سروش بامداد
تا همین سه هفته قبل خیلیها دوست یا آرزو داشتند جای خانم جمیله علمالهدی همسر آقای رییسی باشند اما حالا شاید هیچکس دوست نداشته باشد رنجی را که او تحمل میکند بر دوش کشد. او و دخترانش و همچنین پدرش امکان آخرین دیدار با پیکر آقای رییسی را هم از دست دادند چون ظاهرا به تمامی سوخته بود. خانم علمالهدی اما به جای آن که مانند همسران شهیدان بهشتی و رجایی از وجوه کمتر شناخته و خاطرات خانوادگی بگوید اصرار دارد یا ترجیح میدهد در قامت یک چهرۀ دانشگاهی و سیاسی دربارۀ مرحوم رییسی سخن بگوید و نقد دولت متبوع مرحوم رییس جمهوری فقید در حال حاضر یا در مناظرات انتخاباتی را رقابت با شهید میداند! به بیان دیگر درباره این سه سال هیچ نگویید. حال آن که اتفاقا تشییع کنندگان با او رابطهای عاطفی برقرار کردند و به عنوان شریک زندگی میتواند وجوه عاطفی را تقویت کند و از انتخابات و بگومگوها فاصله بگیرد و خیال نکند وظیفه دارد پاسخگوی انتقادات سیاسی و اجرایی باشد.
مطابق روایت رسمی -که هنوز شواهدی در نقض و رد آن ارایه نشده- مرحوم ابراهیم رییسی در یک سانحۀ طبیعی (سقوط بالگرد) در نزدیک روستایی جنگلی در 120 کیلومتری تبریز کشته شده مثل هزاران ایرانی دیگر که در سوانح جادهها جان خود را از دست میدهند و اکثر قریب به اتفاق هم اگر مستقیما به قصد خدمت راهی جایی نبودند هدف خیانت هم نداشتند.
خانم رییسی گفته نگران این هستیم که برخی با شهید رقابت کنند اما برای کسب جایگاه نمیتوان با شهید رقابت کرد یا او را مورد استهزاء قرار داد. این انقلاب با خون شهیدان احیا میشود و ما باید از انقلاب و مقاومت که حاصل خون شهداست با افتخار دفاع کنیم.
این که در انتخابات پیش رو عملکرد دولت ایشان نقد شود تخریب او نیست و ربطی به مفهوم شهادت ندارد چرا که مردم با گوشت و پوست خود لمس کردند چه اتفاقی افتاده و ایشان نباید تصور کند حضور جمعیت در مراسم تشییع به منزله تأیید وزیرانی مانند ساداتینژاد در جهاد کشاورزی یا رضا مراد صحرایی در آموزش و پرورش است. دومی البته مشکل مالی ندارد ولی دچار ضعف شدید و رواج ظاهرگرایی در سیستم است.
وقتی احتمال ابقای برخی از وزیران فعلی حتی اگر سعید جلیلی رییس جمهور شود منتفی است هیچ کس نقد نکند چون سرکار خانم آن را رقابت با شهید میداند؟
نوع درگذشت مرحوم را رهبری شهادتگونه توصیف کردند ولی خانم علمالهدی ظاهرا به گونهای دیگر برداشت کردهاند. به عنوان بانوی رییس جمهور فقید که شوهرشان را از دست دادهاند باید با ایشان همدردی کرد ولی همانگونه که با متوفا نمیتوان رقابت کرد میراث خواری سیاسی هم نباید کرد.
اگر آقای رییسی حزب مستقلی داشت بله. اطرافیان می توانستند مدعی باشند. اما از همین دولت و نزدیکان چند نفر ثبتنام کردهاند یعنی به هم اعتماد ندارند. در حالی که بعضی کپی هم هستند.
نکته جالب توجه در سخنان سر کار خانم آنجاست که به «فراق» اشاره میکنند و میگویند سختترین درد بشر درد فراق است. بشر برای آمدن به این دنیا دچار فراق میشود و برای رفتن از این دنیا دیگران را دچار فراق میکند. درست است ولی وقتی از عنوان شهید استفاده میکنید و دیگران را از رقابت با او برحذر میدارید یعنی او به وصال رسیده و فراق او تمام شده است. نمیشود بخشی از ادبیات عرفانی را استفاده کرد و قسمت دیگر را نه.
از مولانا گفتهاند که «بشنو از نی، چون حکایت میکند/ از جداییها شکایت میکند» و همین درد میتواند اسباب تعالی و تزکیه باشد، میتواند فرصتی برای رشد یک ملت باشد بله. همین طور است اما این دیگر با توصیف ماجرا در قالب شهادت نمیخواند چون پایان جدایی است.
متأسفیم که بگوییم گفتار مادرانۀ مادر مرحوم رییسی در جامعه بیشتر اثر گذاشته تا لحن ایشان که به جای همسرانه بودن سیاست مدارانه و موقعیت شناسانه است.
در دو سه تصویر که از مادر پیر منتشر شده همان دو سه جمله او بسیارمقبول افتاده اما خانم علمالهدی انگار مایل است در مقام وارث سیاسی در صحنه بماند و حالا آدم میفهد که چرا در گزارش یکی از روزنامهها از او به عنوان نامزد احتمالی انتخابات ریاست جمهوری هم یاد شده بود که البته خانواده و نه مشخصاً شخص مشارالیها توضیح دادند ما عزاداریم و نه از کاندیدایی حمایت میکنیم و نه نامرد میشویم.
اگر قرار بر عزاداری است که حق هر سوگواری است خط و نشان برای دیگران که بخش های غالبا ضعیف دولت نیمه تمام را نقد نکنند و نام آن را رقابت با شهید بگذارید دیگر چیست. معلوم است که شماری از این وزیران در یک دولت کاربلد کنار گذاشته خواهند شد و این «رقابت با شهید» نیست چون اصلا رقابتی در کار نیست.
آقای رییسی در سال های 96 و 1400 کاندیدا بود. در یکی حامیان رقیب به میدان آمدند و مانع ریاست جمهوری او شدند و در دیگری از آبان 98 و دروغ هواپیمایی اوکراین و کوتاه آمدن روحانی با توجیه فشار ترامپ خسته بودند و نیامدند و تنها حامیان دیروز باقی ماندند و رییس جمهوری شدند. این بار هم نامزدها با هم رقابت می کنند نه با رییسی نه با رجایی.
40 سال قبل و بعد از شهادت محمد علی رجایی همسر ایشان – خانم عاتقه صدیقی– نامزد انتخابات مجلس شورای اسلامی شد و رقیبانی هم داشت اما هیچ کس حس نکرد با شهیدی رقابت می کند و خود او هم وقتی هم به مجلس راه یافت دیدگاههای خود را مطرح می کرد.
خانم علم الهدی بعد از سانحۀ 30 اردیبهشت میتوانست سه شیوه اتخاذ کند: اولی مثل همه بانوان داغ دیده که سوگ واری می کنند و خاطرات خوش می گویند و یاد از دست رفته را گرامی می دارند و کاری به امور دیگر ندارند. دیگر این که در طبیعی بودن سانحه شک کند و پی گیر نوع مرگ باشد. این به معنی متهم کردن دیگران نیست. از سر باور ناپذیری و برای قانع شدن است. کاری که فاطمه هاشمی برای پدر انجام داده و البته بعد از 7 سال به نتیجه مورد نظر نرسیده است. سوم این که از فضای عاطفی ایجاد شده استفاده کند و خود نامزد شود. امری که در شرق مسبوق به سابقه است. دختر جواهر لعل نهرو (ایندیرا گاندی) و دختر ذوالفقار علی بوتو (بی نظیر بوتو) نمونه های مشهور در همسایگی ما هستند و در همسران هم از کشورهای کره جنوبی و فیلی پین و انونزی می توان مثال آورد. این کار را اما نکرده و فارغ از این عنوان ها می خواهد سرمایه اجتماعی شوهر را در اختیار یاران او قرار دهد. چگونه؟ دیگران را از رقابت باز دارد.
ذات جمهوریت اما در رقابت است و خود ایشان هم در وضعیت عاطفی بعد از خبر تنها بر صفت صبوری تاکید داشت و نگفت مثلا رییس یک دولت کارآمد بود که اگر چنین بود آه و فغان همه از مشکلات بلند نبود.
برای آن که بدانیم در این سه سال چه اتفاقی افتاده یک نمونه کافی است. در مناظره های 1400 یکی از سوژه های مخالفان دولت وقت ( روحانی) و در حالی که معاون اول آن اجازه شرکت در رقابت را نداشت ارز 4200 تومانی بود. دیروز اما سایت بانک مرکزی ارز 4200 تومانی را رسما از سایت خود حذف کرد و 37 هزار تومانی را جای آن گذاشت! یعنی اگر اسحاق جهانگیری این بار کاندیدا و تأیید شود آن سوژه به عکس خود بدل شده است. نمونهها از این دست فراوان است و هیچ یک هم رقابت با رییس جمهوری فقید نیست. دفتر عمر او بسته شده و در هیچ رقابتی در این دنیا حضور ندارد. مقایسه و مسابقه مربوط به این جهان است و خوب است خانم علم الهدی که برای درد فراق به مولانا مراجعه کرده از جنبه های دیگر اندیشه های مولانا هم بهره ببرد.
اصلا اگر فضا باز باشد ممکن است یک منتقد جدی رییس جمهور فقید به جای او بنشیند و این نباید رقابت با او تلقی شود. اگر هم نباشد شبیه مرحوم که مطیع محض و تکرار کننده ادبیات رسمی باشد شاید پیدا نشود و حتی زاکانی و جلیلی این گونه نیستند. شاید مخبر باشد اما نمی تواند با مردم ارتباط مناسب برقرار کند.
خانم علم الهدی! سوگ واری و تلاش برای حفظ میراث همسر فقیدتان حق شماست. اما این زندگی با این کیفیت حق ما نیست. حق کثیری از مردم نیست که تمام عمر یا مشغول به کار باشند برای پرداخت اجاره بهای 100 متر خانه یا به دست آوردن آن در حالی که به لطف برخی سیاست ها طبقه جدیدی ایجاد شده است.
در دولت مرحوم رییسی مطابق باورهای او و برنامه 7000 صفحه ای که هیچ گاه البته به اجرا درنیامد کسانی به جاه و منصب رسیدند که برخی مناسب ادارۀ یک دبستان هم نبودند. حالا حق مردم است که کسانی را برگزینند که مسوولیت ها را بر اساس لیاقت توزیع کنند و نه صرف ظاهر و وفاداری و این رقابت با اویی نیست که در این جهان نیست.
حق سندیکای چای بود که سه میلیارد دلار بگیرد تا چای کار لاهیجانی شهر و دیار را زیباتر کند و هیچ زمین چای کاری به ویلایی بدل نشود اما در این دولت به چای دبش دادند. حق مردم مشهد است که موسیقی خوب گوش کنند و این حق را پدر شما از آنها دریغ کرده آن هم به اسم امام رضایی که سالانه 20 میلیون ایرانی به پابوس او میروند و پدر شما که تازه تولیت آستان او را هم بر عهده ندارد خط و نشان میکشد یا میکشید.
(دیروز با دوستی در گرمای عصر بی برقی تهران در دو جا دو نوشیدنی عادی خوردیم شد 400 هزار تومان! همه ما اما به یاد داریم در کودکی از دست فروش خیابان با پول توجیبی مختصر نوشابه خنکی میخریدیم که طعم آن هنوز به یاد همه ما هست مخصوصا اگر کانادا میبود! آرزوهای کوچک را هم یک جماعت کار نابلد، بلد نیستند محقق کنند و شما همچنان شعار میدهید و سخنانی میگویید که تازه خود آن بنده خدا هم نمیگفت و اصلا حرفهای ساده میزد و نه از این قلمبه سلمبههای ایدیولوژیک).
سوگواری حق شماست. سیاستورزی هم. اما این گوی و این میدان! وارد عرصه شوید و رقابت کنید نه این که نقد مسیر را روا ندانید و آن رقابت با شهید بدانید. آخر مگر رقابت، امری دنیوی نیست؟ اصلا چگونه میتوان با کسی که در این دنیا نیست رقابت کرد؟ اگر یکی در آن مجلس پا نشد این را بگوید یا ملاحظه کرد به حساب این نگذارید که دُر سُفتید و دُرست گفتید. اگر رقابت با شهید بد است سودای جاه با میراث او چه؟
جدای همه اینها در این سه سال و در دوران ریاست جمهوری همسرتان در خیلی از تصمیمات مستقیم یا غیر مستقیم دخالت داشتید و بیشتر در دو حوزه جذب یا حذف استادان و تشکلهای مدنی و البته بر خلاف دولتهای اعتدالی و اصلاحی. اکنون فرصتی پدید آمده تا به جای ادامۀ آن دخالتها شما هم با آنان همدلی کنید. آنها هم بیشتر با شما همدلی خواهند کرد.
منبع:عصرایران
2 نظر
از رییسی شهید بیشتر از رییسی زنده بترس سایت ناوزین خلیج فارس
خلیج فارس نامیمون شرمت باد ازانتشار این مطالب