فراموش نکنیم که قطر، شریک ایران در این میدان، طرحهای عظیمی را برای تخلیه میدان با امضای قرارداد با شرکتهای بزرگ بینالمللی در دستور قرار داده است و ما در ایران ظاهرا حفظ تولید حداکثری گاز از پارس جنوبی را به گازپروم روسیه گره زدیم.
خلیج فارس: حدود یک سال از امضای تفاهمنامه 40 میلیارد دلاری شرکت ملی نفت ایران و گازپروم روسیه (28 تیرماه 1401) میگذرد، تفاهمنامهای که در آن توسعه میدانهای گازی کیش و پارس شمالی، فشارافزایی میدان پارس جنوبی، توسعه شش میدان نفتی، سوآپ گاز و فراورده، تکمیل طرحهای الانجی، احداث خطوط لوله صادرات گاز و همکاریهای علمی و فناورانه دیده شده؛ اهمیت این تفاهمنامه از آن جهت است که بخش مهمی از تداوم و حفظ برداشت از پارس جنوبی به این تفاهمنامه گره خورده است؛ آیا این تفاهمنامه به قرارداد منتهی میشود؟
توسعه یک فاز در مقابل معطلماندن کل پارس جنوبی؟
میدان مشترک پارس جنوبی که در قطر به نام گنبد شمالی خوانده میشود یکی از بزرگترین منابع گازی جهان است که روی خط مرزی مشترک ایران و قطر در خلیج فارس و به فاصله حدود 100 کیلومتری ساحل جنوبی ایران در استان بوشهر قرار دارد.
شرکت ملی نفت ایران بهمنماه ۱۳۷۶ و در قالب قرارداد بیع متقابل با شرکت پتروپارس برای توسعه فاز یک این میدان مشترک گازی قرارداد امضا کرد. پتروپارس توانست آبانماه سال ۱۳۸۳ کار خود را در این فاز به پایان برساند. هفت سال مدت زمانی است که نخستین شرکت ایرانی برای توسعه فاز یک این میدان صرف کرد و برداشت از این میدان را ۲۸.۳ میلیون مترمکعب در روز افزایش داد.
رهاورد سه دولت خاتمی (هفتم و هشتم)، احمدینژاد (نهم و دهم) و روحانی (یازدهم و دوازدهم) در توسعه میدان مشترک پارس جنوبی، برداشت تجمعی بیش از دو هزار میلیارد مترمکعب گاز، برداشت تجمعی دو میلیارد و ۵۷۰ میلیون بشکه میعانات گازی، سرمایهگذاری ۸۱ میلیارد دلاری، ساخت ۱۳ پالایشگاه، نصب ۳۷ سکوی تولیدی، برداشت روزانه 700 میلیون مترمکعب و… بوده است.
دولت سیزدهم پارس جنوبی را با این ارقام در کنار پالایشگاه فاز ۱۴ که در مراحل پایانی قرار داشت، فاز 11 که عملیات نصب جکت نخستین سکوی آن در موقعیت مخزنی بلوک B نخستین روز خردادماه 1399 شروع شده بود و برنامههای متعددی که برای فشارافزایی تدوین شده بود، تحویل گرفت و در دو سال گذشته موفق شد سه ردیف پالایشگاه فاز 14 را تکمیل کند (هنوز یک ردیف مانده است) و سکوی فاز 11 پارس جنوبی را نصب کند. دو سال از آغاز فعالیت دولت سیزدهم گذشته و فشارافزایی اما همچنان حلقه مفقوده است.
داستان فاز ۱۱ چیست؟
قصه فاز ۱۱ پارس جنوبی در میان فازهای دیگر میدان مشترک پارس جنوبی پرغصه است، فازی که شرکت ملی نفت ایران و شرکت توتال فرانسه برای توسعه بخش بالادستی آن و همچنین ساخت یک کارخانه حدود ۱۰ میلیون تنی تولید الانجی سال ۱۳۷۹ تفاهمنامه همکاری امضا کردند و پس از پیوستن پتروناس مالزی به توسعه این فاز توافق سهجانبه میان شرکت ملی نفت ایران (۵۰ درصد)، شرکت توتال فرانسه (۴۰ درصد) و پتروناس مالزی (۱۰ درصد) امضا شد.
مطالعات فنی و مهندسی برای توسعه فاز ۱۱ ادامه داشت تا اینکه شرکت توتال در فاصله سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۷ به دلیل افزایش قیمت جهانی فولاد و هزینه اجرای این پروژه مرزی و مشترک، پیشنهاد حدود ۱۰ میلیارد دلاری را برای اجرای این فاز مطرح کرد که با مخالفت شرکت ملی نفت ایران مواجه شد؛ ایران در آن سالها در شرایطی که غرق درآمدهای نفتی بود، از پذیرفتن این پیشنهاد امتناع کرد.
کمی پس از ترک توتال، شرکت سیانپیسی چین پیشنهاد توسعه این فاز را با چهار میلیارد دلار مطرح کرد، اما این شرکت نیز دوام نیاورد و از توسعه این فاز کنار گذاشته شد.
در دولت قبل و پس از امضای برجام، در سال 1396 باز هم پای شرکت توتال به فاز 11 باز شد، اما این فعالیت تداوم نیافت و چند ماه پس از خروج دونالد ترامپ، رئیسجمهوری وقت آمریکا از برجام در اردیبهشتماه ۱۳۹۷، در بیانیهای اعلام کرد که در پی ناتوانی از دریافت معافیت از تحریمهای ضدایرانی ایالات متحده آمریکا، از پروژه چند میلیارد دلاری طرح توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی خارج میشود.
ضرورت فشارافزایی
موقعیت جغرافیایی فاز ۱۱ با توجه به مرزیبودن این فاز و برداشت همزمان ایران و قطر، مسئولان شرکت ملی نفت ایران در دولت دوازدهم را بر آن داشت که در این دو بلوک، برخلاف دیگر فازهای پارس جنوبی از ابتدا، سکوی فشارافزا نصب کنند. پتروپارس تجربه ساخت کمپرسور تقویت فشار نداشت، ازاینرو تصمیم گرفته شد از تجربه بینالمللی و دانش فنی توتال برای ساخت و نصب سکوی فشارافزا استفاده شود تا افزون بر استفاده از کمپرسورها در این بلوک، برای دیگر فازهای پارس جنوبی نیز از آن الگوبرداری شود.
یکی از مهمترین دلایل امضای قرارداد با توتال برای اجرای طرح توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی دستیابی به فناوری ساخت سکوی فشارافزا در کنار تأمین مالی این پروژه بوده است؛ فناوریای که تنها چند شرکت بینالمللی آن را در اختیار دارند و ایران تصمیم داشت آن را برای نخستین بار در پارس جنوبی به کار بگیرد.
فشارافزایی یک ضرورت انکارناپذیر برای پارس جنوبی است؛ فارغ از حکمرانی هر جناح سیاسی در کشور، هر روز که از اجرانشدن این طرح کلان ملی بگذرد، نهتنها حجم عظیمی از سرمایه ملی از دست میرود؛ بلکه بحران انرژی گریبان نسل آینده را خواهد گرفت.
مطالعات انجامشده نشان میدهد که تقریبا از سال ۱۴۰۵ افت فشار تولید طبیعی از میدان گازی پارس جنوبی محسوس خواهد بود و اگر اقداماتی مانند تکمیل توسعه فاز 11، اسیدکاری و تعمیر چاهها، توسعه میادینی از جمله کیش، پارس شمالی و سکوی فشارافزایی پارس جنوبی و… انجام نشود، در سال ۱۴۲۹ برداشت از این میدان مشترک به زیر صد میلیون مترمکعب میرسد.
فراموش نکنیم که قطر، شریک ایران در این میدان، طرحهای عظیمی را برای تخلیه میدان با امضای قرارداد با شرکتهای بزرگ بینالمللی در دستور قرار داده است و ما در ایران ظاهرا حفظ تولید حداکثری گاز از پارس جنوبی را به گازپروم روسیه گره زدیم.
فارغ از موضوعات فنی، قراردادی و حقوقی در این زمینه که پیشرفت رسیدن به قرارداد را کُند میکند، ایران و روسیه دو رقیب سنتی و تأثیرگذار عرصه جهانی انرژی در حوزه نفت و گاز هستند و توفیقنداشتن و معطلماندن پیشرفت تولید در این حوزه بهخصوص توسعه میادین گازی، فشارافزایی و صادرات گاز از بنادر جنوبی ایران به صورت الانجی، بیش از همه به سود روسهاست؛ چراکه با توجه به تحریم شدید و طولانیمدت بینالمللی علیه این کشور، تأمین انرژی دنیا از سوی روسها بدون حضور ایران بهویژه حضور در بازارهای تحریمی، قطعا موازنه را به نفع این کشور در عرصه جهانی افزایش میدهد که مؤید این موضوع توفیقنداشتن در رسیدن به قرارداد درخورتوجه در طول یک سال گذشته در این زمینه است.
2 سال گذشت؛ تا کی انتقاد؟
انتقاد از دولت گذشته مبنی بر معطل نگهداشتن فاز ۱۱ پارس جنوبی برای شرکتهای اروپایی و اصرار بر پررنگکردن غربگرایی تصمیمگیران دولت قبل، بارها از سوی وزیر نفت و مدیران نفت دولت سیزدهم بیان شده؛ اما هیچ تغییری در سیاست به وجود نیامده است؛ در یک سال گذشته بارها شرکتهای توانمند داخلی برای انجام پروژههای معطلمانده برای روسها از سوی شرکت ملی نفت ایران از جمله فشارافزایی پارس جنوبی اعلام آمادگی کردند؛ اما به در بسته خوردند.
جالب است که وزارت نفت دولت سیزدهم که شعار استفاده از ظرفیت داخلی را سرلوحه خود قرار داده است، هیچ حمایتی از انجام طرح پایلوت فشارافزایی که در دولت گذشته به شرکتهای ایرانی واگذار شده بود، نمیکند و روند اجرای این طرح کاهشی شده است.
دستاوردسازی از جابهجایی یک سکو در مقابل طرحهای عظیم معطلمانده، نشان از کمتجربگی و نبود اشراف مدیران شرکت ملی نفت بر ابعاد مگاپروژههای تعریفشده در آن مجموعه و در حد و قواره نبودن مدیریت بر این شرکت دارد. شرایط کشور، شرایط آزمون و خطا نیست و مدیرانی میطلبد که دوران آزمون و خطای آنها به پایان رسیده باشد.
آقای وزیر! شما به جای دلبستن به شرکتهای غربی که دولت قبل را متهم به آن کردید، دل به شرکتهای روسی بستهاید؟ آیا قرار است پروژههای مهم نفت و گاز کشور معطل مدیران بیتجربه شرکت ملی نفت ایران شود؟
منبع: شرق