خلیج فارس:علیرضا بیرانوند با هر میزان خطا، اشتباه یا حتی خیانت، یک انسان است؛ انسانی با مادری که هیچگاه تصمیمات پسرش را انتخاب نکرده و سزاوار قضاوت و توهین نیست.
به گزارش«خلیج فارس» به نقل از برترینها؛ روز گذشته در استادیوم شهر یزد، درست در آستانه آغاز بازی چادرملو و تراکتور، طرفداران میزبان دلارهای تقلبی بر سر بیرانوند انداختند. اتفاقاتی که بیرانوند را لبریز کرد و پس از پایان بازی در میکسدزون ورزشگاه خواست که این اتفاقات برای همیشه تمام شود. علیرضا بیرانوند با هر میزان خطا، اشتباه یا حتی خیانت، یک انسان است؛ انسانی با مادری که هیچگاه تصمیمات پسرش را انتخاب نکرده و سزاوار قضاوت و توهین نیست. در این روزها که فضای جامعه ایران، از کوچه و خیابان گرفته تا رسانه و ورزش، لبریز از تنش و خشونت کلامی است، وقت آن نرسیده که (هواداران فوتبال و بهخصوص طرفداران پرسپولیس) یک گام عقب بگذارند و از مرزهای انسانیت عبور نکنند؟
بیرانوند، این روزها شاید محبوب سابق فوتبال ایران نباشد. تصمیماتی گرفته که دل بسیاری را شکسته. خودش هم به صراحت در چند مصاحبه به این موضوع اشاره کرده و بارها گفته: «اشتباه کردم که یکسری مسائل را درست مدیریت نکردم و هواداران را ناراحت کردم.» اما همین مردی که حالا زیر تیغ نقد ایستاده، همان کسیست که سالها با قلبش برای پرسپولیس جنگید، توپهایی را گرفت که معجزه بود و دروازهای را برای هواداران بسته نگه داشت که پشت آن هزاران رؤیا جا خوش کرده بود.
پس بله، انتقاد واجب است. هو کردن، حق هوادار است. یادآوری بیوفاییها و مقایسه با دوران اوج، بخشی از سازوکار طبیعی فوتبال است. اما توهین به مادر؟ این دیگر نقد نیست، تخریب است. این دیگر اعتراض نیست، خشونت است. بیربطترین چیز در دنیا به تصمیمات و حواشی سادهلوحانه پیرامون بیرانوند درباره تغییر باشگاهش، مادر اوست. او همین حالا هم افت چشمگیری داشته و جداییاش از پرسپولیس به طور کلی عملکردش را تحت تاثیر قرار داده؛ ولی شما اگر خواستید برایش کری بخوانید یا حتی او را هو کنید اما به خانوادهاش ناسزا نگویید. اما اگر زبانتان به فحش مادر آلوده شود، بیرانوند را نمیسوزانید؛ خودتان را میسوزانید. خودتان را تبدیل میکنید به نسخهای دیگر از کسانی که فقط با خشم معنا پیدا میکنند. نمونهاش را دیدهایم و البته که چه تلخ دیدهایم: مهدی هاشمینسب.
هاشمینسب یک استعداد درخشان بود، اما هر جا رفت، سایه توهینها با او بود. فحشها از او چیزی ساختند که دیگر خودش نیست. حالا، سالها بعد از آن انتقال جنجالی، بهندرت میتواند حرفی بزند بدون اینکه تلاش کند توجه بگیرد، واکنش بسازد، حاشیه بسازد. چرا؟ چون آن حجم از توهینها، آن موجهای ممتد فحش مادر، او را از هویت اصیلش تهی کرد و وادارش کرد به یک کاراکتر دفاعی، همیشه در موضع پاسخ، همیشه عصبی، همیشه خسته.
نکند با بیرانوند هم همین کار را کنیم. نکند ما هم همان جماعتی شویم که در تقابل با اشتباه، تنها ابزارمان مرگ کلامی باشد. فراموش نکنیم: ما میتوانیم دشمن یک تصمیم باشیم، نه دشمن یک خانواده. ما میتوانیم از یک بازیکن ناراحت باشیم، اما مادرش؟ چه نقشی داشته جز زادن و پرورش فرزندش؟
فوتبال بدون حاشیه نیست. اما اجازه بدهیم حاشیهها در مرز احترام متوقف شوند. حتی اگر بیرانوند به تیم رقیب برود، حتی اگر روبهروی پرسپولیس بایستد، و حتی اگر گل بخورد، باز هم مادر او مادر است؛ مقدسترین دار و ندار یک فرد در اجتماع. نیازی به فحش نیست. مخصوصاً به مادر. این یک قتل است. نکنید!