خلیج فارس: روزنامه اعتماد در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت: استیضاح وزیر اقتصاد فارغ از اینکه چه انگیزهای پشت آن بود، تبعات گوناگونی دارد. این تبعات بستگی تمام به نحوه واکنش دولت و آقای پزشکیان دارد.
میتواند هم فرصت باشد و هم تهدید. فرصت است اگر دولت و پزشکیان خود را در همان چارچوبی که به پاستور آمده است، تعریف کند و این استیضاح را اقدامی علیه آن چارچوب بداند. تهدید است اگر گمان کند اتفاق مهمی نیفتاده و به روند کنونی خود ادامه دهد.
پزشکیان برخلاف انتظار تأیید صلاحیت شد. ابتدا هم با اکثریت قاطع آرا که شاید هر ۱۲ نفر رای منفی داده بودند، رد صلاحیت میشود. بنابراین آمدن او معطوف به هدفی بوده است. اگر شانسی برای رای آوردن او نبود، بهطور طبیعی میشد حدس زد که برای گرم کردن تنور خاموش و سرد انتخابات تأیید صلاحیت شده است. تنوری که در اسفند سال ۱۴۰۲، برخلاف هوای آن ماه آخر سال سرد بود. ولی اگر شانس انتخاب شدنش جدی بود، که بود، بنابراین باید به این نتیجه رسید که ساختار سیاسی آمادگی پذیرش پرداخت هزینه حضور بیشتر مردم پای صندوق را پذیرفته است. چون در غیر این صورت یا باید بگوییم که شانسی برای پزشکیان قایل نبودند که براساس شواهد دور از واقعیت است، یا باید بگوییم که آماده بودند که او بیاید ولی سیاستهای تندروها و جریان رسمی را اجرا کند و اگر نکرد با او نیز تقابل کنند که این رویکرد نه تنها غیر معقول بلکه به مراتب زیانبار و خطرناکتر از هر حالت دیگری بود و جز زیان برای کشور و حکومت هیچ نتیجه دیگری نداشت و همچنان ندارد.
پس لازمه موافقت با آمدن پزشکیان رسیدن به وفاقی درون ساختاری بود که براساس گفتوگو و تفاهم، حد و حدودی را برای دولت تعیین کنند، که در آن حد و حدود بتوان شرایط کشور را بهبود بخشید.
اتفاقا اغلب کسانی که پای صندوق آمدند و رأی دادند با این پیشفرض آمدند که چنین وفاق نانوشتهای شکل گرفته است و قرار نیست رییسجمهور منتخب در تقابل با ساختار باشد، یا در تقابل با مردم تعریف شود.
شخص خودم نیز بر همین اساس از حضور پزشکیان دفاع و در انتخابات مشارکت کردم. با این مقدمه تصورم این است که تحولات اخیر به ویژه استیضاح همتی و فشار برای حذف ظریف خلاف این فرض اولیه از وفاق است، اگر این وفاق بازسازی و احیا نشود، دولت و مدیریت امور ناتوان از انجام کاری جدی خواهد شد و شرایط اداره کشور به سوی سراشیبی خواهد رفت و این به زیان کشور و نیز به زیان ساختار سیاسی است.
پزشکیان با رفتار و گفتاری که طی این ۷ ماه داشته است، به این وفاق ملتزم بود و نشان داد بیش از آنکه نماینده و رییسجمهوری از سوی اکثریت مردم باشد، رییسجمهور نظام بوده است. او کسی است که به راحتی و صادقانه میگوید: «بنده اعتقادم این بود گفتوگو کنیم بهتر است اما رهبری فرمودند ما با امریکا گفتوگو نمیکنیم و در جهت صحبتهای رهبر معظم انقلاب جلو خواهیم رفت.» چنین کسی بیشتر و در درجه اول حکومت را نمایندگی میکند. بنابراین شکست و عدم موفقیت وی نیز دقیقا به مرجعی برمیگردد که آن را نمایندگی میکند.
وظیفه و هدف اصلی پزشکیان و دولت باید همین باشد که ضمن نمایندگی ساختار، بتواند الزامات سیاستی و اجرایی رضایتمندی مردم را نیز تامین کند که تا حدی از وفاق با مردم نیز شکل گیرد، وفاقی که نتایج انتخابات تیرماه ۱۴۰۳ نشان داد، با گذشته فاصله فراوانی پیدا کرده است.
اولین ضربه به این چارچوب از انتخابات را مجلس زد. استیضاح همتی مطلقا نمیتواند ربطی به موفقیت و شکست او داشته باشد. چون اگر بخواهیم براساس کارآمدی نظر دهیم، در گام اول باید درباره وزیر نیرو و شاید نفت اقدام میشد نه وزیر اقتصاد، یا باید از رییسجمهور درباره بانک مرکزی و عملکرد رییس آن سوال میشد و نه وزیر اقتصاد؛ استیضاح او در درجه اول سیاسی است و ناشی از نقدهایی است که او علیه دولت رییسی مطرح میکرد که در ماجرای رأی اعتماد به وزرای پزشکیان به دلیل فضای سیاسی نخواستند یا نتوانستند مطرح کنند. سپس به مساله حذف رانتها و به احتمال قوی بیتوجهی به درخواستهای فراوان نمایندگان برای انتصابات چند صد پست نان و آبدار تحت مدیریت این وزارتخانه است. اصلاح قیمت ارز دولتی و خارج کردن ایرانخودرو از دست دولت که منشأ استخدامهای رانتی نمایندگان و نیز تحویل خودرو به قیمت ارزان رسمی به افراد معرفی شده بود نیز در این استیضاح بیتأثیر نیست.
جالب اینکه یکی از نمایندگان تندرو نیز به صراحت سیاسی بودن استیضاح را اعلام کرد و گفت: «معتقدم با استیضاح و رفتن همتی مشکلات بازار ارز در کشور حل نمیشود. این یک واقعیت است. باید بگویم ما در واقع میخواهیم شخصیت عبدالناصر همتی را استیضاح کنیم.» درباره ظریف نیز به قول سخنگوی دولت: «قانون انتصاب افراد در مشاغل حساس اگر بخواهد اجرا شود، بسیاری افراد در بسیاری از قوا باید کنار بروند.»
با این توضیحات روشن است که مساله استیضاح سیاسی است و نه اجرایی و حقوقی. پس این اقدامی ضد وفاق و ضد مبنای شکلگیری این انتخابات و آمدن پزشکیان بوده است. اگر پزشکیان میتواند ماجرا را به ۱۶ تیر برگرداند، قطعا وفاق پیروز خواهد شد، و الا باید نعش وفاق را برای تدفین بدرقه کرد.
پرسش این است که مشکل و ضعف پزشکیان و دولت او در رسیدن به این نقطه چه بوده است؟ به نظر من اصلیترین اشتباه او تقلیل امر سیاسی به امری بروکراتیک است. او تا روز ۱۶ تیر سیاستورزی میکرد. چنین رفتاری تا این مرحله طبیعی و حتی اجباری بود و همه همین طور هستند، ولی هنگامی که پیروز شد به مرور سیاست را به امری بوروکراتیک و نیز صرفا سخنرانی تقلیل داد، و با گذشت زمان و مواجه شدن با بنبستها و محدودیت در ابراز مشکلات، سخنرانی او به جای آنکه سازنده و مثبت باشد، کسلکننده و منفی شد. چون گزارههای او فاقد صلابت و معناداری و وضوح قبلی بود. شاید دفاعیه او از همتی تا حدی و به صورت دیرهنگام این ضعف را جبران کرد.
مشکل دیگر پزشکیان، رها کردن دولت و وزرا در برابر خواستهای عجیب نیروهای بیرون از دولت به ویژه نمایندگان مجلس برای انتصابات است. کمتر پستی در دولت است که حداقل یک نماینده برای آن نامزدی را معرفی نکرده یا انتصابش را مطالبه نکرده باشد. این هر چه باشد، دولت نیست.
بدتر از این قانون انتصابات و گزینش است که منشأ بخش مهمی از ناکارآمدیهای دولت است. دولت را تبدیل به نهادی کرده که بسیاری از انتصابات آن دیرهنگام است یا قادر به اتخاذ تصمیمات مهم نیست. نمونه؟ مساله ناترازیهای انرژی است. هر کس که اندکی عقل داشته باشد، میداند که سیاست انرژی در ایران را جز با کلمه «فراتر از فاجعه» نمیتوان توصیف کرد. ولی هیچ دولتی قادر نیست به آن نزدیک شود. از سال ۱۳۹۴ که آخرین اصلاحات آن هم محدود انجام شد، ۱۰ سال میگذرد و تاکنون سه دولت آمدهاند، و هیچ کدام جرأت نزدیک شدن به آن را ندارند. چرا؟ زیرا همه به این نتیجه رسیدهاند که «سری را که درد نمیکند، دستمال نمیبندند.»
مدیری که کار نکند، امنیت بیشتری دارد. مدیران را برای کارهایشان به محاکمه میکشند، و نه نکردههایشان؛ از آن بدتر وجود شوراهای عجیب و غریب و کارگروههای فراوان که فقط صرف خوردن شیرینی و میوه میشود و جلسات بیهوده آن همچنان ادامه دارد و ادامه دارد…
اینها را در کنار شکافهای عمیق درون ساختار میان مجلس و دولت و دیگر نهادها باید دید و همگی منجر به این شده است که نهاد دولت قادر به اصلاح مشکلات و رفع موانع نشود. اکنون ۷ سال است که تورم جهش کرده و انتظار نمیرود که کمتر هم شود و میانگین سالانه آن در این ۷ سال به بالای ۴۰ درصد رسیده که در ایران بیسابقه است. رشد اقتصادی قطعا نزولی خواهد شد، اگر منفی نشود. خروج سرمایه ادامه خواهد یافت. فساد که خیلی بدتر از همه موارد دیگر است. از سیاست خارجی چیزی گفته نشود بهتر است و به نظر من تا مساله داخلی حل نشود، شاهد هیچ تحولی پایدار در روابط خارجی نخواهیم بود.
پرسش این است که چه میتوان کرد؟
ضروریتر از همه احیای امر سیاسی در دولت است. دولت بدون امر سیاسی قادر به انجام هیچ کاری نیست. امر سیاسی نیز منحصر به دولت و وزرا نیست. در کشورهای دیگر احزاب بیرون از دولت هستند و بار آن را به دوش میکشند، در اینجا چون احزاب نیست، دیگران باید بار آن را به دوش بکشند، دیگرانی که دولت و پزشکیان عملا احساس بینیازی از آن کرده است.
تقلیل وفاق به انتصابات درست نیست. گر چه وفاق باید در انتصابات بازتاب پیدا کند، ولی فراتر از انتصابات محتوا و رویکرد غالب در اداره کشور است که متأسفانه دولت و شخص آقای پزشکیان به آن کمتوجهی کردند و با نادیده گرفتن امر سیاست دولت در مسیر افول قرار گرفت. برای درک اینکه تندروها هیچ درکی از مساله وفاق ندارند، همین رفتار اخیرشان کافی است.