در اعماق جامعه ایران چه می گذرد و آیا رفتار سیاسی مردم در انتخابات دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی را می توان، معطوف بر مسئله هایی در عمق جامعه ایران دانست که نظام حکم رانی را نیز مبهوت وغافل گیر کرده باشد؟
در تحلیل نتایج آمارهای رسمی این انتخابات وآنچه در رسانه های رسمی منتشر شده است” در انتخابات مجلس دوازدهم، میانگین آرای بسیاری از حوزه های انتخاباتی به زور به ۵ درصد میرسد.آرای باطله در تهران، حدود ۱۶ درصد و بیش از ۲۲۰ هزار رأی بوده است و رای باطله حتی در سال ۱۴۰۰ هم کمتر و حدود ۱۴ درصد بود.جالب است که اگر مشارکت در تهران برابر ۳۴ درصد باشد، آرای باطله آن به حدود ۴۴ درصد خواهد رسید.
نفر اول تهران در سال ۹۴ با ۶۹۲٬۸۸۷ رای، نفر ۵۲ ام تهران شد اما همین فرد امسال با ۵۹۷٬۷۷۰ رای نفر اول تهران اعلام شد.مجلس دوازدهم از نظر نمایندگانی که تعداد رایشان زیر ۱۰هزارتاست، از مجلس قبلی سبقت گرفت و همه این آمار ها در تحلیل به ما می گوید که در اعماق جامعه ایران چه می گذرد؟
اصولگرایان سنتی می بازند و کسانی به مجلس راه پیدا می کنند که حتی رهبری هم نسبت به مواردی پیشاپیش تذکر می دهند:
«آن چیزی که میتواند شیرینی مجلس جدید را نابود کند، سخنان اختلافانگیز و دعوا راهانداختنها و ستیزهگریهای دشمنپسند است؛ شیرینی مجلس جدید را اینجور چیزها از بین میبرد. باید خیلی مراقبت کرد؛ باید خیلی مراقبت کرد. برادران و خواهران در مجلس جدیدی که حالا اندکی بعد تشکیل خواهد شد و حضور دارند، باید مراقبت کنند که نگذارند شیرینی تشکیل مجلس جدید از بین برود و کامها تلخ بشود. اثر بعد هم این است که مجلس از کارایی میافتد؛ یعنی وقتی که مجلس شورای اسلامی دچار دعوا و ستیزه و مقابله و جبههبندیهای گوناگون اینجوری شد، بهطور طبیعی از کار اصلی خودش باز میماند؛ دستهبندیها و کشمکشها مانع میشود از اینکه اینها به کارشان برسند.»
حالا جامعه ایران با رفتاری خودخواسته و یا ناخواسته با ترکیب مجلسی روبرو هستند که با حداقل ترین آراء در بسیاری از موارد تنها یک طیف فکری حداقلی را نمایندگی می کنند که بیش تر به اصول گرایی و شبه اصول گرایی نزدیک است. نمایندگانی که در بسیاری از موارد با داشتن رأی کمتر از ۵ درصد از مردم خود وارد مجلس می شوند و با این پشتوانه ناچیز قرار است در راس امور باشند.
در اعماق جامعه ایران چه می گذرد و چرا مطابق آمار رسمی نزدیک ۶۰ درصد مردم در انتخابات شرکت نکردند و صندوق رای را رها کردند. از سویی دیگر کسانی هم که شرکت کردند آرایش آراء اصولگرایان را این قدر دستخوش تغییر کردند. آنها از چهره های میانه رو اصول گرایی هم عبور کردند و افرادی تندرو تر که چندان روشن نیست پایگاه فکری آنها از کجا می آید انتخاب شدند.
این آمارها از انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی یک حقیقت روشنی را برای همگان آشکار نموده است. بخش مهم وگسترده ای از جامعه از وضعیت موجود راضی نیست. شاید نارضایتی بخش بزرگی از جامعه به خاطر شرایط سخت اقتصادی از یک طرف و ناامیدی از تغییر وضعیت از سویی دیگر، امری طبیعی بنظر برسد اما آنچه در این میان می بایست همه را نگران کند اینکه؛ چرا ناراضیان وضع موجود، صندوق رای را برای تغییر وضعیت انتخاب نمی کنند؟
دلیل این پرسش هم روشن است. گویی بسیاری از اقشار جامعه، انتخابات را امری ناکارآمد در سیستم فعلی می دانند، در حالی که هنوز بسیاری از صاحب نظران اعتقاد دارند “روزنه گشایی” و اصلاحی که می تواند به دنبال صندوق رای اتفاق بیفتد همچنان به مراتب کم هزینه تر و به صلاح تر از قهر با صندوق رای حتی با همین سازوکار موجود است.
با همه این احوال بخش بزرگی از جامعه مسیر دیگری را انتخاب کرده است و انتخابات دوازدهمین مجلس شورای اسلامی نشان داد که در عمق جامعه ایران مسائلی می گذرد که نمی توان به سادگی آن را از قبل محاسبه و پیش بینی کرد ویا به آن بی اعتنا بود.
بخش از جامعه احساس می کند دیگر در تولید قدرت اجتماعی موثر نیست و هیچ امیدی به آینده خود ندارند. ناامیدی از تغییر وضعیت در هر جامعه ای امری بسیار خطرناک است. ناامیدان احساس می کنند سردر گمی فضای عمومی کشور را فرا گرفته و بهبود وضعیت هر روز سخت تر می شود.
برخی از کارشناسان نیز اعتقاد دارند، کنترل امور گاهی از دست دولت هم بیرون است و مردم به حال خود رها شده اند. به تازگی معاون اول دولت رئیسی گفته است «من مطمئن هستم که بازار توسط دولت کنترل نمیشود، آنکه میتواند بازار را کنترل کند، خود بازار است.»
از سویی دیگر این انتقاد هم به مخالفان صندوق رای گرفته می شود که به روشنی توضیح نمی دهند در چارچوب فعلی کدام الگو، راه حل ونسخه ای گره گشا را می تواند بعد از عبور از صندوق و رای ندادن ارائه کند؟ رای ندادن کدام مشکل جامعه را حل می کند و سیاه دیدن وضعیت تا کی باید ادامه داشته باشد؟
بخش مهمی از جامعه که در جبهه قهر انتخاباتی است اکنون نمی توانند خاموش در گوشه ای بنشینند. باید مسئله ها را دقیق بگویند و راه حل روشنی در چارچوب قانون اساسی ترسیم کنند. حتی اگر قانون اساسی برای این بخش از جامعه قابل قبول نیست، نمی توان کلی گویی کرد. باید گفت کدام بخش از قانون باید اصلاح شود و با کدام راه حل؟
به باور من عمق جامعه ایران، فریاد خود را آشکارا به سیستم رسانید، اما راه حل روشنی برای برون رفت از وضعیت ارائه نداده است. ما همچنان نیازمند گشودن پنجره هایی هستیم که توسعه را بیش از این متوقف نگه ندارد. “الیت” های ۶۰ درصدی از جامعه را که به پای صندوق های رای نیامد، باید باور کرد و فضای ناامیدی را باید از آنها سترد؛ بپذیریم که بی حضور آنها توسعه رویایی دست نیافتنی خواهد بود.
https://www.pgnews.ir/?p=90917