خلیج فارس: وضعیت فوتبال ایران در روزهای جاری با توجه به روشدن پرونده فساد دیگری، مانند سابق، تیره و تار به نظر میرسد. وعده مکرر مدیران فوتبالی و بالادستی برای برخورد با فساد هم در حد شعار باقی مانده و مشخص نیست پس از این وعدهها، چه زمانی قرار است افرادی که در پروندههای ریزودرشت فساد دست داشتهاند، به اندک سزای اعمالشان برسند.
به گزارش خلیج فارس؛ پرونده اخیر مربوط به سال ۱۴۰۰ است که ناگفته پیداست رسیدگی به آن یا اهمال در رسیدگی به آن تا چه اندازه طول کشیده است. از همه اعجابانگیزتر اینکه تعدادی از همانهایی که پایشان در پرونده فساد گیر است، بر مسند قدرت در فدراسیون فوتبال هم حضور داشته و احتمالا به همان رویه سابق طی طریق کرده باشند. امری که گزارش شفاف نهادهای بازرسی و امنیتی میتواند پرده از زوایای پنهانش بردارد.
در کنار این موارد، اوضاع فنی فوتبال ایران هم وارد مقوله عجیبی شده است. درحالیکه فقط سه هفته به پایان رقابتهای این دوره از لیگ برتر مانده، عجیب است که دغدغه اصلی این روزها رنگ پیراهن یک تیم و سرمربی باشگاه دیگری است و کل تحلیل فنی هم مربوط به این شده که آیا کرنری که برای فلان تیم گرفته شده درست بوده است یا نه. به عبارت سادهتر، دامنزدن به این خرافات که پیراهن مشکی، پیراهن شانس یک تیم یا یک سرمربی است، تبدیل به بحث داغ رسانهای شده، ولی موارد اصلی پسِ پرده پنهان مانده است. درشتترین آنها همین موضوع فساد مطرحشده است که مخاطب هر روز در انتظار برخورد اساسی است. در کنار آن، پشت همان تصاویری که از پیراهن جنجالی مشکی هم منتشر شده، سکوهای خرابهای دیده میشود که هنوز درست نشدهاند.
این یکی هم از آن دست وعدههای بیشماری است که روزگاری برای خوشایند عدهای سر داده شده و تب آمادهسازی چندماهه آن، مدیران مسئول را داغ میکند، ولی تا آب از آسیاب میافتد، انگار نه انگار. ماجرای بازسازی بخشی از سکوهای ورزشگاه آزادی تبدیل به علامتسؤال مهمی شده که هنوز هم موجب حیرت است. آبروریزی سال گذشته در تقابل با تیم النصر عربستان و چهره بینالمللیای مانند کریستیانو رونالدو چنان جهانی شد که مسئولان ورزش ایران را بر آن داشت تا در اقدامی ضربتی بساط این آبروریزی را برچیده و اعتبار ازدسترفته ورزشگاه پیر آزادی را به آن برگردانند. ورزشگاهی که نیمقرن از ساخت آن گذشته، نیاز به استحکام و ایمنی دارد و با وجود هشدارهای مکرر، هنوز آنطور که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است.
البته که ارزیابیهای لازم صورت گرفته، ولی مشخص نیست چرا برای صرف هزینه بازسازی این ورزشگاه دستدست میشود تا بار دیگر یک آبروریزی مطلق در عرصه بینالمللی رقم بخورد. پیشتر قرار بود آذر ۱۴۰۲ سکوهای ورزشگاه آزادی بهطور کامل آماده و مهیای پذیرایی از هواداران باشد، ولی گذر زمان این وعده را وارد ورطه فراموشی کرد و این روزها هم حتما سوژه پیراهن مشکی جذابتر از پیگیری وعدههای فراموششده بازسازی این ورزشگاه است.
هرچند این کهنگی در رسیدگی، باعث شکلگیری وعدههای جدید که ظاهرا حاصل هیجانزدگی مکرر است، نشده. مثلا صحبتهای محسن منصوری، معاون اجرائی رئیسجمهوری را که مهرماه سال گذشته عنوان شده، باید بار دیگر مرور کرد. او که یکی از افراد پیگیر ساخت ورزشگاه جدید در تهران با استانداردهای جهانی بود، در حاشیه جلسه هیئت وزیران و در جمع خبرنگاران گفت: «این سرعتی که در احداث ورزشگاه جدید میبینید، از باب دستور رئیسجمهور و مصوبه هیئت وزیران است. دولت سیزدهم، دولت صادقالوعد است و نهضت اتمام پروژههای عمرانی را دنبال میکند». جمله اصلی را او کمی بعد به زبان آورد و گفت: «در دولت مسئله احداث ورزشگاه جدید را سریع و انقلابی دنبال میکنیم».
حالا برای دولت صادقالوعد شاید زمان و اعتبار کافی برای ساخت سریع و انقلابی یک ورزشگاه مدرن نباشد، ولی حداقل انتظار میرود حالا که پیشرفت آنچنانی در ساخت ورزشگاه جدید دیده نمیشود، آستین همت را بالا زده و پس از گذشت ماهها که تصاویر زشتی از ورزشگاه آزادی، خاصه روی سکوهای ناآمادهاش مخابره میشود، این ورزشگاه و بازسازیاش را به نتیجه برساند.
مسئولان در این مسیر فرصتی طلایی را که برگزاری جام ملتهای آسیا و تعطیلی لیگ برتر در اختیارشان گذاشته بود، از دست دادند، ولی هنوز یک فرصت مهم دیگر باقی مانده که این یکی شاید از ابتدای تابستان در دسترس باشد. ماجرا مربوط به پایان رقابتهای این دوره لیگ برتر است که فقط سه بازی به انتهایش مانده. پس از آن با توجه به تعطیلی مسابقات، فرصت خوبی در اختیار مسئولان قرار میگیرد تا بالاخره چهره رنگورورفته بخشی از سکوها را که بازسازیاش نه چند ماه، بلکه رفتهرفته چند سال میشود، در دستور کار قرار داده و این بار آن را به سرانجام برسانند. حالا اگر در این بین نیاز به اعتبار هزارو ۳۰۰ میلیارد تومانی هم باشد، هراسی نیست؛ چراکه رسیدگی به پرونده فساد در چندین بخش نشان داده که پول به اندازه کافی در دسترس هست، ولی ظاهرا در جایی که نیاز حیاتی به آن حس میشود، ته میکشد.
منبع: روزنامه شرق