خلیج فارس:احمد زیدآبادی با انتشار مطلبی در کانال تلگرامی خود به کمپین “نه به تصادف” واکنش نشان داد.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛این روزنامهنگار اصلاحطلب مینویسد: گویا نرخ تصادفات جادهای در ایران 20 برابر میانگین تصادفات در سطح جهان است که سالانه 28 هزار کشته و 300 هزار معلول و مصدوم به جا میگذارد.
این میزان تلفات، بیش از تلفاتِ جنگ ایران و عراق است. در طول 8 سال جنگ، 190هزار ایرانی شهید و 672 هزا تن معلول و مجروح شدند.
بنابراین، فقط در جادههای ایران، به اندازه یک جنگ خونین و مرگبار افراد کشته و زخمی و معلول میشوند، حالا بماند که در قتل و اعدام و خودکشی و مرگ و میر ناشی از بیماریهای لاعلاج بخصوص سرطان هم ایران یا رکوردار و یا در بالای جدول جهانی است!
با این حساب، مشغول جنگ علیه خود یا دیگرانیم. زندگی نداریم. سوگواریها بیپایان و ذائقهها تلخ است. دلهرهها دائمی و ترسآور است.
در این میان، هر کمپینی مثل نه به تصادف، نه به قتل، نه به اعدام، نه به خودکشی، در هر حال بهتر از هیچ است و حدقل مصداق کوشش بیهوده به از خفتگی است!
درباره دلیل آمار بالای تصادفات و تلفات جانی و مالی ناشی از آن در ایران بحث بسیار است. بیاعصابی، خشمگینی، ناهنجاری رفتاری، کیفیت پایین خودروهای تولیدی و وضعیت جادهها در این باره مؤثر است. کنترل برخی از این عوامل، برنامهٔ همه جانبه و بلندمدت میطلبد که فعلاً گویی از دستور کار سیاست کشور خارج است! اما برخی دیگر بخصوص بهبود وضعیت جادههای کشور امری به نسبت کمهزینه و ساده و در کوتاه مدت ممکن است، با این حال، حتی دریغ از همین!
به نظر من جادههای هر کشور شاخصترین معیار و بلکه آینهٔ تمامنمای سطح توسعه و رفاه یک کشور و میزان لیاقت و شایستگی مسئولان آن است.
با در نظر داشتن این معیار و ملاک، کافی است در جادههای کشور سفر کنیم تا سطح توسعه و رفاه مردم از یک طرف و میزان صلاحیت صاحبمنصبان از طرف دیگر به دست آید!
در بهترین حالت، اکنون وضعیت اغلب جادههای ایران، وحشتناک است! در مسافت بین دو شهر معمولاً بعد از چند کیلومتر آسفالت معمولی، خودرو ناگهان گویی وارد سنگلاخی مهیب میشود! چنان لرزه و تکانی به جان خودرو و سرنشینانش میافتد که هفت جد خود را یاد میکنند! خودروهای فرسوده و بیکیفیت در چنین سنگلاخی، ساختارشان از هم فرومیپاشد. خراب میشوند و به خرج میافتند و در راه میمانند و راننده و خانوادهاش را به چنان مرحلهای از خشم و استیصال میرسانند که با خود میگویند؛ اگر تصادف کنیم و بمیریم از این اعصابخردی بهتر است! آخر اسم این بدبختی هم شد زندگی؟
حکومتی که به هر دلیلی قادر نباشد سالانه چندهزار تن آسفالت را تهیه و روی کف جادهها و خیابان شهرها بکشد، دیگر با چه ابزاری میتواند در چشم شهروندان به عنوان حکومتی لایق و شایسته مورد احترام و اعتماد قرار گیرد؟ نه، واقعاً چطور میتواند؟
آن شرکتی که عوارض اتوبان قم-اصفهان را دریافت میکند، چطور وضعیت افتضاح این جاده را نمیبیند؟ و اگر میبیند چطور توان مرمت آن را ندارد؟ و اگر توان آن را دارد چطور تا این اندازه بیتفاوت است؟ حقا که عوارض دریافتی حرامش باشد!….
https://www.pgnews.ir/?p=240630