
شوخی با ستارگان
موج و صخره
لطفاً دور نزنیم
مزرعه کوچک
طلسم شدگان
گم گشته
دردسر والدین
بیابان عشق
تولدی دیگر
بهشت گم شده
آتیه
شوق پرواز؟
زمانی برای عاشقی
جدال با سرنوشت
مسافر زمان
پشت بام تهران
مثل یک کابوس
مهمانی از بهشت
بالهای خیس
همه بچهها ما
بزم آخر
مستانه
افسون
دختران
پاتوق
آثار سینمایی زهره حمیدی
علاوهبر مجموعههای تلویزیونی زهره حمیدی در فیلمهای سینمایی ایرانی زیادی هم به ایفای نقش پرداخته است که از مهمترین آنها میتوان به فیلم سینمایی محله گل و بلبل و ورود آقایان ممنوع اشاره کرد.
محله گل و بلبل
من و شارمین
رستاخیز
پس کوچههای شمرون
دریا کنار
دنیای پرامید
شاباش
بدون اجازه
دیو و دلبر
ورود آقایان ممنوع
در شب عروسی
عصر روز دهم
کلاهی برای باران
هدف اصلی
شاخه گلی برای عروس
پروین
زن سمی
فریاد در شب
قدمگاه
سیندرلا
غزل
دلاوران کوچه دلگشا
خلیج فارس:اکرم محمدی بازیگر نقش «زهره» در سریال پدر سالار را در ۶۵ سالگی میبینید، در زمان فیلمبرداری سریال پدرسالار وی ۳۴ سال داشته است.
تصاویری غافلگیرکننده و جذاب از تغییر چهره اکرم محمدی بازیگر نقش «زهره» در سریال پدر سالار را بعد از۳۱ سال و در ۶۵ سالگی میبینید. البته این تصاویر قدیمی میباشد و بازنشر شده است.
خلیج فارس:آلن دلون از ۲ تا ۵ بهمن ۱۳۴۸ در هتل اینترنشنال تهران واقع در سید خندان ساکن بود.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از اطلاعات آنلاین، به همت اتحادیه تهیهکنندگان سینمای فرانسه به مدت یک هفته سینما ریولی/ صحرا تهران میزبان هفته فیلم سینمای فرانسه برای معرفی آثار جدید سینمای این کشور بود.
چند کارگردان و بازیگر سینمای فرانسه مهمان این رویداد بودند که آلن دلون ستاره بینالمللی سینمای فرانسه در میان مهمانان بیشتر از بقیه مورد توجه بود.
مجله اطلاعات هفتگی شماره ۱۴۶۹ مورخ ۱۰ بهمن ۱۳۴۸ به قلم علیرضا طاهری در گزارشی از این رویداد مینویسد که دلون در اتاق شماره ۴۰۵ هتل اینترنشنال ساکن بوده و طبق برنامه ساعت ۱۱ روز ۳ بهمن در محل هتل اینترنشال به سئوال نمایندگان رسانههای جمعی پاسخ داد.
برنامه بعدی آلن دلون گشت و گذار در بازار تهران بود. به نوشته خبرنگار اطلاعات هفتگی دلون در بازار تهران برای خود یک پالتو خریده است.
عصر روز جمعه ۴ بهمن ۱۳۴۸ آلن دلون در مراسم اختتامیه هفته فیلم فرانسه در تهران حاضر شد. در این مراسم فیلم استخر ساخته ژاک دوره با بازی آلن دلون و رومی اشنایدر به نمایش درآمد.
بهروز وثوقی، پوری بنایی و ایرن زازیانس از طرف بازیگران سینمای ایران در هتل اینترنشنال حاضر شدند و مهمانی کوچکی به افتخار ستاره سینمای ایران در محل هتل برگزار شد. آلن دلون روز شنبه ۵ بهمن ۱۳۴۸ تهران را به مقصد پاریس ترک کرد.
عکسهایی تماشا کنید حضور دو روزه آلن دلون در ایران به روایت عکسهای آرشیو روزنامه اطلاعات.