خلیج فارس:جلیل بیات: هفته گذشته برخی رسانه ها از راهاندازی «کمپین ایرانیان برای ترامپ» توسط گروهی از شهروندان ایرانی-آمریکایی با هدف حمایت از دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خبر دادند. این کمپین سیاستهای بایدن – هریس را در قبال جمهوری اسلامی «شکستخورده» توصیف و اظهار امیدواری کرده با انتخاب ترامپ موضع گیری محکم و مقابله جویانهای در برابر نظام سیاسی ایران اتخاذ شود.
بدیهی است در یک جامعه دموکراتیک، افراد آزاد هستند در انتخابات از هر فرد یا جناحی که تمایل دارند حمایت کنند. اما آنچه در راه اندازی این کمپین قابل اهمیت است اهداف و انگیزه های سردمداران و حامیان آن است. فارغ از برخی سلطنت طلبان و طرفداران رژیم پهلوی و گروههای تروریستی همچون مجاهدین خلق که دشمنی آنها با جمهوری اسلامی اظهر من الشمس است، جای شگفتی است که بسیاری از ایرانی های حامی ترامپ تا همین چند سال گذشته در ایران زندگی می کردند. رصد فضای مجازی حاکی از آن است حتی برخی شهروندانی که ساکن ایران هستند نیز مایلند ترامپ مجدد انتخاب شود.
لذا اینکه چرا برخی ایرانی ها با هدف مخالفت با «نظام سیاسی ایران» از فردی حمایت می کنند که چندان نسبت به ایرانی ها تمایل ندارد، قابل تامل است.
دونالد ترامپ چندی پیش گفته بود اگر ترور شود، امیدوار است آمریکا «ایران» را از روی زمین محو کند. نگفته بود برخی مسئولان یا مقامات ایران، نگفته بود نظام سیاسی ایران، بلکه گفته بود «ایران» را نابود کند. در واقع او خواستار محو کشور ایران و 85 میلیون ایرانی شده بود. ضمن آنکه دخالت ایران در هرگونه سوءقصد به خود را مفروض گرفته بود.
برخی ایرانیان خارج از کشور در حالی از انتخاب مجدد ترامپ حمایت می کنند که او بعد از پیروزی در انتخابات سال 2016 در یکی از اولین اقدامات خود دستور داد محدودیت سفر به آمریکا برای شهروندان هفت کشور از جمله ایران گسترش یابد و اکنون نیز در راستای سیاستهای ضدمهاجرتی خود قول داده بهمحض پیروزی مجدد، بزرگترین اخراج مهاجران از آمریکا را انجام میدهد.
او در دور اول ریاست جمهوری زمانی که تنش میان ایران و آمریکا به دلیل ترور سردار سلیمانی بالا گرفته بود اعلام کرد که «آمریکا به 52 هدف در داخل ایران حمله خواهد کرد که برخی از آنها بسیار سطح عالی و مهم برای ایران و فرهنگ ایران است.» در واقع این جمع از ایرانی ها از کسی حمایت می کنند که قصد داشت برخی از مهم ترین بناهای تاریخی ایران را که معرّف فرهنگ و تمدن چند هزار ساله این سرزمین است نابود کند.
بی دلیل نیست که تاکنون روانشناسان بی شماری درباره وضعیت روانی و شخصیتی ترامپ به عنوان رئیس جمهوری آمریکا هشدار داده اند. فقط در یکی از این موارد 27 روان پزشک و روان شناس آمریکایی در سال 2017 با چاپ کتابی که اذعان کرده اند از سر وظیفه اخلاقی و مدنی و به دور از هرگونه جانبداری سیاسی بوده، تاکید کردند وضعیت روانی ترامپ خطری آشکار برای منافع ملی آمریکا و حتی امنیت بین المللی است. چنانکه او در دور نخست ریاست جمهوری با زمینه چینی برای حمله به کنگره، آبروی نظام سیاسی آمریکا را برد و در عرصه بین المللی نیز با اقداماتی همچون جنگ اقتصادی با چین و جدال امنیتی با ایران و خروج از بسیاری توافقات و معاهدات بینالمللی، حتی متحدین آمریکا در اروپا را نیز نگران و عصبانی ساخته بود.
اگرچه نویسندهی این یادداشت معتقد است اگر مقامات ایران در سال 2017 انعطاف بیشتری از خود نشان می دادند و با رویکردی عملگرایانه و معطوف به منافع ملی با ترامپ و درخواست او برای مذاکره مواجه می شدند، چه بسا می توانستند امتیازات بیشتری نسبت به روسای جمهور پیشین و بعدی آمریکا دریافت کنند، اما این دلیل نمی شود انگیزه برخی از ایرانی ها در حمایت از ترامپ را نادیده گرفت.
به نظر می رسد بخشی از علت این مسئله را باید در داخل کشور جستجو کرد. اگر نظام سیاسی ایران در راستای سیاست «جذب حداکثری و دفع حداقلی» مدارای بیشتری از خود نشان می داد، دلیلی نداشت برخی از ایرانی ها چنان از نظام دور شوند که برای مقابله با آن به اهرم خارجی متوسل شوند. اگر فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میتوانستند از طریق ساختارهای قانونی داخلی به پیگیری و اصلاح ضعف ها و مشکلات بپردازند، دیگر نگاهی به خارج از کشور نداشتند.
در واقع نظام سیاسی می بایست زمینه را برای مشارکت آحاد مردم در تصمیم گیری های مربوط به کشور فراهم کند که یکی از راههای آن باز کردن بیشتر فضای سیاسی جامعه، رسانه ها و انتخابات است. مهم نیست نظام به واقع با بن بست سیاسی مواجه هست یا نیست، مهم این است که برخی از ایرانی ها «تصور می کنند» این بن بست وجود دارد و هیچ روزنه ای برای دستیابی به خواسته های سیاسی، اقتصادی، صنفی و فرهنگی خود ندارند.
حمایت برخی از ایرانی ها از مخالف نظام سیاسی کشور یک هشدار برای مقامات است، چنانکه در دوره پهلوی دوم نیز عده ای از مخالفان رژیم با کسانی چون معمر قذافی و جمال عبدالناصر ائتلاف و همکاری می کردند که از خلیج فارس با عنوان خلیج عربی نام می بردند و اقدام ایران را در تصرف و بازستانی جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک محکوم می کردند.
لذا مقامات جمهوری اسلامی باید تا دیر نشده در سیاست های فعلی بازبینی کرده و امکان اصلاح برخی رویه های نادرست و دسترسی بیشتر مردم به سرنوشت و اختیار زندگی خودشان را فراهم نمایند.
منبع:عصرایران
https://www.pgnews.ir/?p=182764