مهرداد خدیر
خبر شهادت سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان در صدر اخبار جهان است و هر که از منظری به آن میپردازد.
برخی از اصولگرایان رادیکال در ایران که تا دیروز میگفتند رییس جمهوری تنها مسؤول آب و نان مردمان است و نباید به محور مقاومت جز از حیث لجستیک کار داشته باشد حال بر مسعود پزشکیان خُرده میگیرند که چرا بلافاصله بعد از ترور اسماعیل هنیه رییس دفتر سیاسی جنبش حماس در تهران دستور حمله به اسراییل را صادر نکرد تا آنها جسارت عملیاتی چنین مهیب علیه حزبالله لبنان را پیدا نکنند.
در مقابل بعضی هم به یاد میآورند که باور کرده بودند نصرالله در لبنان زندگی نمیکند بلکه در دمشق یا حتی تهران است و حال دیدند در اوج حملات در قلب بیروت بوده است و همان جا و احتمالا کنار خانواده جان باخت.
انکار نمیکنم که شاید اگر 18 سال پیش و در بهار 1385 – اندکی پیش از جنگ 33 روزه- به لبنان نرفته و از نزدیک با مردم بیروت صحبت نکرده بودم حس هم دلی شاید کمتر بود.
احتمال دارد در این 18 سال نظر خیلیها در لبنان تغییر کرده باشد اما آنچه در بهار 85 دیدم بی هیچ مجامله محبوبیت سید حسن نصرالله بود و جالب این که گاه نزد شهروندان مسیحی حتی بیشتربه چشم میآمد.
ممکن بود در میان شیعیان به خاطر انشعاب حزبالله از امل انتقاداتی بشنویم یا شیوۀ نبیه بِری رییس مجلس را بیشتر بپسندند اما نزد مسیحیانی که دیدم چنین نبود.
این خاطره را قبلتر نوشته بودم که در عبور سریع ما از کنار دریا و چون نمایندهای از حزبالله در آن روز همراه ما بود خبرنگار روزنامۀ اصولگرا از او پرسید آیا حزبالله با دختران و زنانی که در حال وهوای کنار آب لباس پوشیده بودند (که البته ساحلی هم نبود) برخورد میکند و او شگفت زده پرسید: با هموطنان خودمان؟ با دختران و زنان لبنانی؟ از مترجم خواستیم ادامه ندهد چون بندۀ خدا تلقی دیگری از حزبالله داشت.
از او خواستم خاطرهای را که شخصا از سید حسن نصرالله شنیده تعریف کند. طبعا هم ملاحظات امنیتی داشت و هم سال 85 قبل از اتفاقات و برخوردهای بعدی بود و سید هم جوانتر.
با این حال گفت سید حسن نصرالله دو سه بار این خاطره را گفته که پدرش فروشگاه کوچک سبزی فروشی داشت ( احتمالا در شرق بیروت) و در نوجوانی که گاهی به پدر کمک میکرده یک روز مدتی به تصویر امام موسی صدر رهبر ناپدید شده شیعیان لبنان خیره شده و تصمیم خود را میگیرد تا مانند او روحانی شود و چون او در خدمت شیعیان لبنان باشد. چندی بعد در جوانی به ایران میآید و طلبه حوزۀ علمیه قم میشود منتها به دلایلی اقامت او در ایران بیش از یک سال نمیانجامد.
او اصرار داشت که سید حسن نصرالله به لحاظ مشرب شبیه امام موسی صدر است و رادیکال نیست و راز محبوبیت او نزد مسیحیان نیز همین است و تصویر غربیها در ترسیم چهرۀ تروریست درست نیست.
با این وصف وقتی پرسیدم چرا تصویر امام موسی صدر را پشت سر او نمیبینیم پاسخ داد چون جنبش امل خود را ادامه دهندۀ راه امام صدر معرفی میکند مایل به تنش و رقابت با آنان نیست.
این هم جالب بود که از دو دختر جوان که یکی بی روسری و دیگری محجبه بود آن که حجاب نداشت برای جلد کلاسور خود تصویر نصرالله را برگزیده بود.
انکار نمیکنم ممکن است بعد از حوادث بعدی یا خصوصا در یک سال اخیر ودر پی جنگ غزه این تلقی تفاوت کرده باشد یا در ایران به خاطر شکاف بعد از سال 88 منتقدان جمهوری اسلامی با چهرههای مورد حمایت نظام سیاسی بر سر مِهر نباشند یا مشکلات اقتصادی و معیشتی را به سبب حمایت از حزبالله و نصرالله بدانند ( چه در کمک ها و چه هزینۀ حمایت با تحریمها) اما آنچه در سال 85 در لبنان دیدم نسبتی با این نگاه نداشت.
اکنون جهان را بنگر که چنان وارونه شده که عملیات مهیب تروریستی که منطقهای را خاکستر کرده با هدف مقابله با ترور توجیه میشود. به بیان دیگر نتانیاهو تروریست نیست که دستور کشتار داده و نصرالله تروریست است!
واقعیت البته این است که شاهد دنیای جدید و مناسبات تازهای هستیم و جهان آن گونه که اصولگرایان ما میپنداشتند نه بر اساس اتفاقات بعد از تجاوز روسیه به اوکراین که بر پایه حوادث خاورمیانه تغییر کرده و از این رو اتخاذ تدبیرهای سیاسی در مدیریت بحران بیش از پیش ضروری است و از سیاستمداران و کار به دستان پذیرفته نیست به موضع گیری بر اساس حق و باطل یا سخنان هیجانی بسنده کنند یا اسیر احساسات شوند.
خوشبختانه همچنان این احتمال هم جدی گرفته میشود که نکند از آغاز قرار بوده ما را در “تلۀ جنگ”بیندازند؟!
تلۀ جنگ یک واقعیت است و حالا که کار به اینجا کشیده در کنار همۀ محکوم کردنها و تقبیحها و امید دادنها کارستانِ پزشکیان این است که نگذارد آتش جنگ شعلهورتر و هدف اصلی نتانیاهو محقق شود که همانا کشاندن پای ایران به جنگ است و گویی همه ذیالمقدمه بوده برای مقدمه و متن اصلی.
اگرچه نمی توان به آمریکای بایدن آن هم در آستانه انتخابات امید داشت -خاصه این که شریک جنایت هم هست- و به تعبیر رییس جمهور پزشکیان “فراموش نمیکنیم دستور عملیات تروریستی از نیویورک صادر شد” اما این را نیز همه میدانند که فرانسه نگاه به نسبت متفاوتی به لبنان دارد اگر نخواهیم لفظ “همدلانه” را به کار بریم. به همین خاطر ایران نباید دستکم در این فقره فرانسه را در کنار آمریکا تصویر کند.
سید حسن نصرالله، امام موسی صدر نشد اما هرگز بنلادن یا ابوبکر بغدادی هم نبود چون در مرگ آن دو مردمان اشک نریختند و ترورشان رسما تقبیح نشد در حالی که کامها اکنون تلخ است.
از بداقبالیهای مسعود پزشکیان این است که نخستین روز کاری خود را با خبر ترور اسماعیل هنیه رهبر حماس شروع کرد و پایان نخستین سفر رسمی او در این جایگاه با ترور سید حسن نصرالله دبیر کل حزب الله لبنان قرین شده است.
با این همه کارستان پزشکیان این است که نه اسراییل آسوده خاطر باشد نه در تلۀ جنگ بیفتیم. این بار به تدبیر و شکیبایی بیشتری نیاز است شبیه رفتاری که از خود حسن نصرالله بعد از حمله اسراییل به غزه سرزد.
منبع: عصرایران
https://www.pgnews.ir/?p=189669
3 نظر
سوتی های پزشکیان در سازمان ملل و افراد معلوم الحال اطرافش مثل ظریف جبهه مقاومت را با این چالش ها مواجه کرد و گرنه اسرائیل سگ کی بود که بیاد بگه گام بعد از حمله به یمن و عراق حمله به ایرانه..!!! وقتی میگه ما خواستار دوستی و برادری هستیم و حاضریم اسلحه ها را زمین بذاریم و آشتی کنیم!! ما با گروهی که در ایران هستند فرق میکنیم!! بنظر شما چه پیامی دارد؟؟ آیا پالس عقب نشینی و ذلت نفس به دشمن نمیدهد؟؟؟؟!!
تله جنگ خودش تله ای بود که ایران در ان افتاد. با بی تدبیری
خدیر هم با اسرائیل ترکید. خخخخ