خلیج فارس: مقاومت عراق، بیمناک فعال شدن هسته های تکفیری ها در عراق است و ترجیح می دهد به جای درگیر شدن در سوریه، خود را برای یک جنگ احتمالی در داخل سرپا نگه دارد، ایران نیز نه نیرویی فرستاد و نه حتی با موشک مواضع تروریست ها را هدف قرار داد. مردم سوریه نیز که در سال های اخیر درگیر ناکارآمدی دولت و فقر فزاینده اند، انگیزه ای برای کمک به حکومت اسد ندارند.
اگر بخواهیم نمایی کلی از آنچه در سوریه می گذرد را ترسیم کنیم و در عین حال، نگاهی به رویدادهای احتمالی پیش رو داشته باشیم، می توانیم 8 نکته زیر را مورد مداقه قرار دهیم:
1 – سه نیروی اصلی که باهم می جنگند عبارتند از: «ارتش سوریه»، «تحریرالشام و متحدانش» و «کردها (قسد)». در 10 روز گذشته، برتری مطلق در میدان با نیروهای تحریرالشام بوده است. آنها ابتدا بزرگ ترین شهر سوریه و مرکز اقتصادی این کشور یعنی حلب را تصرف کردند. سپس به سمت جنوب آمدند و ارتش را از حماه بیرون راندند و اینک در دروازه شهر استراتژیک حمص در حال نبرد با ارتش هستند. تحریرالشام همچنین در درگیری با کردها در شمال شرقی سوریه، بخش هایی از سرزمین های تحت تصرف آنها را اشغال کرد.
کردها هر چند در برابر تحریری ها کاری از پیش نبردند ولی در برابر ارتش سوریه موفقیت های مهمی کسب کردند و به عنوان مثال توانستند کنترل شهر مهم بوکمال در مرز عراق و سوریه به دست آورند.
در این میان، شکست خورده ترین بازیگر میدان ارتش سوریه است که تا این لحظه کاری مهم تر از فرارهای زنجیره ای نداشته است، بدان حد که هم اکنون تقریباً نیمی از کشور، از کنترل دولت خارج است.
2 – تا دیروز، توان ارتش سوریه متمرکز جبهه شمال بود ولی امروز در جنوب سوریه اتفاق مهمی افتاد: شهر سویدا به دست مخالفان دولت افتاد. این شهر تنها 108 کیلومتر با دمشق فاصله دارد.
با این تحول مهم، ارتش که در جبهه شمال کم آورده، مجبور است بخشی از نیروهایش را متوجه این جبهه جدید کند.
در این لحظه، معارضان از شمال ۲.۵ و از جنوب ۱.۵ ساعت راه دارند برای رسیدن به کاخ اسد. بنابر این بعید نیست به زودی دمشق از شمال و جنوب مورد هجوم قرار بگیرد و محاصره شود.
3 – اگر حمص سقوط کند، دو شهر مهم دمشق و طرطوس در معرض سقوط خواهند بود: طرطوس بندر مهم سوریه و محل استقرار ناوهای روسی است و دمشق هم که پایتخت سوریه. حمص با طرطوس حدود 90 کیلومتر فاصله دارد. برخی خبرها حاکی از آنند که روس و ناوهایشان از طرطوس رفته اند.
4 – اسد پراسترس ترین روزهای زندگی خود را می گذراند. از یک سو، مهاجمان مسلح از جنوب و شمال و با سرعت تمام به سویش می آیند و از دیگر سو، نگران کودتا در داخل است؛ هر چند که به نظر نمی رسد حتی در صورت کودتای موفق، شورشیان حاضر به مذاکره با دولت کودتا باشند مگر این که پای یک معامله سیاسی فرامرزی در بین باشد.
5 – اسد تا کنون بدین اندازه تنها نبوده است:
– ارتش او نمی جنگد و از هنر رزم، آنچه یادش مانده عقب نشینی است! بسیاری از ارتشیان او و حتی برخی ژنرال هایش کشته، مجروح و اسیر شده اند، برخی فرار کرده و تعدادی نیز به مخالفان پیوسته اند. آنانی هم که می جنگند روحیه شان را باخته اند.
– روسیه که امید اسد بود و حتی در آغاز درگیری های اخیر به مسکو رفت تا همراهی پوتین را جلب کند، عملاً نتوانسته یا نخواسته کاری برای او انجام دهد. تنها اقدام روس ها بمباران مواضع شورشیان بوده که نه کافی بوده و نه مؤثر.
– حزب الله لبنان که در جنگ پیشین با نیروهای کارآمد خود در کنار ارتش سوریه با تروریست ها می جنگید، اینک درگیر بازسازی درونی بعد از جنگ با اسرائیل است و عملاً نتوانسته کمکی به اسد کند.
– مقاومت عراق، برغم نمایش قدرتی که در روزهای نخست داشت، عملاً وارد معرکه نشد و حتی امروز بخش مهمی از نیروهایش از مرز سوریه به داخل خاک عراق برگشتند. دو علت دارد: از یک سو در داخل عراق، اجماعی برای ورود به سوریه وجود ندارد و به عنوان مثال دیروز مقتدی صدر گفت که عراقی ها چیزی جز دعا برای سوریه ندارند و از دیگر سو، مقاومت عراق، بیمناک فعال شدن هسته های تکفیری ها در عراق است و ترجیح می دهد خود را برای یک جنگ احتمالی در داخل سرپا نگه دارد.
– ایران نیز نه نیرویی فرستاد و نه حتی با موشک مواضع تروریست ها را هدف قرار داد. تنها سیدعباس عراقچی گفت که ما از سوریه حمایت می کنیم.
– مردم سوریه نیز که در سال های اخیر درگیر ناکارآمدی دولت و فقر فزاینده اند، انگیزه ای برای کمک به حکومت اسد ندارند؛ بماند که بسیاری از آنها در جریان اعتراضات موسوم به بهار عربی در 2011 ، توسط نیروهای دولتی سرکوب شدند و بعد از آن، متحمل هزینه های جانی و مالی فراوانی در جریان جنگ های داخلی شدند و از این رو، دل خوشی از خاندان اسد ندارند. حامیان او که به هر دلیلی از جمله رویکردهای مثبت او به جبهه مقاومت کنارش هستند نیز عملاً کاری از دست شان بر نمی آید.
بدین سان، “بشار حافظ الاسد” رئیس جمهور تنهایی است با یک ارتش شکست خورده که نه حمایت مردم را دارد و نه همراهی هم پیمانانش را.
او احتمالاً این روزها در این اندیشه است که اگر دارالحکومه اش در آستانه سقوط قرار بگیرد، چگونه و از چه راهی به کجا بگریزد تا به سرنوشتی مشابه صدام حسین، حسنی مبارک و یا معمر قذافی دچار نشود و آیا اساساً متحدان دیروز، پذیرای او در دوران تبعید خواهند بود؟
6 – آنچه گفته شد، به معنای سقوط قطعی اسد نیست. در جنگ پیشین، معارضان مسلح تا دیوارهای کاخ ریاست جمهوری سوریه هم رسیدند ولی ورق برگشت و اسد ماند؛ هر چند که این بار، اوضاع به طرز عجیبی علیه است و بعید به نظر می رسد که او از راهی جز سازش با عوامل پشت پرده و دادن امتیازات بزرگ، خود را نجات دهد. البته این احتمال نیز چندان پر رنگ نیست زیرا اسد تقریباً چیزی برای ارائه ندارد.
7 – اسرائیل به نیروهای خود در جولان دستور داده که مهیای هر گونه اتفاقی باشند. جولان بخشی از خاک سوریه است که در اشغال اسرائیل قرار داد و مرز این دو به شمار می رود. این احتمال منتفی نیست که تل آویو به بهانه حفظ امنیت مرزهای خود، از جولان نیز جلوتر بیاید و توسعه سرزمینی خود را پس از سال ها از سربگیرد. شاید اتفاقاتی مانند یک حمله هماهنگ شده از خاک سوریه به سمت جولان، بهانه ای برای این رویداد باشد.
8 – اگر سوریه سقوط کند یا اسد با متعهد شدن به توقف هر گونه حمایت از حزب الله و حماس، بماند، آنگاه این دو نیروی مقاومت، در برابر اسرائیل تنها خواهند ماند و بعید نیست اسرائیل با نقض بیش از پیش آتش بس در لبنان، بخواهد حزب الله را زیر ضربه ببرد و نیز حملاتش را به غزه تقویت کند. شهید سید حسن نصرالله پیشتر گفته بود: سقوط سوریه یعنی محاصره مقاومت و پایان فلسطین.
چشم انداز جنگ حاضر از نظر تل آویو، تضمین دراز مدت امنیت آسیب پذیر اسرائیل هست که با چند اتفاق به دست می آید: حذف سوریه از معادله مقاومت، کوتاه کردن دست ایران از سوریه و لبنان و فلسطین، نابودی حماس و ناکارآمدی سازی حزب االله.
بنابر این بعید نیست در میان این هیاهوی آتشین، علاوه بر تشدید فشارها بر حماس، بخواهد بار دیگر سراغ حزب الله لبنان برود. این رویای اسرائیلی هاست: سوریه بی خطر، لبنان بدون حزب الله و غزه بی حماس؛ رویایی که به مدد مجاهدان اسلام(!) در تحریر الشام بیشتر از هر زمان دیگری بدان می اندیشند.
منبع: عصرایران
https://www.pgnews.ir/?p=210682
1 نظر
به نظرم حوادث ۷ اکتبر معادلات را به نفع اسرائیل تغییر داد ، هم حماس از بین رفت هم حزب الله و رهبران آن حذف شدند و الان که سوریه بشار نیز به تاریخ پیوست و هم جایگاه ایران در حوزه مدیترانه علیرغم هزینه گزاف از دست رفت.